مولا ز ادب بر آستانت صلوات هر لحظه به پاکی روانت صلوات
این هدیه زما امام هشتم بپذیر تقدیم بر تمام زائرانت صلوات
دانلود صلوات خاصه حضرت رضا ( ع ) با صدای مرحوم انصاریان
اگر مایلید به نیابت از طرف شما و عزیزانتان حضرت رضا ( علیه السلام ) را زیارت نماییم نام و نام خانوادگی خود و عزیزانتان را با کلیک بر روی عکس ارسال نمایید .
اگر عزیزانتان مرحوم شده اند لطفا کلمه مرحوم یا مرحومه را در ابتدای نام ایشان ذکر فرمایید .
بهتر است شما نیز در زمان مشخص شده وضو گرفته و رو به قبله با من همنوا گشته و با خواندن زیارت حضرت یا زیارت امین الله یا زیارت جامعه کبیره ( همه در مفاتیح الجنان هست ) با آقا راز و نیاز کنید .
اگر میخواهید در ثواب نیابت زیارت عاشقان حضرت شریک شوید لوگوی زیارت نیابتی را در وبلاگتون قرار دهید . برای اینکار این فایل TXTرا دانلود کرده و مطابق آن عمل کنید
ضمنا شما میتونید از طریق تماس با شماره زیر مستقیما به روضه منوره وصل شده و با آقای مهربون درد دل کنید .
32003333 - 051
کانال عاشقان امام رضا علیه السلام
در تلگرام
به لطف الهی و عنایات امام مهربانیها کانال
عاشقان امام رضا علیه السلام
در تلگرام راه اندازی شده است . اگر مایل به عضویت در این کانال میباشید میتوانید بر روی لینک زیر کلیک کرده و سپس بر روی کلمه JOIN در پایین صفحه کلیک کنید .
ضمنا نرم افزار تلگرام شما باید به روزرسانی شده باشد .
لینک کانال عاشقان امام رضا علیه السلام :
https://telegram.me/darbanagha
نرم افزار تلگرام مخصوص کامپیوتر را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
دانلود نرم افزار تلگرام ویژه کامپیوتر
نرم افزار تلگرام فارسی مخصوص گوشیهای اندروید را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
دانلود نرم افزار تلگرام فارسی اندروید
زهر جفا رشته عمرت گسست
پیشنهاد میکنم همه ما که محب و دوستدار آقا امام رضا (علیه السلام) هستیم گوشیهامون رو تنظیم کنیم که هر روز و هر شب رأس ساعت هشت این نوای روحانی رو برامون پخش کنه و خودمون هم هر جا هستیم رو به حرم مطهر آقا دست بر سینه نهاده و عرض ارادت کنیم
بعضی از بزرگترین لذت های زندگی
بهت خبر بدن که میخوای بری مشهد
وقتی رسیدی ، توی خیابون چشمت به گنبد و گلدسته های زیبای حرم بیافته
ورودی حرم اذن دخول بخونی و داخل حرم بشی
ءادخل یا رسول الله ، ءادخل یا حجة الله
وارد رواقها بشی و به سمت ضریح مطهر بری
چشمت به ضریح نورانی آقا بیافته
اشکهات مانع خوندن زیارتنامه بشن
با هزار زحمت خودت رو به ضریح برسونی
هر چی فکر کنی حاجاتی که بارها با خودت مرور کردی که به آقا بگی یادت نیاد
نذری های خودت و دوستات رو بندازی توی ضریح آقا
میخوای بری ولی دلت نمیاد از ضریح مطهر دل بکنی
بالاسر آقا نماز زیارت بخونی
صحن انقلاب ، پنجره فولاد و درد دل با آقای مهربون ....
آب گوارای سقاخونه رو نوش جان کنی
روبروی گنبد آقا توی صحن انقلاب بشینی و زل بزنی به گنبد و ....
تماشای کبوترای حرم و گندم ریختن براشون
نیمه شب و مناجات سحری حرم مطهر
نشستن در صف نماز جماعت حرم مطهر
موقع طلوع آفتاب و صدای روح نواز نقاره خونه و اشک و ....
رواق زیبای دارالاجابه و پنجره نقره ای اون و بازم درد دل با آقای مهربون
بعد از همه این لذتها یه لحظه غم انگیز هم هست :
خوندن زیارت وداع و خداحافظی با حرم آقا و رفتن به وطن
و باز انتظار و انتظار و ....
یا ضامن آهو
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم، ندارم من و دستای گدایی
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
شور و حال منی پر بال منی تو خیال منی
دادی تو منو راه به گدا یه نگاه که تو ماه منی
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقا یه فقیرم آقا که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم، ندارم من و دستای گدایی
میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو
آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جواد آقا خیلی دوست دارم من
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جواد آقا خیلی دوست دارم من
دانلود فایل صوتی دانلود کلیپ تصویری
با توکل بر خدا و استعانت و اجازه از مولا و آقای مهربونم میخوام باز از صفای دربانی حرم باصفای آقا بنویسم .
چند وقتی بود که گرچه حرفهای زیادی برای گفتن داشتم ولی توفیق نوشتن نداشتم و الان هم که شروع به نوشتن کردم نمیدونم توفیق تکمیل این پست رو دارم یا نه . ولی امیدوارم امام رئوف و مهربون اجازه بدن تا دلهای پاکتون رو به زیارت حرم باصفاشون ببرم .
روز چهارشنبه 93/09/26 باز توفیق نوکری در حرم باصفای آقا رو داشتم .
حدود ساعت 17 برای تشرف به حرم مطهر به بست شیخ طوسی رفتم . وقتی روبروی تابلوی اذن دخول قرار گرفتم تا اذن دخول بخونم یه خانمی جلو اومد و آدرس باب الجواد ( علیه السلام ) رو پرسید . میخواستم جواب بدم که پرسید : شما خادم حرم هستید؟
گفتم : آره گفت : تبرکی چیزی ندارید ؟ گفتم : شکلات دارم و یه شکلات بهش دادم
میخواستم آدرس باب الجواد ( علیه السلام ) رو بگم که دیدم بغضش ترکید و اشکهاش جاری شد . آدرس رو گفتم و بعد از خوندن اذن دخول وارد فضای ملکوتی حرم مطهر شدم .
چند قدمی نرفته بودم که یادم اومد یکی از همکارانم گفته بود که وای فای حرم مطهر راه اندازی شده و میشه در حرم مطهر از اینترنت استفاده کرد .
گوشی رو درآوردم و امتحان کردم . دیدم بله خداروشکر وای فای حرم مطهر راه اندازی شده . اما شک داشتم که استفاده از اون جایز هست یا نه . پس به کیوسک اطلاعات رفتم و در این خصوص سؤال کردم . ایشون گفت : وای فای برای استفاده همه راه اندازی شده و میشه از اون استفاده کرد .
پس همونجا یه عکس از حرم مطهر گرفتم و برای دوستانی که عضو واتس آپ هستند فرستادم . ولی از آنجا که به تازگی وای فای حرم مطهر راه اندازی شده و میشه گفت هنوز در مراحل آزمایشی هست لذا بی اشکال نیست و ارسال اطلاعات انجام نشد .
ان شاالله با راه اندازی کامل و بدون اشکال این سیستم در آینده سعی میکنم از حرم مطهر پست بذارم . ( دعا کنید توفیقش رو داشته باشم )
حدود ساعت 18:45 زیارت نیابتی رو بجا آوردم . بعد از زیارت نیابتی این فیلم یک دقیقه ای رو از صحن انقلاب گرفتم تا ان شاالله با دیدنش دلهاتون به زیارت آقا مشرف بشوند .
حدود ساعت 21 به سرپست رفتم . خدمت به زائرین آقا در جلوی کفشداری 2 روزی من بود .
حدود ساعت 22 یکی از همکاران یه عینک رو که پیدا کرده بود بهم داد تا به دفتر امانات بدم و منم تحویل دفتر امانات دادم .
چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم یه خانم با عجله اومد و پرسید : دفتر امانات کجاست ؟ گفتم : چیزی گم کردین ؟ گفت : آره یه عینک چند دقیقه پیش گم کردم . گفتم : چند دقیقه پیش دادمش به دفتر امانات . خوشحال شد و دستهاش رو بالا برد و خدا رو شکر کرد و رفت از دفتر امانات عینکش رو تحویل گرفت .
حدود ساعت 23 داشتم قدم میزدم و با دیدن بچه های کوچولو بهشون شکلات میدادم که دیدم یه خانم اوکد و دوتا شکلات بهم داد و گفت : لطفا اینا رو بگیرید و دوتا شکلات بجاش بدید تا برای مریض ببرم . منم دوتا شکلات بهش دادم و رفت .
ساعت 3 بامداد مجددا به سرپست رفتم . حدود ساعت 4:30 بلندگوهای حرم مطهر شروع به پخش مناجات سحرگاهی کردند . همیشه نیم ساعت قبل از اذان صبح مناجات سحرگاهی به مدت بیست دقیقه از بلندگوهای حرم مطهر پخش میشه که بسیار زیباست . این دفعه توفیق داشتم این مناجات رو با گوشیم ضبط کرده و در اینجا تقدیمتون میکنم
با نزدیک شدن به وقت اذان صبح مأمورین مخصوص فرش ، فرشها رو آوردند تا در جلوی صحن پهن کنند . دوتا خانم که میخواستند به داخل رواقها وارد بشوند با دیدن فرشها شروع به پهن کردن فرشها کردند و آنقدر با شور و اشتیاق اینکار رو انجام میدادند که قابل توصیف نیست .
حدود ساعت 6 صبح که میخواستم پست رو تحویل همکار کشیک هشتم بدم صدای پیرمردی باصفا که روبروی پنجره فولاد مرثیه سرایی میکرد توجهم رو به خودش جلب کرد . وقتی دقت کردم متوجه شدم با زبان ترکی مرثیه سرایی میکنه .
من گرچه حرفهاش رو نمیفهمیدم ولی تحت تأثیر حال خوشش قرار گرفتم .
*****************************
پی نوشت :
امروز صبح با بخش صوت و تصویر حرم مطهر تماس گرفتم و معلوم شد وای فای حرم مطهر قابلیت استفاده از اینترنت رو نداره و فقط برای دانلود فایلهای ارائه شده توسط آستان قدس هست .
بدینصورت که پس از اتصال گوشی با وای فای حرم مطهر ، صفحه مرورگر رو باز میکنید و هر آدرسی رو که بزنید وارد صفحه آستان قدس رضوی میشه و میتونید فایلهای صوتی و تصویری و ... رو که قرار داده شده دانلود کنید .
البته اگر فلش همراهتون باشه میتونید اون رو به پورتهای USB که بر روی کیوسکهای راهنمای زائر هست وصل کنید تا این فایلها بصورت اتوماتیک روی فلشتون ذخیره بشه
صفای دربانی حرم آقای مهربون
بازهم معجزه ای دیگر
شفای خانم همدانی
پس از هشت روز انتظار بالاخره روز یکشنبه 93/07/06 فرا رسید و برای خدمت به زائرین باصفای آقا راهی حرم مطهر شدم .
