دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)
دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی ( علیه السلام )


    

مولا ز ادب بر آستانت صلوات           هر لحظه به پاکی روانت صلوات


این هدیه زما امام هشتم بپذیر              تقدیم بر تمام زائرانت صلوات


دانلود صلوات خاصه حضرت رضا ( ع ) با صدای مرحوم انصاریان


نایب الزیاره شما باشیم

اگر مایلید به نیابت از طرف شما و عزیزانتان حضرت رضا ( علیه السلام ) را زیارت نماییم نام و نام خانوادگی خود و عزیزانتان را با کلیک بر روی عکس  ارسال نمایید .

اگر عزیزانتان مرحوم شده اند لطفا کلمه مرحوم یا مرحومه را در ابتدای نام ایشان ذکر فرمایید .

بهتر است شما نیز در زمان مشخص شده وضو گرفته و رو به قبله با من همنوا گشته و با خواندن زیارت حضرت یا زیارت امین الله یا زیارت جامعه کبیره ( همه در مفاتیح الجنان هست ) با آقا راز و نیاز کنید .


وعده این هفته ما ان شاالله
( یکشنبه 1395/01/22 )
 
02 رجب 1437


 ساعت 21:30
 
جهت ارسال اسامی روی عکس کلیک کنید


 

اگر میخواهید در ثواب نیابت زیارت عاشقان حضرت شریک شوید لوگوی زیارت نیابتی را در وبلاگتون قرار دهید . برای اینکار این فایل TXTرا دانلود کرده و مطابق آن عمل کنید

 

ضمنا شما میتونید از طریق تماس با شماره زیر مستقیما به روضه منوره وصل شده و با آقای مهربون درد دل کنید .

 

32003333 - 051

دلنوشته

درد دل با آقای مهربون



برای درد دل با آقای مهربون روی عکس کلیک کنید و توی فرم مربوطه حرف دلتون رو بنویسید
من ان شاالله حرف دل شما رو روی کاغذ نوشته و در حرم آقا می اندازم 
ادامه مطلب ...

کانال عاشقان امام رضا علیه السلام

کانال عاشقان امام رضا علیه السلام

در تلگرام

 

 

به لطف الهی و عنایات امام مهربانیها کانال

 

عاشقان امام رضا علیه السلام

 

در تلگرام راه اندازی شده است . اگر مایل به عضویت در این کانال میباشید میتوانید بر روی لینک زیر کلیک کرده و سپس بر روی کلمه JOIN در پایین صفحه کلیک کنید .

ضمنا نرم افزار تلگرام شما باید به روزرسانی شده باشد .

 

لینک کانال عاشقان امام رضا علیه السلام :

https://telegram.me/darbanagha

 

نرم افزار تلگرام مخصوص کامپیوتر را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید

دانلود نرم افزار تلگرام ویژه کامپیوتر

 

 

نرم افزار تلگرام فارسی مخصوص گوشیهای اندروید را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید

دانلود نرم افزار تلگرام فارسی اندروید

افطاری در حرم مطهر امام رضا علیه السلام





هر شب سه نوع افطاری در حرم مطهر امام رضا علیه السلام توزیع میشه
1) کارتهای دعوتی که مخصوص زائرین است و در محل اسکان ایشان (هتلها و مسافرخانه ها و ...) مثل همه ایام سال توزیع میشه
این افطاری در مهمانسرای حضرت توزیع میشه


      
2) کارتهایی که فقط مخصوص ماه مبارک رمضانه و بین خانواده های مشهدی توزیع میشه
سالهای قبل این کارتها در مساجد و اتوبوسها و ... توزیع میشد ولی از سال گذشته این کارتها در منازل توزیع میشه (البته به همه خانواده ها نمیرسه)
محل توزیع این افطاری در صحن هدایت حرم مطهر است


3) افطاریهای بسته بندی شده که هر شب قبل از افطار در صفوف نماز جماعت حرم مطهر توزیع میشه
این بسته بندیها که روش برچسب صلوات خورده شامل خرما و شیرعسل و کیک است


عکسها یکشنبه شب از دو نوع افطاری دوم و سوم حرم مطهر گرفته شده







صفای دربانی حرم آقای مهربون 27

صفای دربانی حرم آقای مهربون 27
        


با فرارسیدن ماه مبارک رمضان حرم مطهر رنگ و بوی دیگری به خودش میگیره و فضای معنوی حرم مطهر معنوی تر میشه
در این ایام ما دیگه مراسم خطبه شروع خدمت و غبارروبی صبح شروع خدمت رو نداریم
عصر روز جمعه 1394/03/29 نزدیک ساعت 18 وارد حرم مطهر شدم . سریع کارت ورود رو زده و به محل خدمتم در مسجد گوهرشاد رفتم . چند وقتی است که به دلیل طرح توسعه ای که در مسجد گوهرشاد و بست شیخ بهایی و صحن قدس انجام میشه این مکانها بسته است و فقط دو شبستان از هفت شبستان مسجد و قسمت کوچکی از صحن مسجد برای رفت و آمد و استفاده برادران باز است .
محل خدمتم شبستان گرم بود . هنوز چند لحظه ای از تحویل پست نگذشته بود که آقایی اومد و گفت یه نفر اونجا افتاده و با دستش به ورودی شبستان از صحن مسجد اشاره کرد .
فوری خودم رو به اونجا رسوندم و دیدم یه جوانی روی زمین افتاده . بلافاصله به دفتر فوریتهای پزشکی که در همون شبستان بود رفتم و با دکتر اورژانس برگشتیم .
دکتر جوان رو معاینه کرده و باهاش صحبت کرد . جوان که از نیشابور برای زیارت اومده بود میگفت که در بدنش غده داره و در عین حال روزه گرفته بود .
دکتر بهش گفت که تو نباید با این وضعیتت روزه بگیری و بهتره با دکترت صحبت کنی .
وقتی جوان حالش کمی بهتر شد بهش گفتم به داخل شبستان بیاد و مقداری استراحت کنه تا بتونه بره .
وقتی جوان اومد داخل ، دکتر رفت و منم که دیدم الحمدلله مشکلی نیست رفتم تا گشتی در شبستان بزنم .
در حال گشت زنی در شبستان بودم که دو تا پسر بچه حدودا 5 و 7 ساله رو دیدم که مشخص بود برادرند و با پدرشون وارد شدند و میخواستند نماز بخونن .
بهشون شکلات دادم و از تشکرشون فهمیدم عرب هستند .
به راه خودم ادامه دادم . بعد از چند دقیقه اون دو برادر رو دیدم که مشغول بازی شدند . حواسم به کار خودم و جوابگویی به زائرین عزیز آقا بود که دیدم دو برادر عرب پیشم اومدند و دوباره شکلات خواستند .
اسمشون رو پرسیدم و اینکه از کجا اومدن . گفتند اسمشون محمد و علی است و از عربستان سعودی مشرف شدند .
بهشون شکلات دادم و اونا دوباره مشغول بازیشون شدند .
چند دقیقه بعد یه آقایی رو دیدم که با دختر کوچولوش که چادر رنگی قشنگی سرش بود وارد شدند .
رفتم جلو و یه شکلات به دختر کوچولو دادم . پدرش گفت این یه برادر دوقلو هم داره .
یه شکلات دیگه دادم و گفتم : چشم اینم برای داداشت خانم کوچولو
بعد پرسیدم : اسمت چیه؟      گفت : داداشم مهندس محمد متین و خودم دکتر مبینا
اولش متوجه نشدم چی میگه تا اینکه پدرش گفت داداشش مهندسه و خودش دکتر
خیلی برام جالب بود . لبخندی زدم و با چندبار گفتن ماشاالله بدرقه شون کردم
ساعت حدود 24 مجددا به سرپست رفتم .
وقتی به مسجد گوهرشاد رسیدم با صحنه زیبایی روبرو شدم . جمعیت زیادی رو که اکثرشون جوان بودند دیدم که در مسجد مشغول عبادت بودند . عده ای هم که مشخص بود طلبه هستند مشغول مباحثات درسی بودند.
حدود ساعت 1:30 آوای دل انگیز نقاره خونه بلند شد .
در ایام ماه مبارک رمضان بجای صبحها ، موقع سحر ( دو ساعت قبل از اذان صبح ) نقاره میزنند .
با نزدیک شدن به سحر کم کم خیل جوانان عاشق آقا که در مسجد بودند برای صرف سحری پراکنده شدند و مسجد خلوت شد .
بعد از نماز صبح برای زیارت به روضه منوره مشرف شدم . جای همه تون خالی بود . فضای روحانی روضه منوره با دلها کاری میکنه که بی اختیار همه رو به سمت خودش میکشونه



وقتی به صحن آزادی برگشتم دیدم کم کم خدام دارالقرآن در حال چیدن رحلهای قرآن برای مراسم ختم یک جزء قرآن هستند


صفای دربانی حرم آقای مهربون 26

صفای دربانی حرم آقای مهربون 26

باران در حرم مطهر

شامگاه شنبه 1393/10/20 باران زیبایی در حرم مطهر میبارید . در همین حال صدای ملکوتی دعای عالیة المضامین از بلندگوهای حرم مطهر شنیده میشد . گوشه ای از آن فضای دل انگیز در فیلم زیر به تصویر کشیده شده است





روضه منوره رضوی
   
صبح روز یکشنبه 1393/10/21 پس از اینکه کشیکم تموم شد توفیق تشرف به روضه منوره امام رضا علیه السلام رو داشتم .
لحظاتی از اون فضای ملکوتی رو در اینجا به تصویر کشیدم .

        




مناجات سحرگاهی در حرم مطهر

اگر سحرگاهان در صحنهای حرم مطهر امام رضا علیه السلام بوده باشید ، نوای مناجات سحرگاهی رو شنیدید .
بعد از زیارت وقتی داشتم از صحن آزادی بسمت صحن انقلاب میرفتم نوای روحبخش مناجات سحرگاهی رو شنیدم .
خواستم دلهای شما نیکان رو هم مهمان اون فضای معنوی کنم لذا این فیلم رو گرفتم



اذن دخول

اذن دخول
 
آمده ام عقده گشایی کنم
 
از درت ای شاه گدایی کنم
 
بر حرم دوست پرستو شوم
 
ریزه خور ضامن آهو شوم
 
هیچ دری را نزنم غیر دوست
 
دیده و دل هر دو به دنبال اوست
 
روضة تو بوی جنان می دهد
 
کوی رضا خط امان می دهد
 
جز قدح اشک مرا ظرف نیست
 
من که سراپا بدم و حرف نیست
 
حرف در این  است غبار درم
 
بر تو جد وپدرت نوکرم
 
خانة تو خانة آل عباست
 
فوج ملک زائر قبر رضاست
 
بقعة تو قبلة اهل دل است
 
نام رضا چارة هر مشکل است
 
ای پسر سبز قبای علی
 
در تو بود جود و عطای علی
 
رو چو به ایوان طلا می کنم
 
گریه کنان رضا رضا می کنم
 
قهر مکن با من درد آشنا
 
اذن دخولی که گدایم گدا
 
فیض تو فیضی است که بی خاتمه است
 
خوان تو خوان کرم فاطمه است
 
ای خلف با ادب بوتراب
 
جان جوادت تو زمن رو متاب
 
یک نظری بر من بیچاره ات
 
من بفدای جگر پاره ات
 
غریب دور از وطن فاطمه
 
داده عدو به عمر تو خاتمه
 
دشمن نامرد دلت را شکست
 

زهر جفا رشته عمرت گسست

ساعت 8 ; ساعت امام مهربون

دوستان عزیز سلام
صبح چند روز پیش برای کاری رفته بودم به یکی از میادین میوه مشهد
منظره بسیار زیبایی دیدم که گفتم برای شما هم تعریف کنم
 
ساعت هشت صبح بود که یکدفعه دیدم بلندگوهای میدان شروع به پخش صلوات خاصه آقا امام رضا (علیه السلام) با نوای دلنشین مرحوم حاج رضا انصاریان کردند
همزمان با پخش این نوای روحبخش کلیه کسبه و مراجعین میدان دست از کار کشیده و دست به سینه رو به حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) ایستادند و با مرحوم انصاریان همنوا گشتند
بعد از اتمام صلوات خاصه حضرت ، با ذکر صلوات همه به کار خودشون ادامه دادند
در زمان پخش صلوات خاصه حضرت ، سکوتی معنوی سراسر میدان رو در بر گرفته بود که واقعا دیدنی و لذت بخش بود
جالبه بدونید که به قدری این میدان شلوغ و پر سر و صدا هست که اگر اتفاقی در یک قسمت از میدان بیافته چند متر اونطرفترش هیچکس متوجه نمیشه
ولی نوای ملکوتی صلوات خاصه حضرت ، بالاتر از هر صدایی بود و همه رو وادار به سکوت کرده بود
سکوتی که از سر عشق و شوق بود نه اجبار
 
این عکس رو همزمان با پخش اون نوای ملکوتی گرفتم
 
 
 
یه پیشنهاد:

پیشنهاد میکنم همه ما که محب و دوستدار آقا امام رضا (علیه السلام) هستیم گوشیهامون رو تنظیم کنیم که هر روز و هر شب رأس ساعت هشت این نوای روحانی رو برامون پخش کنه و خودمون هم هر جا هستیم رو به حرم مطهر آقا دست بر سینه نهاده و عرض ارادت کنیم

حرم مطهر امام مهربونیها در اواخر سال

حرم مطهر امام مهربونیها در اواخر سال
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اسفندماه که میشه حال و هوای حرم آقا عوض میشه
از طرفی حرم نسبتا خلوت تر میشه و از طرفی حجم فعالیتهای عمرانی زیاد میشه
آخه با اومدن بهار و تعطیلات سال نو مهمونا و عاشقای آقا از سراسر جهان و مخصوصا کشور عزیزمون سرازیر میشن
و باید همه چیز برای پذیرایی از مهمونای آقا آماده باشه
 
دوهفته پیش گنبد نورانی و گلدسته زیبای کنار اون رو پرداخت کردند و الان براقتر و زیباتر از همیشه با دلهای عاشق آقا بازی میکنه
دیواری رو که در ورودی صحن انقلاب از بست طبرسی (جای قبر مرحوم نخودکی) کشیده بودن جمع کردن تا زائرای بیشتری بتونن از فضای معنوی صحن انقلاب استفاده کنند
البته پروژه های عظیم مربوط به ایجاد رواقهای جدید در زیر مسجد گوهرشاد و بست شیخ بهایی و بست طبرسی موجب شده حجم فضای پذیرایی از زائرین عزیز نسبت به سالهای قبل مقداری کمتر باشه
 
بهرحال ما خدام آستان قدس رضوی بیصبرانه منتظر قدوم بابرکت شما عاشقان و دلباختگان آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) در همه سال و به ویژه تعطیلات سال نو هستیم و خاک پای شما میهمانان امام رئوف رو سرمه چشمان خویش میکنیم
 
التماس دعا
 

بعضی از بزرگترین لذت های زندگی

بعضی از بزرگترین لذت های زندگی 

 

 

بهت خبر بدن که میخوای بری مشهد

وقتی رسیدی ، توی خیابون چشمت به گنبد و گلدسته های زیبای حرم بیافته

ورودی حرم اذن دخول بخونی و داخل حرم بشی

ءادخل یا رسول الله ، ءادخل یا حجة الله

 

وارد رواقها بشی و به سمت ضریح مطهر بری

چشمت به ضریح نورانی آقا بیافته

http://s4.picofile.com/file/8171004426/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B1_%DB%B0%DB%B4%DB%B0%DB%B1%DB%B4%DB%B7_1.jpg

 

اشکهات مانع خوندن زیارتنامه بشن

با هزار زحمت خودت رو به ضریح برسونی

هر چی فکر کنی حاجاتی که بارها با خودت مرور کردی که به آقا بگی یادت نیاد

نذری های خودت و دوستات رو بندازی توی ضریح آقا

میخوای بری ولی دلت نمیاد از ضریح مطهر دل بکنی

بالاسر آقا نماز زیارت بخونی

صحن انقلاب ، پنجره فولاد و درد دل با آقای مهربون ....

 

آب گوارای سقاخونه رو نوش جان کنی

http://s4.picofile.com/file/8171004642/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B8_%DB%B0%DB%B7%DB%B3%DB%B6%DB%B1%DB%B0_1.jpg

 

روبروی گنبد آقا توی صحن انقلاب بشینی و زل بزنی به گنبد و ....

http://s5.picofile.com/file/8171004476/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B1%DB%B2%DB%B6_%DB%B0%DB%B7%DB%B5%DB%B8%DB%B3%DB%B7_1.jpg

 

تماشای کبوترای حرم و گندم ریختن براشون

http://s5.picofile.com/file/8171004542/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B3_%DB%B0%DB%B7%DB%B0%DB%B9%DB%B4%DB%B0_1.jpg

 

نیمه شب و مناجات سحری حرم مطهر

نشستن در صف نماز جماعت حرم مطهر

موقع طلوع آفتاب و صدای روح نواز نقاره خونه و اشک و ....