صبح که به حرم رفتم دیدم نسبت به هفته گذشته حرم مطهر خلوت تر شده .
طبق معمول پس از مراسم خطبه ، مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . با توجه به ایام سالروز ازدواج مبارک آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، حاج آقای الهی در رابطه با این ازدواج مبارک مداحی کردند و زائرین عزیز هم بسیار زیبا همراهی و همدلی میکردند .
عصر حدود ساعت 17:30 به حرم مطهر رسیدم . چند دقیقه ای به اذان مغرب مونده بود و صفهای نماز در صحنهای مختلف تشکیل شده بود . با شروع فصل پاییز و فعالیت مدارس انتظار داشتم از تعداد زائرین آقا کاسته شده و حرم مطهر خلوت باشه ولی با کمال تعجب دیدم نتنها صحنهای آزادی و انقلاب مملو از جمعیت هست که حتی صحن کوثر هم که فقط در ایام شلوغی در اون نماز جماعت برگزار میشه ، کاملا از جمعیت نمازگزار پرشده .
دیدن اینهمه زائر باصفای آقا روحیه ای تازه بهم داد و با نشاطی مضاعف به آسایشگاهمون رفتم . از هر کدوم از خدام حرم آقا که بپرسید همین رو میگه که اصلا وجود ما بسته به وجود زائرای باصفای آقاست و هر چه حرم مطهر شلوغتر باشه صفای خدمت بیشتر میشه .
ساعت 21 به سر پست رفتم . این هفته هم همچون هفته گذشته توفیق خدمت در شبستان تبریزی رو داشتم .
مسجد گوهرشاد هفت شبستان داره که سه تای اون در قسمت شرقی مسجد و چهارتای دیگه در قسمت غربی مسجد هستند .
شبستان تبریزی در قسمت شرقی مسجد واقع شده و از جلو به صحن قدس و از عقب به شبستان سبزواری راه داره .
بخاطر عملیات ساختمانی که در مسجد گوهرشاد در حال انجام هست ، فضای قابل استفاده مسجد بسیار محدود شده و صحن مسجد به برادران و شبستانهای تبریزی و سبزواری به خواهران اختصاص یافته است .
همانطور که در شبستان قدم میزدم خانمهایی رو می دیدم که در مسیر عبورشان از شبستان وقتی به در خروجی شبستان به صحن مسجد گوهرشاد ( که در حال حاضر بسته است ) میرسند ، ایستاده و سلامی خدمت آقا عرض کرده و به راه خودشون ادامه میدهند . بعضی هم پشت همین در رو برای راز و نیاز با آقا انتخاب کرده بودند چون اونجا جایی بود که گنبد و ضریح مطهر آقا دیده میشد .
بعضی از خانما سراغ منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رو میگرفتند و بعضی دیگه میگفتند : چظور میشه توی صحن مسجد رفت ؟
منم در پاسخ براشون توضیح میدادم که بعلت تعمیرات در مسجد این وضعیت وجود داره و نمیشه به ایوان مقصوره رفته و منبر رو مشاهده کرد .
همانطور که اینها رو توضیح میدادم یادم اومد از هفته گذشته که دیدم یه خانمی اومده و با ناراحتی میگه : شما بازم تبعیض قائل شدید و جای خوب رو به آقایون دادید .
گفتم : کجا رو میگید و چه تبعیضی دیدید ؟
گفت : صحن مسجد رو که باصفاتره به آقایون دادید
گفتم : اصلا بحث تبعیض و اینجور چیزا نیست . بلکه بنابر مصالح کلی زائرین ، این تقسیم بندی صورت گرفته
گفت : حتما مصلحت این بوده که جای خوب رو به آقایون بدید
گفتم : نه اینطور نیست . بلکه به دو دلیل اینکار انجام شده . اول اینکه ورودیهای صحن مسجد به حرم مطهر مختص به آقایون هست و نمیشه که صحن مخصوص خانمها باشه و ورودیها مخصوص آقایون
دوم اینکه ظهرها که نماز جماعت برگزار میشه اگر خانمها در صحن مسجد و در آفتاب باشند بیشتر اذیت میشوند ولی با اینکار نماز خانمها در شبستان و در محل خنک برگزار میشود .
پس با این حساب اینکار به نفع خانما هست
اون خانم این استدلال رو که شنید دیگه حرفی برای گفتن نداشت ولی میگفت : با همه اینا من دوست داشتم صحن مسجد مال خانما باشه چون باصفاتره
ساعت 24 در مسیر رفتن به آسایشگاه ، به دارالاجابه رفتم تا تعدادی از دلنوشته های شما دوستان آقا رو توی پنجره اونجا بیاندازم .
جاتون واقعا خالی بود . اونجا نسبتا خلوت بود و تونستم از طرف همه شما زیارت کنم و اون پنجره مطهر رو ببوسم .
بعد هم به سمت آسایشگاهمون رفتم . وقتی به صحن انقلاب رسیدم ، همکارمون که در ایوان ساعت خدمت میکرد گفت : فهمیدی یه نفر شفا گرفت ؟
گفتم : نه . کی شفا گرفت ؟
گفت : همین چند دقیقه پیش . سریع همکارا بردنش که خدای نکرده آسیبی نبینه
من که اینا رو شنیدم سریع خودم رو به بقیه همکارا رسوندم و در این مورد سؤال کردم . ولی اطلاعات هیچ کدومشون کامل نبود . چون همه در اون لحظات فقط تونسته بودن اون شفا یافته رو از ازدحام جمعیت بیرون ببرند .
متأسفانه بعضی از مردم در اینجور موارد سعی میکنند هرطور شده یه تکه از لباس شفا یافته رو بکنند و بعنوان تبرک با خودشون ببرند که یقینا این تفکر اشنباهه
چون اولا بدون اجازه اون فرد ، بریدن لباسش به نوعی دزدی محسوب میشه و ثانیا ممکنه اینکار باعث ایجاد جراحت در فرد شفایافته بشه
باید این تفکر اصلاح بشه و همه این رو در نظر بگیریم که باید کاری کنیم تا ما هم مورد عنایات آقا قرار بگیریم . وگرنه تکه لباس شفایافته وقتی بدون اجازه او باشه نتنها متبرک نیست بلکه حق الناس محسوب شده و باید در قیامت جوابگو باشیم .
بالاخره پس از پرس و جو از همکاران ، یکی از همکاران رو که کاملا در جریان این معجزه حضرت قرار گرفته بود پیدا کردم و شرح ماجرا رو جویا شدم .
همکارمون گفت : من مشغول خدمت در صحن انقلاب بودم که دیدم جلوی پنجره فولاد شلوغ شد و همکاران اشاره کردند که یکنفر شفا گرفته .
سریع خودم رو به اونجا رسوندم و با همکاری دوستان همکار ایشون رو به دفتر فوریتهای اجتماعی بردیم .
اونجا من با ایشون صحبت کردم و در مورد بیماریش سؤال کردم .
ایشون که یه خانم همدانی بود اینطور گفت : من از چندی پیش دچار سردرد شدم و پس از مراجعه به دکتر مشخص شد که دچار تومور مغزی شده ام . به تدریج تعداد تومورها در سرم زیاد شد تا جایی که دیگه در راه رفتن تعادل نداشتم و باید با کمک دیگران راه میرفتم .
امشب اینجا ( کنار پنجره فولاد ) خوابیده بودم که دیدم آقایی بسیار نورانی آمدند و دستی به سرم کشیدند و فرمودند : تو رو به خاطر دعای مادرت شفا میدیم .
من بیدار شدم و دیدم سرم درد نمیکنه و میتونم راحت راه برم .
همکارمون ادامه داد : من و همکاران وقتی ایشون رو به سمت دفتر فوریتهای اجتماعی می بردیم با سرعت حرکت میکردیم و ایشون هم پا به پای ما حرکت میکرد و میدیدم که مادرش نگرانش هست و اشاره میکنه که نمیتونه راه بره ولی اون خیلی راحت و با سرعت حرکت میکرد .
اینها رو که شنیدم یادم اومد از چند شب قبل از میلاد آقا ( 93/6/13 ) که محل خدمتم پنجره فولاد صحن جمهوری بود .
اونشب خیلی مریض آورده بودند اونجا . از جمله مردی رو دیدم که حدود یکساعت پای پنجره فولاد در حالیکه بچه اش توی بغلش خواب بود ، نشسته بود .
بعدش برام گفت که این پسرم که اسمش امیرمهدی است و یکسال و نیم سنش هست سرطان خون داره و چند وقت قبل خیلی حالش خراب شد . بلافاصله از بیمارستان اومدم حرم آقا و به آقا متوسل شدم و با عنایات آقا حالش خیلی بهتر شد و الان آوردمش تا ان شاالله شفای کاملش رو از آقا بگیرم .
یه پسر بچه یازده ساله بنام محمد حسن هم بود که فلج بود .
یه دخترخانم فلج هم بود که مادرش میگفت : این دخترم و خواهرش ( که همونجا بود ) دوقلو هستند . در سه سالگی با تجویز اشتباه یک دکتر فلج شده و ده ساله که همینطوریه
بعد هم عکسش رو داد تا اینجا بذارم تا همه با هم براش دعا کنیم .
جا داره در همینجا هممون دست به دعا برداریم و برای شفای همه مریضها و مخصوصا اینها سوره مبارکه حمد رو قرائت کرده و دعا کنیم .
ساعت 3 وقتی داشتم به سمت صحن آزادی میرفتم تا از اونجا به شبستان تبریزی برم ، صدای مداحی دسته جمعی عده ای توجه من رو به خودش جلب کرد .
وقتی نگاه کردم دیدم عده ای از زائرین در حالی که یه بچه حدودا 4 ساله که روی تخت دراز کشیده بود رو با خودشون می آوردند از سمت ایوان نقاره خونه وارد صحن انقلاب شده و نجوا کنان به سمت پنجره فولاد رفتند .
وقتی به شبستان تبریزی رسیدم دیدم با نزدیک شدن وقت اذان صبح ، خانمهای شب زنده دار حرم آقا کم کم در حال ورود به شبستان هستند .
بعضی از مردم مشهد ( اعم از زن و مرد ) هستند که هر شب برای تهجد و شب زنده داری به حرم آقا مشرف میشوند . معمولا این افراد از حدود یکساعت به نماز صبح به حرم مطهر مشرف شده و تا ساعتی پس از نماز صبح در حرم مطهر به راز و نیاز با خالق یکتا مشغول میشوند .
با توجه به فضیلت مسجد جامع گوهرشاد معمولا پاتوق این افراد این مسجد هست
زائرین کوچولوی آقا صفای خاص خودشون رو دارند . خدام حرم مطهر معمولا سعی میکنند همراه خودشون شکلات داشته باشند تا با اهدای اونها به بچه ها باعث تشویق اونها به کارهای خوب ( از جمله حجاب و نماز و ... ) بشوند .