 

رواق زیبای دارالاجابه و پنجره نقره ای اون و بازم درد دل با آقای مهربون

 

بعد از همه این لذتها یه لحظه غم انگیز هم هست :

خوندن زیارت وداع و خداحافظی با حرم آقا و رفتن به وطن

 

و باز انتظار و انتظار و ....

چجوری از تو دست بکشم ، بدون تو نفس بکشم

یا ضامن آهو

 

 

کبوترم هوایی شدم        ببین عجب گدایی شدم

دعای مادرم بوده که        منم امام رضایی شدم

پنجره فولاد تو دوای هر چی درده

کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده

پنجره فولاد تو دوای هر چی درده

کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده

چجوری از تو دست بکشم          بدون تو نفس بکشم

تویی که تنها آقا دل سوز منی           آرزومه دوباره بیام

تو حرمت بدم یه سلام           بهونه ی اشکای هر روز منی

بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی

ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم، ندارم من و دستای گدایی

ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم

ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم

شور و حال منی پر بال منی تو خیال منی

دادی تو منو راه به گدا یه نگاه که تو ماه منی

چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم

تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام

تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی

بی تو می میرم آقا  یه فقیرم آقا  که تو حج فقرایی

ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم، ندارم من و دستای گدایی

میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو

آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو

همه ی داراییم و به تو بدهکارم من

جون جواد آقا خیلی دوست دارم من

همه ی داراییم و به تو بدهکارم من

جون جواد آقا خیلی دوست دارم من

 

 

دانلود فایل صوتی                دانلود کلیپ تصویری

صفای دربانی حرم آقای مهربون 25

 

با توکل بر خدا و استعانت و اجازه از مولا و آقای مهربونم میخوام باز از صفای دربانی حرم باصفای آقا بنویسم .

چند وقتی بود که گرچه حرفهای زیادی برای گفتن داشتم ولی توفیق نوشتن نداشتم و الان هم که شروع به نوشتن کردم نمیدونم توفیق تکمیل این پست رو دارم یا نه . ولی امیدوارم امام رئوف و مهربون اجازه بدن تا دلهای پاکتون رو به زیارت حرم باصفاشون ببرم .

روز چهارشنبه 93/09/26 باز توفیق نوکری در حرم باصفای آقا رو داشتم .

حدود ساعت 17 برای تشرف به حرم مطهر به بست شیخ طوسی رفتم . وقتی روبروی تابلوی اذن دخول قرار گرفتم تا اذن دخول بخونم یه خانمی جلو اومد و آدرس باب الجواد ( علیه السلام ) رو پرسید . میخواستم جواب بدم که پرسید : شما خادم حرم هستید؟

گفتم : آره    گفت : تبرکی چیزی ندارید ؟    گفتم : شکلات دارم و یه شکلات بهش دادم

میخواستم آدرس باب الجواد ( علیه السلام ) رو بگم که دیدم بغضش ترکید و اشکهاش جاری شد . آدرس رو گفتم و بعد از خوندن اذن دخول وارد فضای ملکوتی حرم مطهر شدم .

چند قدمی نرفته بودم که یادم اومد یکی از همکارانم گفته بود که وای فای حرم مطهر راه اندازی شده و میشه در حرم مطهر از اینترنت استفاده کرد .

گوشی رو درآوردم و امتحان کردم . دیدم بله خداروشکر وای فای حرم مطهر راه اندازی شده . اما شک داشتم که استفاده از اون جایز هست یا نه . پس به کیوسک اطلاعات رفتم و در این خصوص سؤال کردم . ایشون گفت : وای فای برای استفاده همه راه اندازی شده و میشه از اون استفاده کرد .

پس همونجا یه عکس از حرم مطهر گرفتم و برای دوستانی که عضو واتس آپ هستند فرستادم . ولی از آنجا که به تازگی وای فای حرم مطهر راه اندازی شده و میشه گفت هنوز در مراحل آزمایشی هست لذا بی اشکال نیست و ارسال اطلاعات انجام نشد .

ان شاالله با راه اندازی کامل و بدون اشکال این سیستم در آینده سعی میکنم از حرم مطهر پست بذارم . ( دعا کنید توفیقش رو داشته باشم )

حدود ساعت 18:45 زیارت نیابتی رو بجا آوردم . بعد از زیارت نیابتی این فیلم یک دقیقه ای رو از صحن انقلاب گرفتم تا ان شاالله با دیدنش دلهاتون به زیارت آقا مشرف بشوند .

 

  حدود ساعت 21 به سرپست رفتم . خدمت به زائرین آقا در جلوی کفشداری 2 روزی من بود .

حدود ساعت 22 یکی از همکاران یه عینک رو که پیدا کرده بود بهم داد تا به دفتر امانات بدم و منم تحویل دفتر امانات دادم .

چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم یه خانم با عجله اومد و پرسید : دفتر امانات کجاست ؟ گفتم : چیزی گم کردین ؟ گفت : آره یه عینک چند دقیقه پیش گم کردم . گفتم : چند دقیقه پیش دادمش به دفتر امانات . خوشحال شد و دستهاش رو بالا برد و خدا رو شکر کرد و رفت از دفتر امانات عینکش رو تحویل گرفت .

حدود ساعت 23 داشتم قدم میزدم و با دیدن بچه های کوچولو بهشون شکلات میدادم که دیدم یه خانم اوکد و دوتا شکلات بهم داد و گفت : لطفا اینا رو بگیرید و دوتا شکلات بجاش بدید تا برای مریض ببرم . منم دوتا شکلات بهش دادم و رفت .

ساعت 3 بامداد مجددا به سرپست رفتم . حدود ساعت 4:30 بلندگوهای حرم مطهر شروع به پخش  مناجات سحرگاهی کردند . همیشه نیم ساعت قبل از اذان صبح مناجات سحرگاهی به مدت بیست دقیقه از بلندگوهای حرم مطهر پخش میشه که بسیار زیباست . این دفعه توفیق داشتم این مناجات رو با گوشیم ضبط کرده و در اینجا تقدیمتون میکنم

 

با نزدیک شدن به وقت اذان صبح مأمورین مخصوص فرش ، فرشها رو آوردند تا در جلوی صحن پهن کنند . دوتا خانم که میخواستند به داخل رواقها وارد بشوند با دیدن فرشها شروع به پهن کردن فرشها کردند و آنقدر با شور و اشتیاق اینکار رو انجام میدادند که قابل توصیف نیست .

حدود ساعت 6 صبح که میخواستم پست رو تحویل همکار کشیک هشتم بدم صدای پیرمردی باصفا که روبروی پنجره فولاد مرثیه سرایی میکرد توجهم رو به خودش جلب کرد . وقتی دقت کردم متوجه شدم با زبان ترکی مرثیه سرایی میکنه .

من گرچه حرفهاش رو نمیفهمیدم ولی تحت تأثیر حال خوشش قرار گرفتم .

 

*****************************

پی نوشت :

امروز صبح با بخش صوت و تصویر حرم مطهر تماس گرفتم و معلوم شد وای فای حرم مطهر قابلیت استفاده از اینترنت رو نداره و فقط برای دانلود فایلهای ارائه شده توسط آستان قدس هست .

بدینصورت که پس از اتصال گوشی با وای فای حرم مطهر ، صفحه مرورگر رو باز میکنید و هر آدرسی رو که بزنید وارد صفحه آستان قدس رضوی میشه و میتونید فایلهای صوتی و تصویری و ... رو که قرار داده شده دانلود کنید .

البته اگر فلش همراهتون باشه میتونید اون رو به پورتهای USB که بر روی کیوسکهای راهنمای زائر هست وصل کنید تا این فایلها بصورت اتوماتیک روی فلشتون ذخیره بشه

دربان حرم آقا
0 نظر

صفای دربانی حرم آقای مهربون 24

صفای دربانی حرم آقای مهربون

بازهم معجزه ای دیگر

 

شفای خانم همدانی

پس از هشت روز انتظار بالاخره روز یکشنبه 93/07/06 فرا رسید و برای خدمت به زائرین باصفای آقا راهی حرم مطهر شدم .

صبح که به حرم رفتم دیدم نسبت به هفته گذشته حرم مطهر خلوت تر شده .

طبق معمول پس از مراسم خطبه ، مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . با توجه به ایام سالروز ازدواج مبارک آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، حاج آقای الهی در رابطه با این ازدواج مبارک مداحی کردند و زائرین عزیز هم بسیار زیبا همراهی و همدلی میکردند .

عصر حدود ساعت 17:30 به حرم مطهر رسیدم . چند دقیقه ای به اذان مغرب مونده بود و صفهای نماز در صحنهای مختلف تشکیل شده بود . با شروع فصل پاییز و فعالیت مدارس انتظار داشتم از تعداد زائرین آقا کاسته شده و حرم مطهر خلوت باشه ولی با کمال تعجب دیدم نتنها صحنهای آزادی و انقلاب مملو از جمعیت هست که حتی صحن کوثر هم که فقط در ایام شلوغی در اون نماز جماعت برگزار میشه ، کاملا از جمعیت نمازگزار پرشده .

دیدن اینهمه زائر باصفای آقا روحیه ای تازه بهم داد و با نشاطی مضاعف به آسایشگاهمون رفتم . از هر کدوم از خدام حرم آقا که بپرسید همین رو میگه که اصلا وجود ما بسته به وجود زائرای باصفای آقاست و هر چه حرم مطهر شلوغتر باشه صفای خدمت بیشتر میشه .

ساعت 21 به سر پست رفتم . این هفته هم همچون هفته گذشته توفیق خدمت در شبستان تبریزی رو داشتم .

مسجد گوهرشاد هفت شبستان داره که سه تای اون در قسمت شرقی مسجد و چهارتای دیگه در قسمت غربی مسجد هستند .

شبستان تبریزی در قسمت شرقی مسجد واقع شده و از جلو به صحن قدس و از عقب به شبستان سبزواری راه داره .

بخاطر عملیات ساختمانی که در مسجد گوهرشاد در حال انجام هست ، فضای قابل استفاده مسجد بسیار محدود شده و صحن مسجد به برادران و شبستانهای تبریزی و سبزواری به خواهران اختصاص یافته است .

همانطور که در شبستان قدم میزدم خانمهایی رو می دیدم که در مسیر عبورشان از شبستان وقتی به در خروجی شبستان به صحن مسجد گوهرشاد ( که در حال حاضر بسته است ) میرسند ، ایستاده و سلامی خدمت آقا عرض کرده و به راه خودشون ادامه میدهند . بعضی هم پشت همین در رو برای راز و نیاز با آقا انتخاب کرده بودند چون اونجا جایی بود که گنبد و ضریح مطهر آقا دیده میشد .

 

بعضی از خانما سراغ منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رو میگرفتند و بعضی دیگه میگفتند : چظور میشه توی صحن مسجد رفت ؟

منم در پاسخ براشون توضیح میدادم که بعلت تعمیرات در مسجد این وضعیت وجود داره و نمیشه به ایوان مقصوره رفته و منبر رو مشاهده کرد .

همانطور که اینها رو توضیح میدادم یادم اومد از هفته گذشته که دیدم یه خانمی اومده و با ناراحتی میگه : شما بازم تبعیض قائل شدید و جای خوب رو به آقایون دادید .

گفتم : کجا رو میگید و چه تبعیضی دیدید ؟

گفت : صحن مسجد رو که باصفاتره به آقایون دادید

گفتم : اصلا بحث تبعیض و اینجور چیزا نیست . بلکه بنابر مصالح کلی زائرین ، این تقسیم بندی صورت گرفته

گفت : حتما مصلحت این بوده که جای خوب رو به آقایون بدید

گفتم : نه اینطور نیست . بلکه به دو دلیل اینکار انجام شده . اول اینکه ورودیهای صحن مسجد به حرم مطهر مختص به آقایون هست و نمیشه که صحن مخصوص خانمها باشه و ورودیها مخصوص آقایون

دوم اینکه ظهرها که نماز جماعت برگزار میشه اگر خانمها در صحن مسجد و در آفتاب باشند بیشتر اذیت میشوند ولی با اینکار نماز خانمها در شبستان و در محل خنک برگزار میشود .

پس با این حساب اینکار به نفع خانما هست

اون خانم این استدلال رو که شنید دیگه حرفی برای گفتن نداشت ولی میگفت : با همه اینا من دوست داشتم صحن مسجد مال خانما باشه چون باصفاتره

ساعت 24 در مسیر رفتن به آسایشگاه ، به دارالاجابه رفتم تا تعدادی از دلنوشته های شما دوستان آقا رو توی پنجره اونجا بیاندازم .

جاتون واقعا خالی بود . اونجا نسبتا خلوت بود و تونستم از طرف همه شما زیارت کنم و اون پنجره مطهر رو ببوسم .

بعد هم به سمت آسایشگاهمون رفتم . وقتی به صحن انقلاب رسیدم ، همکارمون که در ایوان ساعت خدمت میکرد گفت : فهمیدی یه نفر شفا گرفت ؟

گفتم : نه . کی شفا گرفت ؟

گفت : همین چند دقیقه پیش . سریع همکارا بردنش که خدای نکرده آسیبی نبینه

من که اینا رو شنیدم سریع خودم رو به بقیه همکارا رسوندم و در این مورد سؤال کردم . ولی اطلاعات هیچ کدومشون کامل نبود . چون همه در اون لحظات فقط تونسته بودن اون شفا یافته رو از ازدحام جمعیت بیرون ببرند .

متأسفانه بعضی از مردم در اینجور موارد سعی میکنند هرطور شده یه تکه از لباس شفا یافته رو بکنند و بعنوان تبرک با خودشون ببرند که یقینا این تفکر اشنباهه

چون اولا بدون اجازه اون فرد ، بریدن لباسش به نوعی دزدی محسوب میشه و ثانیا ممکنه اینکار باعث ایجاد جراحت در فرد شفایافته بشه

باید این تفکر اصلاح بشه و همه این رو در نظر بگیریم که باید کاری کنیم تا ما هم مورد عنایات آقا قرار بگیریم . وگرنه تکه لباس شفایافته وقتی بدون اجازه او باشه نتنها متبرک نیست بلکه حق الناس محسوب شده و باید در قیامت جوابگو باشیم .

بالاخره پس از پرس و جو از همکاران ، یکی از همکاران رو که کاملا در جریان این معجزه حضرت قرار گرفته بود پیدا کردم و شرح ماجرا رو جویا شدم .

همکارمون گفت : من مشغول خدمت در صحن انقلاب بودم که دیدم جلوی پنجره فولاد شلوغ شد و همکاران اشاره کردند که یکنفر شفا گرفته .

سریع خودم رو به اونجا رسوندم و با همکاری دوستان همکار ایشون رو به دفتر فوریتهای اجتماعی بردیم .

اونجا من با ایشون صحبت کردم و در مورد بیماریش سؤال کردم .

ایشون که یه خانم همدانی بود اینطور گفت : من از چندی پیش دچار سردرد شدم و پس از مراجعه به دکتر مشخص شد که دچار تومور مغزی شده ام . به تدریج تعداد تومورها در سرم زیاد شد تا جایی که دیگه در راه رفتن تعادل نداشتم و باید با کمک دیگران راه میرفتم .

امشب اینجا ( کنار پنجره فولاد ) خوابیده بودم که دیدم آقایی بسیار نورانی آمدند و دستی به سرم کشیدند و فرمودند : تو رو به خاطر دعای مادرت شفا میدیم .

من بیدار شدم و دیدم سرم درد نمیکنه و میتونم راحت راه برم .

همکارمون ادامه داد : من و همکاران وقتی ایشون رو به سمت دفتر فوریتهای اجتماعی می بردیم با سرعت حرکت میکردیم و ایشون هم پا به پای ما حرکت میکرد و میدیدم که مادرش نگرانش هست و اشاره میکنه که نمیتونه راه بره ولی اون خیلی راحت و با سرعت حرکت میکرد .

اینها رو که شنیدم یادم اومد از چند شب قبل از میلاد آقا ( 93/6/13 ) که محل خدمتم پنجره فولاد صحن جمهوری بود .

اونشب خیلی مریض آورده بودند اونجا . از جمله مردی رو دیدم که حدود یکساعت پای پنجره فولاد در حالیکه بچه اش توی بغلش خواب بود ، نشسته بود .

بعدش برام گفت که این پسرم که اسمش امیرمهدی است و یکسال و نیم سنش هست سرطان خون داره و چند وقت قبل خیلی حالش خراب شد . بلافاصله از بیمارستان اومدم حرم آقا و به آقا متوسل شدم و با عنایات آقا حالش خیلی بهتر شد و الان آوردمش تا ان شاالله شفای کاملش رو از آقا بگیرم .

یه پسر بچه یازده ساله بنام محمد حسن هم بود که فلج بود .

یه دخترخانم فلج هم بود که مادرش میگفت : این دخترم و خواهرش ( که همونجا بود ) دوقلو هستند . در سه سالگی با تجویز اشتباه یک دکتر فلج شده و ده ساله که همینطوریه

بعد هم عکسش رو داد تا اینجا بذارم تا همه با هم براش دعا کنیم .

جا داره در همینجا هممون دست به دعا برداریم و برای شفای همه مریضها و مخصوصا اینها سوره مبارکه حمد رو قرائت کرده و دعا کنیم .