حتی کسانی هستند که نذر شکلات برای اهدا توسط خدام میکنند و بسیار اتفاق می افته که وقتی میخواهیم بریم سرپست ، پاسبخشمون تعدادی شکلات به ما میدن .
صبح حدود ساعت 5:30 یه پسر بچه حدودا 1/5 ساله با مادرش اومده بود . من بهش یه شکلات دادم و اونم خوردش . بعد از چند دقیقه دیدم اومده و میگه : تلات
گفتم : چی ؟ گفت : تلات
من فهمیدم منظورش چیه ولی دوست داشتم به همین بهانه باهاش صحبت کنم . برای همین هی باهاش صحبت کردم تا بالاخره گفت : شتلات
منم یه شکلات دیگه بهش دادم و اونم با خوشحالی نشست و مشغول خوردنش شد . بعد باز دوباره اومد و گفت : شتلات باز یه شکلات دادمش و مشغول شد
کم کم ساعت نزدیک شش شد و با اومدن همکار کشیک هشتم چوب پر رو تحویل دادم و رفتم تا باز هشت روز به انتظار بشینم تا اگر اجل مهلتی داد و آقا عنایت فرمودند برای نوکری به حرم باصفاشون مشرف بشم .
التماس دعا .....
بیاین بریم حرم آقا .....
بیاین بریم حرم آقا و تولدشون رو تبریک بگیم . بیاین بریم حرم آقا و تو حرم باصفاشون نفس بکشیم . بیاین بریم حرم آقا و با آقامون درد دل کنیم . میدونم اکثر شما الان آرزوتونه در این شب و روز میلاد آقا توی حرم سراسر نورشون باشید .
پس بیاین با هم بریم حرم آقا ...
با هزار امید و آرزو و با اشک شوقی که عاشقان آقا بدرقه راهتون میکنند به راه می افتید و پس از مدتی که هر چقدر کم هم باشه برای آدم طولانی جلوه میکنه به مشهد میرسید .
همینطور که با تاکسی یا ماشین به سمت حرم میرید ، هی سرک میکشید تا گنبد و گلدسته های حرم رو ببینید . که یکدفعه چشمتون روشن میشه ....
ناخودآگاه داد میزنید : بابا ، مامان .... حرم آقا ....
و ناخودآگاه اشکتون سرازیر میشه . آخه یه عمره که انتظار کشیدین تا به حرم آقا برسین . یه عمره که .....
دلتون میخواد مستقیم برید حرم آقا ....
ولی به ناچار به هتل رفته و فوری وسایل رو گذاشته و آماده شده و راهی میشید .آخه نمیشه صبر کرد ....
راه می افتید به سمت حرم ولی پاهاتون دیگه توان نداره . از شوق رسیدن به معشوق دیگه هیچ حسی توی پاهاتون نیست . هر جور شده خودتون رو به ورودی حرم میرسونید ....
براتون فرقی نمیکنه از کدوم ورودی میرید . مهم رسیدن به آقاست ...
این روزا که عید میلاد آقاست ورودی های حرم آقا هم رنگ و بوی دیگه ای داره
میخواهید وارد بشید ولی باید اول از خدا و رسول پاکش و آقا و ملائک پاسدار حرم آقا اجازه بگیرید .
پس روبروی تابلوی اذن دخول حرم می ایستید و دست ادب روی سینه تون گذاشته و با تمام وجودتون میخونید :
اللهم انی وقفت علی باب من ....
پس از خوندن اذن دخول وارد حرم میشید . دلتون آروم نمیگیره .... ناخودآگاه روی زمین می افتید و خدا رو سجده میکنید که توفیق داده بیاین حرم آقا ....
بعد از اینکه سر از سجده برداشتید چند لحظه ای فقط نفس میکشید .....
چه هوای پاکی داره حرم آقا ....
آدم حس میکنه هیچ کجا اینطوری از نفس کشیدن لذت نمیبره ....
با نفس کشیدن توی حرم آقا نتنها جسم آدم که روح آدم هم تازه میشه ....
هنوز باورتون نمیشه که توی حرم آقایین ....
چند لحظه ای صبر میکنید و فقط نگاه میکنید . کل صحن رو نگاه میکنید تا مطمئن بشید بیدارید و خواب نمیبینید
برای دیدن عکس 180 درجه در اندازه واقعی روی عکس کلیک کنید
حالا که مطمئن شدید خواب نیستید میرید برای زیارت ....
از در صحن که میخواهید وارد بشید یه دربان رو میبینید که با عصایی نقره ای ( که نشانه شکوه و عظمت دربار سلطان دین آقا امام رضا علیه السلام هست ) در دست به شما خوشامد میگه
وارد رواقهای مبارکه میشید تا به ضریح مطهر آقا برسید ....
از عمرتون اینقدر شلوغی ندیدید ....
بعد از اینکه زیارت نامه و نماز زیارت رو خوندید ، به سمت ضریح مطهر میرید تا از نزدیک با آقا درد دل کنید....
سیل جمعیت شما رو با خودش اینور و اونور میبره ....
اصلا دست خودتون نیست . سعی میکنید خودتون رو به ضریح پاک و مطهر آقا برسونید ولی مگه میشه ...
بالاخره به ضریح آقا میرسید ....
وقتی لبهاتون رو روی ضریح آقا میذارید ، درد دلها شروع میشه ....
آقاجون شما که میدونید .....
آقاجون .....
دلتون نمیاد از ضریح آقا جدا بشید ....
دوست دارید همونجا جون بدید ....
ولی دیگران هم دل دارند و باید با آقاشون درد دل کنند .
شنیدید که قبر مطهر آقا هفت متر پایینتر از این ضریح است و توی رواق دارالاجابه یه پنجره هست که 20 متر با قبر مطهر فاصله داره .
به دارالاجابه میرید و دلتون رو به پنجره دارالاجابه گره میزنید ....
حالا وقتشه که توی صحنهای حرم مطهر هم چند قدمی راه برید و از هوای پاک اونجا استشمام کنید
وارد صحن انقلاب میشید ....
از جلوی پنجره فولاد حرم آقا مگه میشه بی تفاوت گذشت ؟
یادتون میاد که یه جایی خوندید که عربها به اینجا میگن باب المراد ....
و چه اسم بامسمایی هست این اسم باب المراد ....
سیم دلتون رو وصل میکنید به پنجره فولاد و عقده دل میگشایید و حاجاتتون رو به آقا میگید ...
حاجاتی که غیر شما و آقا کسی دیگه از اونا خبر نداره ....
خوب که با آقا درد دل کردید میرید به سمت سقاخونه تا از اون آب بهشتی نوش جان کنید ....
لیوان رو که پر میکنید صبر میکنید ....
اول نیت میکنید ....
به نیابت از همه اونایی که الان دلشون اینجاست ....
به نیابت از همه اونایی که دوست دارن بیان زیارت آقا و نمیشه ....
برای برآورده شدن حاجات همه حاجت مندان ....
برای شفای همه مریضهای محب اهل بیت ( علیهم السلام ) ...
آب رو مینوشید ....
چه آب گوارایی ....
سلام بر لب تشنه تون یا اباعبدالله ( علیه السلام ) ....
هنوز تو لذت نوشیدن آب گوارای بهشتی هستین که صدای نقاره خونه حرم مطهر از خود بیخودتون میکنه ...
یادتون میاد که یه عمر آرزو داشتین این صدا رو از نزدیک بشنوید و حالا ....
چند روزی که تو مشهد هستین چه زود میگذره . یکدفعه به خودتون میایید و میبینید باید به وطنتون برگردید ....
ولی مگه میشه از این حرم دل کند ....
برای زیارت وداع به حرم مطهر میرید . موقع خداحافظی بدترین لحظه این سفره ...
آقاجون من میرم ولی دلم رو توی حرمتون جا میذارم ....
آقاجون درسته زائر و مهمون خوبی براتون نبودم ولی شما که کریم هستین و به اعمال ما نگاه نمیکنین ...
آقاجون باز دوباره زود منو دعوت کنین بیام پابوستون ...
آقاجون نکنه ......
شب میلاد خواهر گرامی آقا و مولای مهربون ، کریمه اهل بیت ( علیهم السلام ) ، حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها ) باز با عنایات خاصه آقا افتخار نوکری در حرم مطهرشون رو داشتم .
صبح روز چهارشنبه ( 1393/06/05 ) بعد از مراسم خطبه ، مراسم غبارروبی صحنهای انقلاب و آزادی حرم مطهر رو برگزار کردیم . طبق معمول همیشه مراسم آکنده از عطر معنویت و دلدادگی زائرین و عاشقان آقا امام رضا ( علیه السلام ) بود .
طبق اعلام قبلی قرار بود عصر مراسم " گل والای ولا " ( گلباران حرم مطهر توسط خدام ) که هر ساله در ایام دهه کرامت برگزار میشه ، برگزار بشه .
از آنجا که زمان برگزاری مراسم با روز کشیک ما همزمان شده بود لذا ما توفیق شرکت در این مراسم زیبا رو نداشتیم .
بعد از ظهر وقتی داشتم وارد حرم مطهر میشدم صدای مراسم به گوش میرسید .
حدود ساعت 19 زیارت نیابتی رو از طرف عاشقان آقا انجام دادم . همزمان صدای نقاره خونه به گوش میرسید که با زمزمه ای زیبا پایان ماه شوال و آغاز ماه ذیقعده که متعلق به آقا و مولای مهربونمون هست رو نوید میداد .
حدود ساعت 21 به سر پستم رفتم . چند هفته ای است که پستم در جلوی ایوان طلای صحن آزادی است .
شما که به حرم مطهر مشرف شدید خوب میدونید که از ایوان طلای صحن آزادی ، ضریح مطهر آقا کاملا پیداست و از همین رو همیشه این صحن و این ایوان شلوغه .
مخصوصا این روزها که میشه گفت شلوغترین روزهای حرم در طول سال هست .
و هر چی حرم مطهر شلوغتر باشه لذت خدمت به زائرین آقا بیشتر میشه . این جمله نتنها حرف دل من بلکه حرف دل همه خادمین حرم مطهر هست .
حدود ساعت 21:15 حدیث شریف کساء در صحن جامع رضوی خوانده شد و طبق معمول صدای اون در همه صحنهای مطهر به گوش میرسید ولی اونقدر گرم صحبت و پاسخگویی به زائرین عزیز آقا بودم که متوجه این برنامه نشدم .
یکی از برنامه های بسیار زیبا و تأثیر گذار و پرمخاطب که هر شب در صحنهای حرم مطهر برگزار میشه ، برنامه " حلقه معرفت " هست که در طی اون به سؤالات اعتقادی و اجتماعی و .... پاسخ داده میشه . در ایام تابستان این برنامه از ساعت 22:30 تا 24 در صحنهای مختلف برگزار میشه .
یکی از این حلقه های معرفت هم اونشب در صحن آزادی برگزار شده بود که طبق معمول خیلی جالب بود .
هر چه به آخر شب نزدیک تر میشیم زائرینی که در اثر خستگی به خواب میرن بیشتر میشه و ما علیرغم میل باطنی مون مجبوریم اونا رو بیدار کنیم .
بعضی از زائرین نسبت به این مسئله معترض هستند و سؤال میکنند که چرا نمیذارید حتی نشسته بخوابیم ؟
کما اینکه ممکنه این سؤال برای شما هم پیش اومده باشه .
من در جواب براشون توضیح میدادم که اولا حرم محل عبادت و زیارت هست و خوابیدن در حرم مطهر نتنها بی احترامی به حضرت هست بلکه وقتی قرار باشه افراد بخوابند صحن حالت خوابگاه به خودش میگیره و حال عبادت از کسی که میخواد عبادت کنه گرفته میشه
ثانیا افرادی از خدا بیخبر هستند که منتظر همین وضعیت هستند وبا سوء استفاده از خواب آلودگی زائرین اقدام به سرقت اموال ایشان میکنند .
ثالثا با خوابیدن وضعیت حجاب خواهران دچار مشکل میشه
چند سال پیش مسئولین آستان قدس برای حل این مشکل دو صحن هدایت و رضوان رو بصورت مجزا به خواب خواهران و برادران اختصاص دادند ولی پس از اندک مدتی اونجا محل خواب کارتن خوابها و معتادین شده و سرقتهای مکرر نیز به وقوع میپیوست . لذا این قضیه منتفی شد .
بعضی از زائرین عزیز که بصورت خانوادگی یا گروهی بودند پس از این توضیحات میگفتند :
ما با هم هستیم و بعضی از ما بیدار هستند و مشکلی پیش نمیاد . و من در جوابشون میگفتم که نمیشه ما به شما بگیم بخوابید و به بعضی دیگه بگیم نخوابید .
ساعت 3 مجددا به سرپست رفتم . حدود ساعت 3:30 چند نفر خانم عرب از کنارم رد شدند تا از کفشداری 6 برای زیارت وارد رواقهای متبرکه بشن . یکی از اونها همینطور که رد میشد با فارسی شکسته گفت : التماس دعا
من که متوجه شدم عرب هست به عربی گفتم که زبان عربی رو میفهمم و میتونم عربی صحبت کنم
این رو که شنید شروع کرد با زبان عربی غلیظ صحبت کردن و چیزایی گفت که من نفهمیدم .
گفتم : من نمیتونم عربی غلیظ صحبت کنم و کمی میتونم عربی بفهمم و حرف بزنم
وقتی این رو شنید بطور مختصر به عربی گفت : شما که تو حرم آقا هستین برای ما دعا کنید
منم ضمن دعا براشون بهشون گفتم : شما هم برای ما دعا کنید
بعد پرسیدم از کجا تشریف آوردین که گفتند : از لبنان مشرف شدند و خداحافظی کرده و رفتند
موقع نماز صبح به قدری حرم مطهر شلوغ بود که صحن آزادی هم مثل بقیه صحنها و رواقهای متبرکه مملو از جمعیت بود . عکس زیر رو قبل از نماز صبح گرفتم
بعد از نماز طبق معمول سؤال زائرین بیشتر در رابطه با نقاره خونه بود . وقتی در جواب بهشون میگفتم که امروز دوبار نقاره خونه میزنه با خوشحالی میپرسیدن : چرا ؟
و من در جواب میگفتم : امروز یک بار قبل از طلوع خورشید نقاره میزنند و یکبار هم به مناسبت میلاد حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها ) یکساعت بعد از طلوع خورشید نقاره میزنند .
با شروع نواختن نقاره ها باز همه سرها مثل همیشه به سمت نقاره خونه چرخید و گوشیها برای ثبت نوا و تصویر نقاره زدن به سمت نقاره خونه گرفته شد .
نمیدونم چه حسی توی این نوای نقاره صبح هست که نتنها با دل زائرین بازی میکنه که با دل خادمین آقا هم بازی میکنه . آخه نقاره صبح به نحوی به خدام میگه هر چقدر تو بهشت صفا کردید بسه . دیگه باید برید و تا هشت روز دیگه انتظار بکشید تا اگر اجل مهلت داد و توفیق یاریتون کرد باز لباس نوکری زائرین آقا رو تنتون کنید .
خدا کنه هممون قدر لحظه لحظه تو حرم آقا بودن رو بدونیم .
الهی آمین
روز سه شنبه 1393/04/03 باز توفیق نوکری در حرم آقای مهربون بهم داده شد .
صبح حدود ساعت 6 به حرم مطهر رسیدم . پس از مراسم خطبه ، در مراسم غبارروبی حرم مطهر شرکت کردم . طبق معمول سعی کردم صدای مراسم رو براتون ضبط کنم اما متأسفانه کیفیتش خوب نبود و لذا در وبلاگ قرارش ندادم .
عصر قبل از اینکه به حرم مطهر مشرف بشم ، پیامکی از یکی از دوستان وب که اتفاقا از خدام حرم مطهر و ساکن تهران هستند ، دریافت کردم که از دیدنش ناراحت شدم .
ایشون در پیامکشون فرموده بودند که دختر گلشون مریض هست و برای شفاش التماس دعا داشتند . لذا بهتر دیدم در اینجا مطرح کنم تا همه با هم دست به دعا برداریم و برای شفای عاجل ایشون و همه مریضهای شیعه و مخصوصا منسوبین کسانی که این سطور رو میخونند دعا کرده و هفت بار سوره مبارکه حمد رو بخونیم .
عصر حدود ساعت 17 به حرم مطهر رسیدم . بعد از مراسم غبارروبی عصر ، در آسایشگاه مراسمی داشتیم و در طی اون به مناسبت روز اصناف به هشت نفر از همکاران کشیک که جزو اصناف هستند بعنوان یادبود هدایایی داده شد
ساعت حدود 19:15 توفیق زیارت نیابتی رو داشتم .
ساعت 21 به محل خدمتم در جلوی کفشداری 2 در صحن انقلاب رفتم . حدود ساعت 22:30 اون خانم قمی که با اخلاص تمام در راه زیارت اون خانواده عاشق آقا ( پست " مهمانان ویژه آقا " ) قدم برداشته بودند و حالا خودشون به پابوسی آقای مهربون مشرف شده بودند ، تشریف آوردند .
ایشون برام دو هدیه ارزشمند سوغاتی آورده بودند . اولین هدیه که بسیار بسیار ارزشمند هست ، تکه ای از پارچه مخصوص غبارروبی ضریح مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) هست . لازم به ذکر هست که ایشون توفیق نوکری در حرم مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) رو دارند و این پارچه متبرک مربوط به غبارروبی هفته گذشته ضریح مطهر خانم حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) است .
دومین سوغاتی باارزش ایشون ، سوغات خوشمزه قم ( سوهان ) بود که برای خودم و بقیه همکشیکامون زحمت کشیدند و آوردند .
ساعت 24 وقتی پستم تموم شد سر راه رفتن به آسایشگاه ، به سقاخونه رفتم و از آب گوارای اون نوشیدم و برای همه تون دعا کردم
ساعت 3 مجددا به سرپست رفتم . شلوغی حرم مطهر در اون ساعت شب هم زاید الوصف بود . بعد از نماز صبح مشغول قدم زدن در محل خدمتم بودم که دیدم دو خانم بهم نزدیک شدند در حالی که یکی از اونها بشدت اشک میریخت . وقتی به دستش نگاه کردم دیدم کبوتری در حال جون دادن روی دستش هست . ایشون با لهجه ترکی مطلبی رو میگفت که من نفهمیدم و فقط بصورت کلی فهمیدم که میگفت اون کبوتر یکدفعه از بالا به پایین افتاده و ایشون دنبال راهی میگشت تا هرطور شده جون اون کبوتر رو نجات بده ولی متأسفانه مشخص بود که اون کبوتر مریضه و لحظاتی دیگه بیشتر زنده نیست
حدود ساعت 4:30 دو خادم کوچولوی آقا رو دیدم . اونها یه دختر و پسر 6 و 4 ساله بودند که با دقت تمام مشغول مرتب کردن قرآنها و کتب ادعیه بودند . خب منم بنا بر وظیفه به هر کدوم یه شکلات دادم که خداروشکر خنده رو بر لبان کوچولوشون نشوند .
حدود ساعت 4:55 نقاره ها به صدا دراومدند و طبق معمول بلافاصله توجه همه زائرین به اون سمت جلب شد و عده ای با شنیدن اون صدای ملکوتی به راز و نیاز با آقا پرداختند و عده ای نیز با گوشیشون مشغول ثبت خاطرات شدند .
در همون حال متوجه دو خانم شدم که با شروع نقاره زنی رو به نقاره خونه نشسته اند و یکی از اونها به نقاره خونه چشم دوخته بود و دائما اشک میریخت و با آقای مهربون نجوا میکرد . نکته مهم این بود که در تمام بیست دقیقه ای که نقاره زنی ادامه داشت ایشون چشم از اون برنداشت و در حال راز و نیاز با آقا و اشک ریختن بود .
آفتاب که طلوع کرد نقاره زنی هم متوقف شد . هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که دیدم عده ای از خانما که معلوم بود بصورت اردویی با هم مشرف شده بودند ، از رواق مبارکه دارالولایه خارج شدند و پرسیدند : نقاره زنی تموم شد ؟
وقتی جواب مثبت دادم همشون ناراحت شدند . منم دلداریشون دادم و عرض کردم : عصر باز قبل از غروب آفتاب نقاره خونه به صدا درمیاد .
در آخرین لحظات خدمت امروزم ، دختر خانمی اومده بود و راجع به خدمت در حرم مطهر سؤال کرد که براش سه شرط اولیه " تحصیلات بیشتر از دیپلم و سکونت در مشهد و تأهل " رو همراه با دلیلشون گفتم . با این صحبت من ایشون ناراحت شد . ولی بعد براش گفتم که خدمت به آقا فقط در این لباس نیست و میشه همه جوره به آقا خدمت کرد و بعدم جریان اون دوتا خادم کوچولوی آقا رو که صبح دیده بودم گفتم .
ایشون وقتی این حرفها رو شنید خوشحال شد و رفت تا با تمام وجود به آقا خدمت کنه .
دیروز وقتی اومدم که این پست رو بنویسم دیدم یه پیام از اون خانمی که هفته پیش با خانواده شون مشرف شده بودند و در پست " مهمانان ویژه آقا " در موردشون نوشته ام ، رسیده که بهتر دیدم اینجا بذارمش تا همه بخونید
************************
السلام علیک یا غرییییییییییییییییب الغربا....