ساعت 3 وقتی داشتم به سمت صحن آزادی میرفتم تا از اونجا به شبستان تبریزی برم ، صدای مداحی دسته جمعی عده ای توجه من رو به خودش جلب کرد .

وقتی نگاه کردم دیدم عده ای از زائرین در حالی که یه بچه حدودا 4 ساله که روی تخت دراز کشیده بود رو با خودشون می آوردند از سمت ایوان نقاره خونه وارد صحن انقلاب شده و نجوا کنان به سمت پنجره فولاد رفتند .

وقتی به شبستان تبریزی رسیدم دیدم با نزدیک شدن وقت اذان صبح ، خانمهای شب زنده دار حرم آقا کم کم در حال ورود به شبستان هستند .

بعضی از مردم مشهد ( اعم از زن و مرد ) هستند که هر شب برای تهجد و شب زنده داری به حرم آقا مشرف میشوند . معمولا این افراد از حدود یکساعت به نماز صبح به حرم مطهر مشرف شده و تا ساعتی پس از نماز صبح در حرم مطهر به راز و نیاز با خالق یکتا مشغول میشوند .

با توجه به فضیلت مسجد جامع گوهرشاد معمولا پاتوق این افراد این مسجد هست

زائرین کوچولوی آقا صفای خاص خودشون رو دارند . خدام حرم مطهر معمولا سعی میکنند همراه خودشون شکلات داشته باشند تا با اهدای اونها به بچه ها باعث تشویق اونها به کارهای خوب ( از جمله حجاب و نماز و ... ) بشوند .

حتی کسانی هستند که نذر شکلات برای اهدا توسط خدام میکنند و بسیار اتفاق می افته که وقتی میخواهیم بریم سرپست ، پاسبخشمون تعدادی شکلات به ما میدن .

صبح حدود ساعت 5:30 یه پسر بچه حدودا 1/5 ساله با مادرش اومده بود . من بهش یه شکلات دادم و اونم خوردش . بعد از چند دقیقه دیدم اومده و میگه : تلات

گفتم : چی ؟ گفت : تلات

من فهمیدم منظورش چیه ولی دوست داشتم به همین بهانه باهاش صحبت کنم . برای همین هی باهاش صحبت کردم تا بالاخره گفت : شتلات

منم یه شکلات دیگه بهش دادم و اونم با خوشحالی نشست و مشغول خوردنش شد . بعد باز دوباره اومد و گفت : شتلات باز یه شکلات دادمش و مشغول شد

کم کم ساعت نزدیک شش شد و با اومدن همکار کشیک هشتم چوب پر رو تحویل دادم و رفتم تا باز هشت روز به انتظار بشینم تا اگر اجل مهلتی داد و آقا عنایت فرمودند برای نوکری به حرم باصفاشون مشرف بشم .

التماس دعا .....

دربان حرم آقا

بیاین بریم حرم آقا .....

بیاین بریم حرم آقا .....

 

 

بیاین بریم حرم آقا و تولدشون رو تبریک بگیم . بیاین بریم حرم آقا و تو حرم باصفاشون نفس بکشیم . بیاین بریم حرم آقا و با آقامون درد دل کنیم . میدونم اکثر شما الان آرزوتونه در این شب و روز میلاد آقا توی حرم سراسر نورشون باشید .

پس بیاین با هم بریم حرم آقا ...

با هزار امید و آرزو و با اشک شوقی که عاشقان آقا بدرقه راهتون میکنند به راه می افتید و پس از مدتی که هر چقدر کم هم باشه برای آدم طولانی جلوه میکنه به مشهد میرسید .

همینطور که با تاکسی یا ماشین به سمت حرم میرید ، هی سرک میکشید تا گنبد و گلدسته های حرم رو ببینید . که یکدفعه چشمتون روشن میشه ....

ناخودآگاه داد میزنید : بابا ، مامان .... حرم آقا ....

و ناخودآگاه اشکتون سرازیر میشه . آخه یه عمره که انتظار کشیدین تا به حرم آقا برسین . یه عمره که .....

دلتون میخواد مستقیم برید حرم آقا ....

ولی به ناچار به هتل رفته و فوری وسایل رو گذاشته و آماده شده و راهی میشید .آخه نمیشه صبر کرد ....

راه می افتید به سمت حرم ولی پاهاتون دیگه توان نداره . از شوق رسیدن به معشوق دیگه هیچ حسی توی پاهاتون نیست . هر جور شده خودتون رو به ورودی حرم میرسونید ....

براتون فرقی نمیکنه از کدوم ورودی میرید . مهم رسیدن به آقاست ...

 

 

این روزا که عید میلاد آقاست ورودی های حرم آقا هم رنگ و بوی دیگه ای داره

 

میخواهید وارد بشید ولی باید اول از خدا و رسول پاکش و آقا و ملائک پاسدار حرم آقا اجازه بگیرید .

پس روبروی تابلوی اذن دخول حرم می ایستید و دست ادب روی سینه تون گذاشته و با تمام وجودتون میخونید :

اللهم انی وقفت علی باب من ....

پس از خوندن اذن دخول وارد حرم میشید . دلتون آروم نمیگیره .... ناخودآگاه روی زمین می افتید و خدا رو سجده میکنید که توفیق داده بیاین حرم آقا ....

بعد از اینکه سر از سجده برداشتید چند لحظه ای فقط نفس میکشید .....

چه هوای پاکی داره حرم آقا ....

آدم حس میکنه هیچ کجا اینطوری از نفس کشیدن لذت نمیبره ....

با نفس کشیدن توی حرم آقا نتنها جسم آدم که روح آدم هم تازه میشه ....

هنوز باورتون نمیشه که توی حرم آقایین ....

چند لحظه ای صبر میکنید و فقط نگاه میکنید . کل صحن رو نگاه میکنید تا مطمئن بشید بیدارید و خواب نمیبینید

برای دیدن عکس 180 درجه در اندازه واقعی روی عکس کلیک کنید

حالا که مطمئن شدید خواب نیستید میرید برای زیارت ....

از در صحن که میخواهید وارد بشید یه دربان رو میبینید که با عصایی نقره ای ( که نشانه شکوه و عظمت دربار سلطان دین آقا امام رضا علیه السلام هست ) در دست به شما خوشامد میگه

وارد رواقهای مبارکه میشید تا به ضریح مطهر آقا برسید ....

از عمرتون اینقدر شلوغی ندیدید ....

بعد از اینکه زیارت نامه و نماز زیارت رو خوندید ، به سمت ضریح مطهر میرید تا از نزدیک با آقا درد دل کنید....

سیل جمعیت شما رو با خودش اینور و اونور میبره ....

اصلا دست خودتون نیست . سعی میکنید خودتون رو به ضریح پاک و مطهر آقا برسونید ولی مگه میشه ...

بالاخره به ضریح آقا میرسید ....

وقتی لبهاتون رو روی ضریح آقا میذارید ، درد دلها شروع میشه ....

آقاجون شما که میدونید .....

آقاجون .....

دلتون نمیاد از ضریح آقا جدا بشید ....

دوست دارید همونجا جون بدید ....

ولی دیگران هم دل دارند و باید با آقاشون درد دل کنند .

شنیدید که قبر مطهر آقا هفت متر پایینتر از این ضریح است و توی رواق دارالاجابه یه پنجره هست که 20 متر با قبر مطهر فاصله داره .

به دارالاجابه میرید و دلتون رو به پنجره دارالاجابه گره میزنید ....

 

حالا وقتشه که توی صحنهای حرم مطهر هم چند قدمی راه برید و از هوای پاک اونجا استشمام کنید

وارد صحن انقلاب میشید ....

از جلوی پنجره فولاد حرم آقا مگه میشه بی تفاوت گذشت ؟

یادتون میاد که یه جایی خوندید که عربها به اینجا میگن باب المراد ....

و چه اسم بامسمایی هست این اسم باب المراد ....

سیم دلتون رو وصل میکنید به پنجره فولاد و عقده دل میگشایید و حاجاتتون رو به آقا میگید ...

حاجاتی که غیر شما و آقا کسی دیگه از اونا خبر نداره ....

خوب که با آقا درد دل کردید میرید به سمت سقاخونه تا از اون آب بهشتی نوش جان کنید ....

لیوان رو که پر میکنید صبر میکنید ....

اول نیت میکنید ....

به نیابت از همه اونایی که الان دلشون اینجاست ....

به نیابت از همه اونایی که دوست دارن بیان زیارت آقا و نمیشه ....

برای برآورده شدن حاجات همه حاجت مندان ....

برای شفای همه مریضهای محب اهل بیت ( علیهم السلام ) ...