السلام علیک یا امام رئوف که دوست نداری اشک چشمان زائراتو ببینی
سلام عزیز امام رضا اقای خادم
سلام به همه ی دوستان عزیز
1
هفته هستش که از اومدنمون میگذره داغ دلم تازه شده هنوزم قادر به حرف زدن
نیستم خانوادم فیلم ها و تصاویری رو که از حرم گرفته بودنو دارن نگاه میکنن
اما من فقط دارم اشک میریزم بی سروصدا اونا دارن میگن و میخندن و از
خاطرات مشهد و حرم میگن من دلم اینجا دوام نمیاره فقط نگاشون میکنم و اشک
میریزم هرچی ازم میخوان حرف بزنم اما زبانم باز نمیشه و فقط گریه فقط اشک
چشم فقط بغض گویای حالمه البته اونم نه کامل چون به شاه خراسان قسم هیچکس
از دلم خبر نداره جز خودش هیچکس از دردایی که رو دلم سنگینی میکنه خبر
نداره جز خودش هیچکس از غوغایی که تو دلم برپاست خبر نداره جز خودش
شما
و خانوادم هیچوقت حال منو نمیفهمین هیچوقت من نمیتونم وضعیتمو با حرفام به
شما ثابت کنم این امامه که حتی اگه یه کلمه هم به زبانم نیارم تا اخر همه
حرفامو خونده حتی اگه اشکم هم سرازیر نشه از بغضی که تو نگاهمه همه دردامو
فهمیده من الان هم نمیتونم حال خودمو بهتون بگم من الان فقط دارم اشک
میریزم و یه اتیشی تو دلم به پاست
یا امام رضااااااااااااا
دیگه این بغض داره خفم میکنه دیگه نمیتونم چیزی بگم
فقط التماس دعا
خوان گسترده کرامت آقای کریم
موارد بسیاری اتفاق می افته که زائرین عزیز آقا چه در حرم مطهر و چه از طریق پیامهای وبلاگ ، از ما در مورد غذای مهمانسرای حضرت و اینکه چطور میشه اون رو تهیه کرد ، سؤال میکنند .
من معمولا خدمتشون عرض میکنم که توزیع فیشهای مهمانسرای حضرت بوسیله مأمورین مربوطه و در محل اسکان زائرین انجام میشه و ظاهرا شانسیه ولی باطنا با امضای آقاست که روزی افراد میشه و بعضا نمونه هایی از آنچه خودم دیدم رو هم براشون عرض میکنم ( که قبلا در وب هم براتون نوشتم )
چندی پیش پیام زیر رو از یکی از بینندگان وب دریافت کردم :
السلام علیک یا حضرت علی بن موسی الرضا ع
سلام زیارتتون قبول از کربلای معلی
توفیقی
حاصل شد - بنده انشالله روز مبعث حضرت رسول اکرم ص در جوار حرم مطهر حضرت
علی بن موسی الرضا ع خواهم بود انشالله - سوالی داشتم البته ببخشید این
سوال را میپرسم بنده خیلی دلم میخواهد از غذای حرم امام رضا استفاده کنم
ولی تا به حال این سعادت را نداشتم ممکنه بنده را در این زمینه راهنمایی
بفرمایید آیا میتونم غذایی از اونجا بگیرم ممنونم اگر بصورت خصوصی جوابم را
بدهید. (بنده ........ هستم)
منم در جواب ایشون نوشتم :
سلام
همانطور
که قبلا هم در وب توضیح دادم ، فیش غذای متبرک توسط نمایندگان آستان قدس
در محل اسکان زائرین ( اعم از هتل ، مهمانپذیر ، مسافرخانه ، چادرهای
مسافرتی و .... ) توزیع میشه و مستقیما به خود زائرین تحویل داده میشه نه مدیر هتل و .....
و این کار هم بصورت نامنظم انجام میشه تا کسی خدای نکرده سوء استفاده نکنه
بنابراین ظاهرا دریافت فیش غذای متبرک شانسیه و باطنا اینه که باید خود آقا بخوان و عنایت کنند
برای خدام هم بیرون بردن غذا از مهمانسرای خدام ممنوعه
البته ما بعضا میتونیم در حد یه ماست یا تکه ای نون برای تبرک از مهمانسرا خارج کنیم
کشیک
این هفته من روز جمعه 93/3/2 و کشیک بعدیم روز شنبه 93/3/10 هست و اگر شما
در یکی از این دو روز در حرم مطهر تشریف داشته باشید برای تبرک میتونم این
مقدار رو تقدیم کنم
در روز عید مبعث احتمال داره که من کشیک فوق العاده داشته باشم ولی معمولا در زمان کشیک فوق العاده ناهار یا شام نداریم .
و اما پیشنهاد من :
1) از خود آقا بخواهید . یقینا اگه ایشون بخوان بهتون میرسه ( این رو من با چشم خودم دیدم )
2) من
معمولا اگه نبات متبرک حرم مطهر رو داشته باشم و زمان سفر دوستان وب با
زمان کشیکم ( عادی یا فوق العاده ) همزمان باشه ، بسته نبات متبرک رو تقدیم
میکنم .
لذا زمان ورودتون به مشهد رو از طریق پیامک یا واتس آپ به من بگید تا اگه شد نبات متبرک حرم مطهر رو تقدیمتون کنم
چند روز از اون زمان گذشت و من دیدم ایشون هیچ تماسی نگرفتند . بعد از سفرشون ازشون پرسیدم : چی شد ؟ چرا تماس نگرفتین ؟
ایشون در جواب نامه زیر رو نوشتند :
بنام خدا
السلام علیک یا حضرت علی بن موسی الرضا ع
سلام به آقای دربان حرم
آن
روزی که از شما خواستم که چطور میتونم مهمان آقا باشم و از غذای مهمان سرا
استفاده کنم در جوابم پاسخ دادید که فیش ها را داخل هتل ها و درب منازل
خودشون پخش می کنند و دسترسی به فیش ندارید! راستش دلم گرفت ... اما در
حالی که ادامه پیامتون را می خوندم دو نکته راه حل برایم گذاشته بودید یکی
اینکه اگر براتون مقدور بود تماس بگیرم و بیام مقداری نبات و نان تبرکی
بگیرم و نکته دوم اینکه گفتید از خود آقا حضرت علی بن موسی الرضا ع بخواهم
...
حقیقتش اولش کمی دلخور شدم و با خودم گفتم اصلا چه اشتباهی کردم به آقای دربان حرم گفتم ...
دوباره پیش خودم فکر کردم گفتم اصلا این آقای دربان حرم راست میگه ! چه کاریه که من اینقدر پرتوقع باشم ...
حالا
برم مشهد خدا بزرگه و از خود آقا درخواست می کنم .... تا اینکه به مشهد
...به داخل حرم رسیدم موقعی بود که نزدیک اذان ظهر بود و بعد از سلام و
زیارت و خوندن نماز و زیارتنامه و دعا داخل حیاط شدم از یکی از آقایان خادم
آنجا پرسیدم آقا چطور میتونم غذای تبرکی بگیرم گفت ای .... ! فیش نداشته
باشی به این راحتی نمی تونی غذا بگیری گذشتم و رفتم تا به مهمان سرا رسیدم
از یه خانومی خادم دوباره اونجا پرسیدم چطور میتونم فیش بگیرم دقیقا همون
حرفهایی را زد که شما بهم گفته بودید ... اصلا ناامید نشدم و یکی دوباری
رفتم نزدیک مهمان سرا و دست خالی برگشتم تا اینکه روزجمعه رسید و شبش
میخواستیم با هم کاروانی هامون برگردم به تهران حدود 20 نفر بودیم ... روز
جمعه شد ساعت5/9 صبح رفتم حرم و پس از زیارت و دعا باز هم مثل روزهای قبل
رفتم نزدیک مهمان سرا ایستادم این بار رو به گنبد کردم و با دلی گرفته و
ناراحتی گفتم آقا من زائر شما هستم و در این چند باری که به اینجا می آیم و
مهمان شما هستم غذای تبرکی نخوردم کرم و بخشش شما خیلی بالاست و پس از درد
و دلی با آقا بعد از چند لحظه ای دیدم آقایی نزدیک مهمان سرا با خانواده
اش به داخل می روند خانومی نزدیک شد به اون آقا گفت یه فیش دارید به من
بدید دیدم اون آقا دست داخل جیب پیراهنش کرد و فیشی به آن خانم داد به محض
دیدن این صحنه منم نزدیک اون آقا رفتم و سوال کردم آقا فیشی اضافی هم دارید
به من بدهید دیدم اون آقا مجددا دست داخل جیب پیراهنش کرد و یک فیش به من
داد اون لحظه خیلی خوشحال شدم گفتم خدا را شکر و از آقا حضرت علی بن موسی
الرضا ع تشکر کردم و داخل مهمانشرا شدم و با روی خوش و زیبای دربانان مهمان
سرا وارد شدم و پس از صلواتی به سالن مهمان سرا هدایت شدیم و باز با
خوشرویی دربانان و مسئولین مهمان سرا رفتم نشستم تا اینکه غذا رسید و فیش
را تحویل دادم وغذای تبرکی را گرفتم دوباره از آقا تشکر کردم و خدا را شکر
گفتم که لطف آقا شامل حالم شده با خودم گفتم مقداری ازاین غذا را میخورم و
بقیه را با خودم می برم تا تبرکی به بقیه دوستانم بدهم ظرفی یکبار مصرف
گرفتم و مقداری از غذا را داخل ظرف ریختم و با مقداری نان در دو نایلون
پیچیدم تا بوی غذا بیرون نپیچد و مجددا داخل حرم شدم و نشستم تا ساعت 2
نماز و زیارتنامه و زیارت جامعه و دعای وداع را هم خوندم و پس از زیارت و
تشکر مجدد از آقا ... حرم را ترک کردم تا اینکه رسیدم به داخل هتل و
دوستانم را در جریان گذاشتم آنها بهم گفتند تو چطور وارد مهمان سرا شدی و
به ما چیزی نگفتی و من حقیقت را به اونها گفتم و مقداری غدای تبرک به آنها
دادم و مقداری هم برای شفای مریض به تهران بردم ...انشاالله غذای تبرک روزی
شما باشه ! این لطف و کرم آقا را هرگز فراموش نمی کنم سفری معنوی و خاطره
انگیز... !!! این پیام را با اشک نوشتم و یاد گرفتم که هیچ وقت از بنده خدا
چیزی نخواهم و از خود خدا و ائمه اطهار ع طلب کنم ... .
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی
می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
می شه قلب من و مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه
این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایوون مقصوره ات از صبح تا غروب
من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی
دلمو گره زدم به پنجره ات دارم می رم
دوست دارم تا من میام زود گره هامو وا کنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه
من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی
انسان تو زندگیش زیاد پیش میاد که مهمان دعوت کنه . وقتی کسی میخواد یکی دیگه رو دعوت کنه حالات مختلف داره . بعضی وقتها آدم به طرف فقط تعارف میکنه . بعضی وقتها شفاهی دعوتش میکنه . بعضی وقتها اهمیت مهمان برای آدم بیشتره و کارت هم به طرف میده . بعضی وقتها علاوه بر کارت با طرف تماس هم میگیره که حتما بیاین . و وقتی مهمان برای آدم خیلی عزیز باشه علاوه بر همه اینا خودش میره دنبال مهمانهاش یا کسی رو میفرسته تا اونا رو بیاره و تمام وسایل راحتی مهمانهاش رو هم فراهم میکنه .
چقدر خوبه آدم کاری کنه که آقا اینطوری دعوتش کنند . چند روز پیش چند نفر از زائرای خوب آقا اینطوری دعوت شده بودند که در ادامه ماجرای دعوت اونها رو براتون توضیح میدم .
روز شنبه 1393/03/02 وقتی پیامهای وبلاگ رو چک کردم دیدم یکی از عاشقان آقا پیامی رو با عنوان " گناهکار اما عاشق " گذاشتن . این پیام بقدری خالصانه نوشته شده بود که بی اختیار اون رو بعنوان یه پست توی وب قرار دادم .
گرچه شما متن پیام رو در اون پست دیدید ولی برای حضور ذهن بیشتر در اینجا هم اون رو قرار میدم .
سلام
ازتون میخوام این کامنت منو بذارید همه بخونن و برام دعا کنید
بچه
که بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی میتونی بری مشهد سالهای سال با این تفکر
زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن میرن مشهد اما دم
نزدم تا اینکه بعدا فهمیدم به خاطر وضع مالی پدرم نمیتونیم بیایم پابوس
الان من نوزده سالمه اما هنوزم نتونستم بیام مشهد درسته که اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه که صدا کردم یا رضااااا اقا دستمو گرفته
اما من یه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....
الن که دارم این مطلبو مینویسم دلم داره از غصه میترکه و اشک از چشام جاریه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا
از همه شما عزیزان میخوام که برام دعا کنید به پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم که خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید به خدا خیلی پشیمونم
اقای خادم شما ارزش زیادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین به اقای که من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون میخوام که از امام رضا بخواین که منو ببخشه بهش بگین که خیلی روسیاه و شرمسارم
بهش بگین که دوستم چندروز دیگه قراره بیاد مشهد درسته که سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم که اقای من واقعا اقاست یه مشکلی داشت بهش گفتم که دلتو روونه کن به مشهد حاجتتو میگیری
چند روز بعد زنگ زد و گفت که اسمش تو قرعه کشی مشهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره میاد مشهد دست خالی برش نگردون تورو قسم به امام جواد که دست خالی برش نگردون من ناممو میدم برات بیاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....
اقای خادم ازتون خواهش میکنم حرفامو به اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همیشه داد میزنم یا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایا بازم دستمو میگیری؟؟؟
همون شب که شب میلاد آقا امام حسین ( علیه السلام ) بود ، من توفیق خدمت در حرم مطهر رو داشتم . موقع زیارت نیابتی بعد از اینکه پیامکهای مربوط به زیارت نیابتی رو ارسال کردم ، گوشیم زنگ خورد . وقتی گوشی رو برداشتم دیدم دختر خانمی از بینندگان وب هستند که میگن تا حالا مشهد نیومده و خیلی آرزوی زیارت آقا رو دارن . چند دقیقه ای ایشون و پدرشون از طریق گوشی با آقا درد دل کردند ....
روز بعد ( 1393/03/11 ) وقتی پیامهای وب رو چک کردم دیدم اون عاشق آقا دوتا پیام جدید گذاشتن که در ادامه میبینید :
سلام
من
همونی هستم که این مطلبو گذاشتم الان اومدم اینجا حال و هوام عوض بشه
چونکه من جز وبلاگ شما جایی رو ندارم من که نمیتونم بیام مشهد با وبلاگ شما
میتونم خودمو اروم کنم و از این طریق بتونم زیارتی کرده باشم به اقا قسم
هر موقع میام وبلاگتون انگار که تو حرمم تنها وبلاگ شما رفیق روزای
تنهاییمه الان خیلی ذوق زده هستم چون دیدم پیام منو به عنوان یه پست
گذاشتین نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم فقط میتونم بگم که ایشالاه بیش
از این پیش امام و خدا رو سفید بشین و فردوس خدا نصیبتون بشه خیلی زیاد
محتاج دعاتونم امید دارم که شما عزیزان هم به من روسیاه دعا کنید که دارم
از شرمساری اب میشم ازتون تشکر میکنم اقای خادم دعاتون میکنم التماس دعا
*****************************
راستش امام رضا نسبت به من خیلی ارادت داشتن اما من روسیاه....
یکی
از بیمارای سرطانیمون که دکترا جوابش کرده بودن همین چند روز پیش خبر دادن
که به طور معجزه اوری وضعیتش رو به بهبودیه که قربون اقام برم که براش از
اقا امام رضا طلب شفاعت کردم بازم دستمو رد نکرد اما نمیدونم چرا تو این یه
مورد جوابمو نمیده و دعوتم نمیکنه به پابوسیش خیلی سخته به خدا خیلی سخته
بدونی که امام کوچیکترارو هم قبول میکنه و تو فقط به خاطر وضع مالی پدرت
نمیتونی بری اقاتو ببینی برام دعا کنید دلم بدجوری شکسته از خدا و امام
بخواید که منو ببخشن و حلالم کنن از طرف منم از اقا بپرسین که کی منو از
این انتظار در میارن؟؟؟؟یا امام رضاااااااااااااااااااااااااا قربون صفات
من خاک پای همه زائرای اقا هستم
اجازه میدید که من داستان زندگیمو اینجا بذارم تا همه بخونن؟؟؟؟
و من در پاسخ نوشتم :
از کعبه صفــــای این حـرم بیشتر است
اینجاست طبیبـــــــی کــه نــدارد نوبـت
هر دل که شکسته تر بود پیشتـر است
صفای دربانی حرم آقای مهربون 21
مدتی بود که توفیق نوشتن پست " صفای دربانی حرم آقای مهربون " رو نداشتم .
خیلی حرف برای گفتن داشتم ولی متأسفانه توفیق بیانشون رو نداشتم . تا اینکه امروز باز خدا توفیق داد تا دوباره حرف دلم رو براتون بگم . خدا رو شکر .....
از آنجا که چند هفته از نوشتن این پست گذشته و من خیلی از خاطرات خدمت در این چند هفته رو فراموش کردم لذا بصورت گذرا خاطراتی رو که یادم مونده عرض میکنم .
جمعه 1393/03/02
صبح وقتی به حرم مطهر رفتم دیدم تغییراتی در برنامه خطبه خدام و غبارروبی حرم مطهر صورت گرفته . از جمله اینکه ساعت برگزاری خطبه به 6:30 صبح تغییر یافته و غبارروبی پایان خدمت حذف شده و زمان غبارروبی شروع خدمت هم به تناسب تغییر ساعت خطبه به حدود ساعت 6:45 تغییر یافته است .
من همیشه دلم میخواست متن خطبه رو بهمراه صوت این مراسم زیبا براتون بذارم که اون روز خدا توفیق داد و صدا رو ضبط کردم و عکس هم گرفتم که می بینید .
جهت دریافت فایل صوتی مراسم خطبه روی عکس کلیک کنید
قبلا مقداری در رابطه با مراسم خطبه خدام براتون توضیح دادم که در اینجا بصورت کامل توضیح میدم .
مراسم خطبه صبحگاهی خدام :
این مراسم هر روز صبح در یکی از رواقهای حرم مطهر برگزار میشود . در حال حاضر این مراسم در رواق مبارکه دارالحکمه برگزار میشود .
در طی مراسم خدام دور تا دور رواق به صورت زیر می ایستند :
ابتدا خدام سپس فراشان و سپس دربانان کشیکی که خدمت ایشان پایان یافته و بعد از ایشان دربانان و سپس فراشان و در نهایت خدام کشیکی که آغاز خدمت روزانه ایشان است . ( خدمت هر کشیک در حرم مطهر از ساعت 6 صبح روز خدمت شروع شده و تا ساعت 6 صبح روز بعد ادامه دارد )
سپس در زمان مقرر یکی از روحانیون خادم کشیکی که خدمتشان تمام شده متن خطبه را قرائت مینماید .
متن خطبه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الواحد الاحد ، الفرد الصمد ، الذی لم یلد و لم یولد ، ولم یکن له کفوا احد ، والسلام و الصلوة ، علی اول العدد ، و اخر الابد ، العبد المؤید ، و الرسول المصدد ، و النبی الامجد ، الذی سمی فی السماء باحمد ، و فی الارضین باباالقاسم المصطفی محمد (ص) ( در این هنگام همه سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین ، سیما صاحب هذه الروضة المنوره ، شمس الشموس ، و انیس النفوس ، کهف التقی ، و غوث الوری ، و مصباح الدجی ، و علم الهدی ، مولانا و امامنا ابالحسن (ع) ( در این هنگام همه رو بسوی مضجع منور حضرت چرخیده و سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) علی ابن موسی الرضا علیه الاف التحیة و الثناء - فاتحه ( در این هنگام همگی فاتحه ای برای شادی روح حضرت قرائت مینمایند ) و صل علی الخلف الهادی المهدی ( در این هنگام همه رو بسوی قبله چرخیده و سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) حجتک و خلیفتک ، و ایتک الکبری و النبأ العظیم ( از این قسمت همه دستها را به نشانه دعا بلند کرده و در پایان هر فراز از دعا امین میگویند ) اللهم عجل فرجه ، و سهل مخرجه ، واجعلنا من اعوانه و انصاره ، واجعلنا من المستشهدین بین یدیه ، واحفظ وانصر و اید علمائنا العاملین ، سیما الامام السید علی الحسینی الخامنه ای ، واغفر وارحم للعلماء والشهداء والصدیقین ، سیما القائد الاعظم والامام المجاهد السید روح الله الموسوی الخمینی ( ره )
سپس همگی شعار همیشگی ( خدایا خدایا .... ) را سر داده و آنگاه به شکرانه توفیق خدمت در حرم مطهر سر به سجده میگذارند .
پس از آن به ترتیب اولین خادم کشیکی که خدمتشان تمام شده با دومین نفر مصافحه میکند و سپس با سومین نفر و ..... تا به آخرین خادم کشیکی که خدمتشان شروع شده برسد . پشت سر وی هم بترتیب دومین نفر و سومین نفر و .... تا آخرین دربان کشیکی که خدمتشان تمام شده اینکار ادامه می یابد
شنبه 1393/03/10
بعدازظهر روز شنبه توفیق خدمت در راهرو شبستان علوی در مسجد گوهرشاد رو داشتم . حدود ساعت 18:40 باران کمی شروع شد و یکدفعه شدید شد و پس از اون تبدیل به تگرگ شد و بعد هم دوباره باران شدید شد و بعد از چند دقیقه ایستاد .