آب رو مینوشید ....

چه آب گوارایی ....

سلام بر لب تشنه تون یا اباعبدالله ( علیه السلام ) ....

هنوز تو لذت نوشیدن آب گوارای بهشتی هستین که صدای نقاره خونه حرم مطهر از خود بیخودتون میکنه ...

یادتون میاد که یه عمر آرزو داشتین این صدا رو از نزدیک بشنوید و حالا ....

چند روزی که تو مشهد هستین چه زود میگذره . یکدفعه به خودتون میایید و میبینید باید به وطنتون برگردید ....

ولی مگه میشه از این حرم دل کند ....

برای زیارت وداع به حرم مطهر میرید . موقع خداحافظی بدترین لحظه این سفره ...

آقاجون من میرم ولی دلم رو توی حرمتون جا میذارم ....

آقاجون درسته زائر و مهمون خوبی براتون نبودم ولی شما که کریم هستین و به اعمال ما نگاه نمیکنین ...

آقاجون باز دوباره زود منو دعوت کنین بیام پابوستون ...

آقاجون نکنه ......

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 23

شب میلاد خواهر گرامی آقا و مولای مهربون ، کریمه اهل بیت ( علیهم السلام ) ، حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها ) باز با عنایات خاصه آقا افتخار نوکری در حرم مطهرشون رو داشتم .

صبح روز چهارشنبه ( 1393/06/05 ) بعد از مراسم خطبه ، مراسم غبارروبی صحنهای انقلاب و آزادی حرم مطهر رو برگزار کردیم . طبق معمول همیشه مراسم آکنده از عطر معنویت و دلدادگی زائرین و عاشقان آقا امام رضا ( علیه السلام ) بود .

طبق اعلام قبلی قرار بود عصر مراسم " گل والای ولا " ( گلباران حرم مطهر توسط خدام ) که هر ساله در ایام دهه کرامت برگزار میشه ، برگزار بشه .

از آنجا که زمان برگزاری مراسم با روز کشیک ما همزمان شده بود لذا ما توفیق شرکت در این مراسم زیبا رو نداشتیم .

 

بعد از ظهر وقتی داشتم وارد حرم مطهر میشدم صدای مراسم به گوش میرسید .

حدود ساعت 19 زیارت نیابتی رو از طرف عاشقان آقا انجام دادم . همزمان صدای نقاره خونه به گوش میرسید که با زمزمه ای زیبا پایان ماه شوال و آغاز ماه ذیقعده که متعلق به آقا و مولای مهربونمون هست رو نوید میداد .

حدود ساعت 21 به سر پستم رفتم . چند هفته ای است که پستم در جلوی ایوان طلای صحن آزادی است .

شما که به حرم مطهر مشرف شدید خوب میدونید که از ایوان طلای صحن آزادی ، ضریح مطهر آقا کاملا پیداست و از همین رو همیشه این صحن و این ایوان شلوغه .

مخصوصا این روزها که میشه گفت شلوغترین روزهای حرم در طول سال هست .

و هر چی حرم مطهر شلوغتر باشه لذت خدمت به زائرین آقا بیشتر میشه . این جمله نتنها حرف دل من بلکه حرف دل همه خادمین حرم مطهر هست .

حدود ساعت 21:15 حدیث شریف کساء در صحن جامع رضوی خوانده شد و طبق معمول صدای اون در همه صحنهای مطهر به گوش میرسید ولی اونقدر گرم صحبت و پاسخگویی به زائرین عزیز آقا بودم که متوجه این برنامه نشدم .

یکی از برنامه های بسیار زیبا و تأثیر گذار و پرمخاطب که هر شب در صحنهای حرم مطهر برگزار میشه ، برنامه " حلقه معرفت " هست که در طی اون به سؤالات اعتقادی و اجتماعی و .... پاسخ داده میشه . در ایام تابستان این برنامه از ساعت 22:30 تا 24 در صحنهای مختلف برگزار میشه .

یکی از این حلقه های معرفت هم اونشب در صحن آزادی برگزار شده بود که طبق معمول خیلی جالب بود .

هر چه به آخر شب نزدیک تر میشیم زائرینی که در اثر خستگی به خواب میرن بیشتر میشه و ما علیرغم میل باطنی مون مجبوریم اونا رو بیدار کنیم .

بعضی از زائرین نسبت به این مسئله معترض هستند و سؤال میکنند که چرا نمیذارید حتی نشسته بخوابیم ؟

کما اینکه ممکنه این سؤال برای شما هم پیش اومده باشه .

من در جواب براشون توضیح میدادم که اولا حرم محل عبادت و زیارت هست و خوابیدن در حرم مطهر نتنها بی احترامی به حضرت هست بلکه وقتی قرار باشه افراد بخوابند صحن حالت خوابگاه به خودش میگیره و حال عبادت از کسی که میخواد عبادت کنه گرفته میشه

ثانیا افرادی از خدا بیخبر هستند که منتظر همین وضعیت هستند وبا سوء استفاده از خواب آلودگی زائرین اقدام به سرقت اموال ایشان میکنند .

ثالثا با خوابیدن وضعیت حجاب خواهران دچار مشکل میشه

چند سال پیش مسئولین آستان قدس برای حل این مشکل دو صحن هدایت و رضوان رو بصورت مجزا به خواب خواهران و برادران اختصاص دادند ولی پس از اندک مدتی اونجا محل خواب کارتن خوابها و معتادین شده و سرقتهای مکرر نیز به وقوع میپیوست . لذا این قضیه منتفی شد .

بعضی از زائرین عزیز که بصورت خانوادگی یا گروهی بودند پس از این توضیحات میگفتند :

ما با هم هستیم و بعضی از ما بیدار هستند و مشکلی پیش نمیاد . و من در جوابشون میگفتم که نمیشه ما به شما بگیم بخوابید و به بعضی دیگه بگیم نخوابید .

ساعت 3 مجددا به سرپست رفتم . حدود ساعت 3:30 چند نفر خانم عرب از کنارم رد شدند تا از کفشداری 6 برای زیارت وارد رواقهای متبرکه بشن . یکی از اونها همینطور که رد میشد با فارسی شکسته گفت : التماس دعا

من که متوجه شدم عرب هست به عربی گفتم که زبان عربی رو میفهمم و میتونم عربی صحبت کنم

این رو که شنید شروع کرد با زبان عربی غلیظ صحبت کردن و چیزایی گفت که من نفهمیدم .

گفتم : من نمیتونم عربی غلیظ صحبت کنم و کمی میتونم عربی بفهمم و حرف بزنم

وقتی این رو شنید بطور مختصر به عربی گفت : شما که تو حرم آقا هستین برای ما دعا کنید

منم ضمن دعا براشون بهشون گفتم : شما هم برای ما دعا کنید

بعد پرسیدم از کجا تشریف آوردین که گفتند : از لبنان مشرف شدند و خداحافظی کرده و رفتند

موقع نماز صبح به قدری حرم مطهر شلوغ بود که صحن آزادی هم مثل بقیه صحنها و رواقهای متبرکه مملو از جمعیت بود . عکس زیر رو قبل از نماز صبح گرفتم

 بعد از نماز طبق معمول سؤال زائرین بیشتر در رابطه با نقاره خونه بود . وقتی در جواب بهشون میگفتم که امروز دوبار نقاره خونه میزنه با خوشحالی میپرسیدن : چرا ؟

و من در جواب میگفتم : امروز یک بار قبل از طلوع خورشید نقاره میزنند و یکبار هم به مناسبت میلاد حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها ) یکساعت بعد از طلوع خورشید نقاره میزنند .

با شروع نواختن نقاره ها باز همه سرها مثل همیشه به سمت نقاره خونه چرخید و گوشیها برای ثبت نوا و تصویر نقاره زدن به سمت نقاره خونه گرفته شد .

نمیدونم چه حسی توی این نوای نقاره صبح هست که نتنها با دل زائرین بازی میکنه که با دل خادمین آقا هم بازی میکنه . آخه نقاره صبح به نحوی به خدام میگه هر چقدر تو بهشت صفا کردید بسه . دیگه باید برید و تا هشت روز دیگه انتظار بکشید تا اگر اجل مهلت داد و توفیق یاریتون کرد باز لباس نوکری زائرین آقا رو تنتون کنید .

خدا کنه هممون قدر لحظه لحظه تو حرم آقا بودن رو بدونیم .

الهی آمین

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 22

 

روز سه شنبه 1393/04/03 باز توفیق نوکری در حرم آقای مهربون بهم داده شد .

صبح حدود ساعت 6 به حرم مطهر رسیدم . پس از مراسم خطبه ، در مراسم غبارروبی حرم مطهر شرکت کردم . طبق معمول سعی کردم صدای مراسم رو براتون ضبط کنم اما متأسفانه کیفیتش خوب نبود و لذا در وبلاگ قرارش ندادم .

عصر قبل از اینکه به حرم مطهر مشرف بشم ، پیامکی از یکی از دوستان وب که اتفاقا از خدام حرم مطهر و ساکن تهران هستند ، دریافت کردم که از دیدنش ناراحت شدم .

ایشون در پیامکشون فرموده بودند که دختر گلشون مریض هست و برای شفاش التماس دعا داشتند . لذا بهتر دیدم در اینجا مطرح کنم تا همه با هم دست به دعا برداریم و برای شفای عاجل ایشون و همه مریضهای شیعه و مخصوصا منسوبین کسانی که این سطور رو میخونند دعا کرده و هفت بار سوره مبارکه حمد رو بخونیم .

عصر حدود ساعت 17 به حرم مطهر رسیدم . بعد از مراسم غبارروبی عصر ، در آسایشگاه مراسمی داشتیم و در طی اون به مناسبت روز اصناف به هشت نفر از همکاران کشیک که جزو اصناف هستند بعنوان یادبود هدایایی داده شد

ساعت حدود 19:15 توفیق زیارت نیابتی رو داشتم .

ساعت 21 به محل خدمتم در جلوی کفشداری 2 در صحن انقلاب رفتم . حدود ساعت 22:30 اون خانم قمی که با اخلاص تمام در راه زیارت اون خانواده عاشق آقا ( پست " مهمانان ویژه آقا " ) قدم برداشته بودند و حالا خودشون به پابوسی آقای مهربون مشرف شده بودند ، تشریف آوردند .

ایشون برام دو هدیه ارزشمند سوغاتی آورده بودند . اولین هدیه که بسیار بسیار ارزشمند هست ، تکه ای از پارچه مخصوص غبارروبی ضریح مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) هست . لازم به ذکر هست که ایشون توفیق نوکری در حرم مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) رو دارند و این پارچه متبرک مربوط به غبارروبی هفته گذشته ضریح مطهر خانم حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) است .

دومین سوغاتی باارزش ایشون ، سوغات خوشمزه قم ( سوهان ) بود که برای خودم و بقیه همکشیکامون زحمت کشیدند و آوردند .

ساعت 24 وقتی پستم تموم شد سر راه رفتن به آسایشگاه ، به سقاخونه رفتم و از آب گوارای اون نوشیدم و برای همه تون دعا کردم

ساعت 3 مجددا به سرپست رفتم . شلوغی حرم مطهر در اون ساعت شب هم زاید الوصف بود . بعد از نماز صبح مشغول قدم زدن در محل خدمتم بودم که دیدم دو خانم بهم نزدیک شدند در حالی که یکی از اونها بشدت اشک میریخت . وقتی به دستش نگاه کردم دیدم کبوتری در حال جون دادن روی دستش هست . ایشون با لهجه ترکی مطلبی رو میگفت که من نفهمیدم و فقط بصورت کلی فهمیدم که میگفت اون کبوتر یکدفعه از بالا به پایین افتاده و ایشون دنبال راهی میگشت تا هرطور شده جون اون کبوتر رو نجات بده ولی متأسفانه مشخص بود که اون کبوتر مریضه و لحظاتی دیگه بیشتر زنده نیست

حدود ساعت 4:30 دو خادم کوچولوی آقا رو دیدم . اونها یه دختر و پسر 6 و 4 ساله بودند که با دقت تمام مشغول مرتب کردن قرآنها و کتب ادعیه بودند . خب منم بنا بر وظیفه به هر کدوم یه شکلات دادم که خداروشکر خنده رو بر لبان کوچولوشون نشوند .

حدود ساعت 4:55 نقاره ها به صدا دراومدند و طبق معمول بلافاصله توجه همه زائرین به اون سمت جلب شد و عده ای با شنیدن اون صدای ملکوتی به راز و نیاز با آقا پرداختند و عده ای نیز با گوشیشون مشغول ثبت خاطرات شدند .

در همون حال متوجه دو خانم شدم که با شروع نقاره زنی رو به نقاره خونه نشسته اند و یکی از اونها به نقاره خونه چشم دوخته بود و دائما اشک میریخت و با آقای مهربون نجوا میکرد . نکته مهم این بود که در تمام بیست دقیقه ای که نقاره زنی ادامه داشت ایشون چشم از اون برنداشت و در حال راز و نیاز با آقا و اشک ریختن بود .

آفتاب که طلوع کرد نقاره زنی هم متوقف شد . هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که دیدم عده ای از خانما که معلوم بود بصورت اردویی با هم مشرف شده بودند ، از رواق مبارکه دارالولایه خارج شدند و پرسیدند : نقاره زنی تموم شد ؟

وقتی جواب مثبت دادم همشون ناراحت شدند . منم دلداریشون دادم و عرض کردم : عصر باز قبل از غروب آفتاب نقاره خونه به صدا درمیاد .

در آخرین لحظات خدمت امروزم ، دختر خانمی اومده بود و راجع به خدمت در حرم مطهر سؤال کرد که براش سه شرط اولیه " تحصیلات بیشتر از دیپلم و سکونت در مشهد و تأهل " رو همراه با دلیلشون گفتم . با این صحبت من ایشون ناراحت شد . ولی بعد براش گفتم که خدمت به آقا فقط در این لباس نیست و میشه همه جوره به آقا خدمت کرد و بعدم جریان اون دوتا خادم کوچولوی آقا رو که صبح دیده بودم گفتم .

ایشون وقتی این حرفها رو شنید خوشحال شد و رفت تا با تمام وجود به آقا خدمت کنه .

دیروز وقتی اومدم که این پست رو بنویسم دیدم یه پیام از اون خانمی که هفته پیش با خانواده شون مشرف شده بودند و در پست " مهمانان ویژه آقا " در موردشون نوشته ام ، رسیده که بهتر دیدم اینجا بذارمش تا همه بخونید

************************

السلام علیک یا غرییییییییییییییییب الغربا....
السلام علیک یا امام رئوف که دوست نداری اشک چشمان زائراتو ببینی
سلام عزیز امام رضا اقای خادم
سلام به همه ی دوستان عزیز
1 هفته هستش که از اومدنمون میگذره داغ دلم تازه شده هنوزم قادر به حرف زدن نیستم خانوادم فیلم ها و تصاویری رو که از حرم گرفته بودنو دارن نگاه میکنن اما من فقط دارم اشک میریزم بی سروصدا اونا دارن میگن و میخندن و از خاطرات مشهد و حرم میگن من دلم اینجا دوام نمیاره فقط نگاشون میکنم و اشک میریزم هرچی ازم میخوان حرف بزنم اما زبانم باز نمیشه و فقط گریه فقط اشک چشم فقط بغض گویای حالمه البته اونم نه کامل چون به شاه خراسان قسم هیچکس از دلم خبر نداره جز خودش هیچکس از دردایی که رو دلم سنگینی میکنه خبر نداره جز خودش هیچکس از غوغایی که تو دلم برپاست خبر نداره جز خودش

شما و خانوادم هیچوقت حال منو نمیفهمین هیچوقت من نمیتونم وضعیتمو با حرفام به شما ثابت کنم این امامه که حتی اگه یه کلمه هم به زبانم نیارم تا اخر همه حرفامو خونده حتی اگه اشکم هم سرازیر نشه از بغضی که تو نگاهمه همه دردامو فهمیده من الان هم نمیتونم حال خودمو بهتون بگم من الان فقط دارم اشک میریزم و یه اتیشی تو دلم به پاست
یا امام رضااااااااااااا
دیگه این بغض داره خفم میکنه دیگه نمیتونم چیزی بگم
فقط التماس دعا 

دربان حرم آقا

خوان گسترده کرامت آقای کریم

خوان گسترده کرامت آقای کریم

 

 

موارد بسیاری اتفاق می افته که زائرین عزیز آقا چه در حرم مطهر و چه از طریق پیامهای وبلاگ ، از ما در مورد غذای مهمانسرای حضرت و اینکه چطور میشه اون رو تهیه کرد ، سؤال میکنند .