کل این ماجرا حدود 15 دقیقه طول کشید ولی شدت باران به حدی بود که عبور و مرور در صحنهای حرم مطهر کاملا متوقف شده بود
بعد از اون هم رنگین کمان بسیار زیبایی در آسمان نقش بست . دیدنی نرین قسمت ماجرا بعد از باران بود که جوانان عاشق آقا رو میدیدی که با شور و حرارت تمام مشغول تی کشیدن صحن و آماده سازی صحن برای برگزاری نماز مغرب بودند .
پنج شنبه 1393/03/22 ( شب نیمه شعبان)
شب میلاد بابرکت منجی عالم بشریت آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) توفیق خدمت فوق العاده در حرم مطهر رو داشتم .
جای همگیتون خالی بود . چه غوغایی بود در حرم آقا . همه شاد و خوشحال بودند . پاس اول توفیق خدمت در جلوی پنجره فولاد صحن انقلاب رو داشتم . جایی که میدونم دل همه شما برای رفتن به اونجا پر میکشه . همینطور که مشغول خدمت بودم دیدم یه جوانی یه کیسه پلاستیکی بزرگ مشکی دستش گرفته و داره آشغالها رو جمع میکنه . گرچه حرم مطهر آقا به لطف زائرین که اونجا رو از خونه خودشون مهمتر میدونند و زحمت برادران بخش خدمات همیشه تمیزه ولی بعضی از زائرین عزیز آقا از فرصت در حرم بودن بهترین استفاده رو برده و با جمع آوری همون آشغالهای کم ، نام خودشون رو در جمع خدام آقا ثبت میکنند و من فکر میکنم این خدمت چون خالص هست بسیار باارزشتر از خدمت ماست .
در پاس دوم محل خدمتم جلوی ایوان طلای صحن آزادی بود . وقتی از آسایشگاه در اومدم که به محل خدمتم برم اتفاقی برام افتاد که منتظرش بودم و این اتفاق چیزی نبود جز دیدن مهمانان ویژه آقا که ماجرایی طولانی داره و انشاالله در یه پست جداگانه در موردش مینویسم ( دعا کنید زودتر توفیقش رو پیدا کنم )
دوشنبه 1393/03/26
صبح بعد از مراسم خطبه در مراسم زیبای غبارروبی شرکت کردیم . الحمدلله با بهبود حال مداح همکارمون ( حاج آقای خواص فر ) ایشان در مراسم غبارروبی مداحی کردند .
عصر روز دوشنبه توفیق خدمت در راهرو علوی در مسجد گوهرشاد رو داشتم .
حدود ساعت 18:30 دو نفر از آقایون اومدند و در مورد حرم مطهر و تاریخ ساخت بناها و صحنهای حرم مطهر سؤالاتی کردند و منم براشون توضیح دادم و رفتند . بعد از چند دقیقه یکی از اون آقایون دوباره برگشت و گفت : من یه چیزی توی دلم هست که باید بگم و هرچی فکر کردم دیدم نمیشه نگم بهتون
منم عرض کردم : بفرمایید
ایشون گفت : من لیسانس حقوق دارم . سال 1370 من خیلی مشکل داشتم . نه پول داشتم و نه کار . بیکاری خیلی اذیتم میکرد . بی پولی هم مزید بر علت شده بود . توی حسابم فقط دویست هزار تومان داشتم . نمیدونم چطور شد که یکدفعه تصمیم گرفتم بیام زیارت آقا و بلافاصله اومدم .
120000 تومان هزینه کردم و اومدم مشهد . روز آخر که میخواستم از حرم برم بیرون ، خیلی دلم شکسته بود . رو به ضریح آقا کردم و گفتم : آقا من با چه رویی برم خونه ؟ نه پول دارم و نه کار
درست هشت روز از برگشتنم گذشته بود که از اداره ..... ( من فراموش کردم ) تماس گرفتند و گفتند از فردا بیا مشغول به کار شو .
بعد از یه مدت کوتاهی هم از شهرداری شهرمون تماس گرفتند و گفتند بیا اینجا مشغول به کار شو . وقتی رفتم اونجا شهردار بهم گفت : کارای شهرداری رو بلدی ؟ گفتم : من اولین باری هست که توی شهرداری اومدم .
خلاصه شدم مسئول دفتر شهردار . بعد از یه مدت به شهردار گفتم : تخصص من در مسائل حقوقی هست و بعد از اون شدم مسئول امور حقوقی شهرداری .
من وقتی دیدم آقا اینطور به من عنایت کردند با خودم تصمیم گرفتم که منم خالصانه به مردم خدمت کنم و الان هرکس میاد تو شهرداری و کاری یا سؤالی داره ، مستقیم میفرستنش اتاق من و من سعی میکنم راهنماییش کنم .....
یکی از سؤالاتی که معمولا در مسجد گوهرشاد از ما میپرسند ، در مورد منبر معروف به منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و تاریخچه و محل اون هست که این روزها بعلت تعمیراتی که در مسجد گوهرشاد انجام میشه بسته هست و نمیشه از نزدیک اون رو دید .
متأسفانه در نقل قول ماجرای این منبر در بین مردم افراط و تفریطهایی صورت گرفته و حرفهای عجیب و غریبی شنیده میشه و حتی بعضی اون رو منتسب به آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و بعضی نیز اون رو منتسب به آقا امام رضا ( علیه السلام ) میدونند .
در پاسخ به سؤال زائرین عزیز آقا ، من توضیح لازم رو در مورد اون میدم و میگم که این منبر بوسیله استاد محمد نجار خراسانی در سال 1289 هجری قمری و با استفاده از چوب گردو و گلابی و با روشی خاص از هنر منبت کاری بنام " گره هفت بست " که در دنیا بینظیره و بدون استفاده از هیچ میخ و فلزی و فقط بوسیله گره خوردن چوبها در هم ساخته شده و تنها یک اثر تاریخی و یک اثر هنری بینظیر هست . البته سازنده این منبر به نام نامی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) چهارده پله در اون قرار داده و نام اون رو منبر آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) قرار داده است .
صبح در آخرین دقایق خدمت همونطور که در حال و هوای خودم بودم دیدم یه پسر کوچولوی تقریبا 4 ساله با پدرش اومد و وقتی به من رسید به حالت سلام نظامی دستش رو کنار گوشش گذاشت و با خوشرویی سلام کرد . منم جوابش رو دادم و یه شکلات تقدیمش کردم .
صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )
قسمت دوم ( کربلای معلی )
ظهر روز شنبه 1393/02/20 بود که به کربلا رسیدیم . وقتی به هتل رسیدیم دیدیم خداروشکر هتلمون بسیار نزدیک به حرم آقا قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) هست ( حدود 300 متر با حرم مطهر فاصله داشت ) .
این عکس رو از جلوی در هتل گرفتم
عصر بهمراه زائرین به حرم مطهر حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) مشرف شده و پس از زیارت به حرم مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) رفتیم . اینبار بر خلاف نوبت قبلی حرمها نسبتا خلوت بود و راحت میشد ضریحهای مطهر رو در آغوش کشیده و بوسید . جاتون واقعا خالی بود .
وقتی به کنار ضریح مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) رسیدم از طرف همه شما زیارت کرده و ضریح مطهر ایشون رو بوسیدم و بعد برای همه شما زیر قبه امام حسین ( علیه السلام ) ( جاییکه دعا در اونجا مستجاب میشه ) دعا کردم . برای بعضی از دوستان و عاشقان آقا که اسمشون و حاجاتشون توی ذهنم بود مخصوص دعا کردم و برای بقیه هم کلی دعا کردم که حاجاتشون انشاالله بنحو احسن برآورده بشه .
صبح روز یکشنبه 1393/02/21 پس از نماز صبح در مراسمی که از طرف بعثه مقام معظم رهبری در حرم امام حسین ( علیه السلام ) هر روز صبح برگزار میشه شرکت کردیم . با توجه به اینکه اون روزها ایام عید بود ، مداحی بعد از سخنرانی بیشتر حالت مولودی داشت .
نمیدونم نظر شما چیه ولی من اینطوری هستم که تو کربلا مولودی بهم نمیچسبه . کربلا سرزمین گریه و اشک و آهه . درسته که باید در ایام شادی ائمه معصومین ( علیهم السلام ) شاد بود ولی شادی در کربلا باید با همه جا فرق کنه .
بعد از مراسم به زیارت خیمه گاه و تل زینبیه رفتیم . در اون دو مکان مقدس هم باز بیاد همه شما نیکان بودم و به نیابت از طرف شما نماز خوندم و به آقا امام حسین ( علیه السلام ) و خواهر گرامیشون حضرت زینب ( سلام الله علیها ) هدیه کردم .
بعد از ظهر هم به بقیه زیارتگاهها مشرف شدیم .ابتدا به مقام امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رفتیم .
سپس به مقام حضرت علی اصغر ( علیه السلام ) و مقام حضرت علی اکبر ( علیه السلام ) رفتیم .
صبح روز دوشنبه 1393/02/22 پس از شرکت در مراسم بعثه مقام معظم رهبری به محل مهمانسرای حرم امام حسین ( علیه السلام ) رفته و فیش غذای متبرک برای کاروان گرفتم .
سپس به دفتر تبلیغات حرم مطهر رفتم و برای یکی از دوستان یک کتاب دعا گرفتم . ( در حرمهای مطهر عراق کتب ادعیه ای که مورد استفاده حرم نیست رو به زائرین اهدا میکنند )
وقتی از پله های دفتر تبلیغات حرم مطهر میخواستم پایین بیام ، ( چون پله ها بسیار لیز بود ) پام سر خورد و بصورت بسیار خطرناک چندین پله افتادم پایین ولی مثل همیشه عنایات آقا شامل حالم شد و خدا رو شکر آسیب جدی ندیدم
ظهر به اتفاق یکی از زائرین به محل مهمانسرای حضرت رفتیم و غذای متبرک حرم مطهر رو گرفته و به هتل برده و بین زائرین تقسیم کردیم . جاتون واقعا خالی بود .
بعد از ناهار ساکهای زائرین رو جمع کرده و با وانت به محل اتوبوس بردیم .
با بردن ساکها کم کم احساس دلتنگی رفتن از کربلا و حرمهای باصفای اون و بین الحرمین وجود آدم رو فرا میگیره . بغضی توی گلوی آدم به وجود میاد که انگار میخواد آدم رو خفه کنه .
شب حدود ساعت 22:30 در حرم امام حسین ( علیه السلام ) مراسم جشن میلاد حضرت علی ( علیه السلام ) برگزار شد .
صبح روز سه شنبه 1393/02/23 با بقیه صبحها فرق داشت . گرچه روز عید بود ولی دلهای ما بیتاب بود . هر لحظه که میگذشت این بیتابی بیشتر میشد .
بعد از مراسم بعثه در حرم امام حسین ( علیه السلام ) وقتی به بین الحرمین اومدم دیدم انگار آسمان هم به حال ما دلش خون بود . باور کنید دل کندن از حرم آقا امام حسین ( علیه السلام ) با همه دل کندنها فرق میکنه . انگار دنیا رو از آدم میگیرند
توی بین الحرمین به مناسبت عید گل گذاشته بودند که منظره زیبایی رو ایجاد کرده بود .
یکی از دوستان و عاشقان آقا پیام زیر رو از طریق وبلاگ ارسال کردند . بهتر دیدم این پیام رو بدون کوچکترین دخل و تصرفی بعنوان یه پست در اینجا قرار بدم تا همه بخونید و برای ایشون دعا کنید
سلام
ازتون میخوام این کامنت منو بذارید همه بخونن و برام دعا کنید
بچه
که بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی میتونی بری مشهد سالهای سال با این تفکر
زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن میرن مشهد اما دم
نزدم تا اینکه بعدا فهمیدم به خاطر وضع مالی پدرم نمیتونیم بیایم پابوس
الان من نوزده سالمه اما هنوزم نتونستم بیام مشهد درسته که اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه که صدا کردم یا رضااااا اقا دستمو گرفته
اما من یه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....
الن که دارم این مطلبو مینویسم دلم داره از غصه میترکه و اشک از چشام جاریه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا
از همه شما عزیزان میخوام که برام دعا کنید به پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم که خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید به خدا خیلی پشیمونم
اقای خادم شما ارزش زیادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین به اقای که من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون میخوام که از امام رضا بخواین که منو ببخشه بهش بگین که خیلی روسیاه و شرمسارم
بهش بگین که دوستم چندروز دیگه قراره بیاد مشهد درسته که سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم که اقای من واقعا اقاست یه مشکلی داشت بهش گفتم که دلتو روونه کن به مشهد حاجتتو میگیری
چند روز بعد زنگ زد و گفت که اسمش تو قرعه کشی مشهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره میاد مشهد دست خالی برش نگردون تورو قسم به امام جواد که دست خالی برش نگردون من ناممو میدم برات بیاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....
اقای خادم ازتون خواهش میکنم حرفامو به اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همیشه داد میزنم یا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایا بازم دستمو میگیری؟؟؟
صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )
قسمت اول ( کاظمین )
خدایا خدایا کجا میروم ، شده دعوتم کربلا میروم
صفای دلم شد صفای حسین ( ع ) ، کنون من بسوی صفا میروم
بازم عنایات آقا و مولای رئوفم شامل حالم شد و راهی سرزمین نور شدم .
عصر روز دوشنبه 1393/02/15 جلسه مناسک برای زائرین برگزار شد . در طی جلسه حاج آقای دافعی ( از مسئولین بعثه مقام معظم رهبری ) پس از صحبت در رابطه با زیارت ائمه معصومین و فضیلت آن ، چند لحظه ای مداحی کردند و از جمله شعر بالا رو خوندند که با کلیک روی عکس بالا میتونید اون رو دانلود کرده و گوش کنید .
صبح روز جمعه 1393/02/19 به فرودگاه رفتم . حدود ساعت 11:30 پس از 90 دقیقه تآخیر بالاخره هواپیما به پرواز درآمد و حدود ساعت 13:40 به فرودگاه بغداد رسیدیم .
در راه نگران این بودم که با تأخیر پرواز به ترافیکهای بسیار سنگین در محلهای ایست و بازرسی در بغداد برخورد کنیم و خیلی دیر به کاظمین برسیم ولی با کمال تعجب دیدم که هیچ ترافیکی نیست و خیلی زودتر از همیشه ( حدود 20 دقیقه ) به کاظمین رسیدیم . خدا رو شکر مثل دفعه قبل هتلمون نزدیک حرم مطهر بود .
این عکس رو از پنجره هتل گرفتم
عصر همراه با کاروان راهی حرم مطهر شدیم . جاتون خالی بود . در شب میلاد آقا جواد الائمه ( علیه السلام ) چه غوغایی در حرم و اطراف اون بپا بود . حرم مطهر رو مختصر چراغانی کرده بودند . بعضی شکلات پخش میکردند . یه آقایی از مردم همونجا یه سبد زردآلو آورده بود و توزیع میکرد . بعضی خانمای عرب هلهله میکردند . ولی حیف که از طرف تولیت حرم هیچ مراسمی برگزار نمیشد . یادم اومد از ایام میلاد ائمه معصومین ( علیهم السلام ) که چطور حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) رو چراغانی میکنند و چقدر مراسم در حرم مطهر برگزار میشه . حتی شلوغی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) کجا و شلوغی اونجا کجا .
بعد از ظهر سعی کردم از طریق گوشی یه عکس براتون در وبلاگ بگذارم ولی متأسفانه نشد . حتی نوشتن مطلب هم بسختی امکان پذیر بود که خدارو شکر تونستم برنامه زیارت نیابتی رو اعلام کنم . حدود ساعت 17:30 ( 19 به وقت ایران ) زیارت نیابتی رو به نیابت از دلهای پاک همه شما و با توفیقات الهی انجام دادم . شب از روبروی حرم مطهر یه عکس براتون گرفتم که بعلت وجود نور چراغانی خیلی خوب نشده .
صبح برای ادای فریضه نماز صبح به حرم مطهر رفتیم . بعد از نماز زیارت وداع رو خوندیم . موقع زیارت وداع مثل همیشه همه عقده هاشون باز شده و با صدای بلند گریه میکردند . اصلا نمیدونم توی حرم معصومین ( علیهم السلام ) چه حسیه که آدم خیلی زود با اون فضا انس میگیره و وقتی میخواد جدا بشه انگار تمام غمهای عالم روی دل آدم میشینه و دوست داره داد بزنه و التماس کنه تا بذارن اگه شده حتی یک دقیقه دیگه اونجا باشه .
وقتی از حرم مطهر خارج شدم عکسهای بالا رو گرفتم . پس از صرف صبحانه در هتل به سمت گاراژ حرکت کردیم تا با اتوبوس به کربلای معلی بریم . توی راه یه جا بود که گنبدهای حرم مطهر امام کاظم و امام جواد ( علیهم السلام ) کاملا مشخص بود . برای آخرین بار در این سفر از طرف همه شما سلامی خدمت ایشان عرض کرده و این عکس رو گرفتم .
شب جمعه که مصادف با شب لیلة الرغائب بود خدا توفیق داد رفتیم حرم آقا . اوایل دعای کمیل بود که رسیدم به حرم مطهر . جاتون خالی چقدر حرم شلوغ بود . صحنهای اصلی حرم پر از جمعیت بود . میخواستم توی صحن جمهوری اسلامی بنشینم ولی جا نبود لذا به صحن غدیر رفتم . حاج آقای عطاپور که دربان کشیک سوم هم هست دعای کمیل رو میخوند . اواسط دعا هم ایشون یه مقداری مداحی کرد . من یه مقداری از مداحی رو ضبط کردم که تقدیمتون میکنم .
بعد از دعا چندتا عکس از صحن جامع رضوی و باب الجواد ( علیه السلام ) گرفتم که در اینجا تقدیم میکنم
التماس دعا
ساعت 8:16 صبح 29 اسفند 1392
روز 29 اسفند ماه روزی استثنائی برایم بود چرا که آقای مهربون اجازه داده بودند بیشتر از روال عادی توی حرم باصفاشون نوکری کنم . در حقیقت آقا عیدیم رو پیشاپیش دادند .
صبح طبق معمول همیشه مراسم خطبه و غبارروبی داشتیم . البته با اومدن زائرای باصفای آقا ، مراسم غبارروبی با شکوه بیشتری برگزار شد . مداحی مراسم غبارروبی که تموم شد میخواستیم غبارروبی کنیم که باران رحمت الهی شروع شد و هنوز چند قدمی بیشتر غبارروبی نکرده بودیم که بالاجبار برگشته و با دعای پایانی مداح محترم مراسم تموم شد .
بعد از مراسم غبارروبی به آسایشگاه رفتم . مطالب تابلوی اعلانات آسایشگاه نظرم رو جلب کرد و چون جالب بود ازش عکس گرفتم .
صبح هنوز حرم مطهر نسبتا خلوت بود و همانطور که در عکسها مشخصه هر چه زمان میگذشت رفته رفته بر جمعیت افزوده میشد .
از ساعت 10 تا 12 توفیق خدمت در ورودی صحن قدس از سمت بست شیخ بهایی رو داشتم . بدلیل انجام تعمیرات در مسجد گوهرشاد و همچنین قرق بودن رواق امام خمینی ( ره ) ، صحن قدس و مسجد گوهرشاد به آقایان اختصاص یافته بود و بعضی از خانمها ناراضی بودند که با توضیحات ما قبول میکردند که کار درستی انجام شده و با اینکار از اختلاط زن و مرد جلوگیری شده .
حدود ساعت 10:30 یه آقایی اومده بود و با خوشحالی میگفت امسال سی و ششمین سالی هست که زمان تحویل سال در حرم آقا هستم . چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که دیدم پیرزنی عصازنان که معلوم بود وضع مالی زیاد خوبی نداره اومده و میگه : از آقا خواستم شصت سال بیام پابوسشون و تا حالا 59 ساله اومدم و فقط یک سال دیگه بیام ، با آقا بی حساب میشم . میگفت : هر سال میرم شاه عبدالعظیم و از ایشون پول میگیرم و میام زیارت آقا . من هیچی ندارم و ناتوان هستم و این عصا رو هم آقای احمدی نژاد بهم داده ....
و من مونده بودم در برابر اینهمه خلوص و پاکی و بی آلایشی و ارتباط قشنگ و زیبا بین او و آقا چی بگم .
بعد از رفتن پیرزن ، هنوز در افکار خودم غرق بودم که یه آقایی اومد و با یه حرارت خاصی میگفت : ظرف یک روز از مریوان طلبیده شدم و اومدم پابوس آقا .
میگفت : صبح روز 27 اسفند که به محل کارم رفتم بهم یه نامه دادند و گفتند باید ظرف یک روز خودتو به مشهد برسونی و من با پیکان خودم رو یه روزه رسوندم اینجا .
همچنین وقتی ایشون دید در جواب سؤال یکی از زائرین در باره چگونگی دریافت غذا از مهمانسرای حضرت ، گفتم که در حقیقت باید خود آقا اجازه بدهند و باید از خود آقا بگیرید ، گفت : من سال گذشته به اتفاق پسرم به حرم مطهر مشرف شده بودم . وقتی ظهر بعد از نماز از رواقها خارج شدیم بوی غذا به مشامم رسید . با خودم گفتم کاش میشد از غذای متبرک حرم نصیب و روزی ما هم بشه . در همین افکار بودم که یه خانمی اومد جلو و بدون اینکه چیزی بپرسه و حرفی بزنه ظرف غذا رو به ما داد و رفت . من تا اومدم بفهمم که چی شده و کی بوده ، اون خانم رفته بود .