من معمولا خدمتشون عرض میکنم که توزیع فیشهای مهمانسرای حضرت بوسیله مأمورین مربوطه و در محل اسکان زائرین انجام میشه و ظاهرا شانسیه ولی باطنا با امضای آقاست که روزی افراد میشه و بعضا نمونه هایی از آنچه خودم دیدم رو هم براشون عرض میکنم ( که قبلا در وب هم براتون نوشتم )

چندی پیش پیام زیر رو از یکی از بینندگان وب دریافت کردم :

السلام علیک یا حضرت علی بن موسی الرضا ع

سلام زیارتتون قبول از کربلای معلی

توفیقی حاصل شد - بنده انشالله روز مبعث حضرت رسول اکرم ص در جوار حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا ع خواهم بود انشالله - سوالی داشتم البته ببخشید این سوال را میپرسم بنده خیلی دلم میخواهد از غذای حرم امام رضا استفاده کنم ولی تا به حال این سعادت را نداشتم ممکنه بنده را در این زمینه راهنمایی بفرمایید آیا میتونم غذایی از اونجا بگیرم ممنونم اگر بصورت خصوصی جوابم را بدهید. (بنده ........ هستم)

منم در جواب ایشون نوشتم :

سلام
همانطور که قبلا هم در وب توضیح دادم ، فیش غذای متبرک توسط نمایندگان آستان قدس در محل اسکان زائرین ( اعم از هتل ، مهمانپذیر ، مسافرخانه ، چادرهای مسافرتی و .... ) توزیع میشه و مستقیما به خود زائرین تحویل داده میشه نه مدیر هتل و .....
و این کار هم بصورت نامنظم انجام میشه تا کسی خدای نکرده سوء استفاده نکنه
بنابراین ظاهرا دریافت فیش غذای متبرک شانسیه و باطنا اینه که باید خود آقا بخوان و عنایت کنند
برای خدام هم بیرون بردن غذا از مهمانسرای خدام ممنوعه
البته ما بعضا میتونیم در حد یه ماست یا تکه ای نون برای تبرک از مهمانسرا خارج کنیم
کشیک این هفته من روز جمعه 93/3/2 و کشیک بعدیم روز شنبه 93/3/10 هست و اگر شما در یکی از این دو روز در حرم مطهر تشریف داشته باشید برای تبرک میتونم این مقدار رو تقدیم کنم
در روز عید مبعث احتمال داره که من کشیک فوق العاده داشته باشم ولی معمولا در زمان کشیک فوق العاده ناهار یا شام نداریم .
و اما پیشنهاد من :
1) از خود آقا بخواهید . یقینا اگه ایشون بخوان بهتون میرسه ( این رو من با چشم خودم دیدم )
2) من معمولا اگه نبات متبرک حرم مطهر رو داشته باشم و زمان سفر دوستان وب با زمان کشیکم ( عادی یا فوق العاده ) همزمان باشه ، بسته نبات متبرک رو تقدیم میکنم .
لذا زمان ورودتون به مشهد رو از طریق پیامک یا واتس آپ به من بگید تا اگه شد نبات متبرک حرم مطهر رو تقدیمتون کنم

چند روز از اون زمان گذشت و من دیدم ایشون هیچ تماسی نگرفتند . بعد از سفرشون ازشون پرسیدم : چی شد ؟ چرا تماس نگرفتین ؟

ایشون در جواب نامه زیر رو نوشتند :

بنام خدا
السلام علیک یا حضرت علی بن موسی الرضا ع
سلام به آقای دربان حرم
آن روزی که از شما خواستم که چطور میتونم مهمان آقا باشم و از غذای مهمان سرا استفاده کنم در جوابم پاسخ دادید که فیش ها را داخل هتل ها و درب منازل خودشون پخش می کنند و دسترسی به فیش ندارید! راستش دلم گرفت ... اما در حالی که ادامه پیامتون را می خوندم دو نکته راه حل برایم گذاشته بودید یکی اینکه اگر براتون مقدور بود تماس بگیرم و بیام مقداری نبات و نان تبرکی بگیرم و نکته دوم اینکه گفتید از خود آقا حضرت علی بن موسی الرضا ع بخواهم ...
حقیقتش اولش کمی دلخور شدم و با خودم گفتم اصلا چه اشتباهی کردم به آقای دربان حرم گفتم ...
دوباره پیش خودم فکر کردم گفتم اصلا این آقای دربان حرم راست میگه ! چه کاریه که من اینقدر پرتوقع باشم ...
حالا برم مشهد خدا بزرگه و از خود آقا درخواست می کنم .... تا اینکه به مشهد ...به داخل حرم رسیدم موقعی بود که نزدیک اذان ظهر بود و بعد از سلام و زیارت و خوندن نماز و زیارتنامه و دعا داخل حیاط شدم از یکی از آقایان خادم آنجا پرسیدم آقا چطور میتونم غذای تبرکی بگیرم گفت ای .... ! فیش نداشته باشی به این راحتی نمی تونی غذا بگیری گذشتم و رفتم تا به مهمان سرا رسیدم از یه خانومی خادم دوباره اونجا پرسیدم چطور میتونم فیش بگیرم دقیقا همون حرفهایی را زد که شما بهم گفته بودید ... اصلا ناامید نشدم و یکی دوباری رفتم نزدیک مهمان سرا و دست خالی برگشتم تا اینکه روزجمعه رسید و شبش میخواستیم با هم کاروانی هامون برگردم به تهران حدود 20 نفر بودیم ... روز جمعه شد ساعت5/9 صبح رفتم حرم و پس از زیارت و دعا باز هم مثل روزهای قبل رفتم نزدیک مهمان سرا ایستادم این بار رو به گنبد کردم و با دلی گرفته و ناراحتی گفتم آقا من زائر شما هستم و در این چند باری که به اینجا می آیم و مهمان شما هستم غذای تبرکی نخوردم کرم و بخشش شما خیلی بالاست و پس از درد و دلی با آقا بعد از چند لحظه ای دیدم آقایی نزدیک مهمان سرا با خانواده اش به داخل می روند خانومی نزدیک شد به اون آقا گفت یه فیش دارید به من بدید دیدم اون آقا دست داخل جیب پیراهنش کرد و فیشی به آن خانم داد به محض دیدن این صحنه منم نزدیک اون آقا رفتم و سوال کردم آقا فیشی اضافی هم دارید به من بدهید دیدم اون آقا مجددا دست داخل جیب پیراهنش کرد و یک فیش به من داد اون لحظه خیلی خوشحال شدم گفتم خدا را شکر و از آقا حضرت علی بن موسی الرضا ع تشکر کردم و داخل مهمانشرا شدم و با روی خوش و زیبای دربانان مهمان سرا وارد شدم و پس از صلواتی به سالن مهمان سرا هدایت شدیم و باز با خوشرویی دربانان و مسئولین مهمان سرا رفتم نشستم تا اینکه غذا رسید و فیش را تحویل دادم وغذای تبرکی را گرفتم دوباره از آقا تشکر کردم و خدا را شکر گفتم که لطف آقا شامل حالم شده با خودم گفتم مقداری ازاین غذا را میخورم و بقیه را با خودم می برم تا تبرکی به بقیه دوستانم بدهم ظرفی یکبار مصرف گرفتم و مقداری از غذا را داخل ظرف ریختم و با مقداری نان در دو نایلون پیچیدم تا بوی غذا بیرون نپیچد و مجددا داخل حرم شدم و نشستم تا ساعت 2 نماز و زیارتنامه و زیارت جامعه و دعای وداع را هم خوندم و پس از زیارت و تشکر مجدد از آقا ... حرم را ترک کردم تا اینکه رسیدم به داخل هتل و دوستانم را در جریان گذاشتم آنها بهم گفتند تو چطور وارد مهمان سرا شدی و به ما چیزی نگفتی و من حقیقت را به اونها گفتم و مقداری غدای تبرک به آنها دادم و مقداری هم برای شفای مریض به تهران بردم ...انشاالله غذای تبرک روزی شما باشه ! این لطف و کرم آقا را هرگز فراموش نمی کنم سفری معنوی و خاطره انگیز... !!! این پیام را با اشک نوشتم و یاد گرفتم که هیچ وقت از بنده خدا چیزی نخواهم و از خود خدا و ائمه اطهار ع طلب کنم ... .

دربان حرم آقا

مهمانان ویژه آقا

دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی

من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی

قربون صفات برم از راه دوری اومدم

جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی

دل من زندونیه تویی که تنها می تونی

قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی

می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه

می شه قلب من و مثل گنبدت طلا کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه

این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی

دوست دارم تو ایوون مقصوره ات از صبح تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

دلمو گره زدم به پنجره ات دارم می رم

دوست دارم تا من میام زود گره هامو وا کنی

دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه

من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی

انسان تو زندگیش زیاد پیش میاد که مهمان دعوت کنه . وقتی کسی میخواد یکی دیگه رو دعوت کنه حالات مختلف داره . بعضی وقتها آدم به طرف فقط تعارف میکنه . بعضی وقتها شفاهی دعوتش میکنه . بعضی وقتها اهمیت مهمان برای آدم بیشتره و کارت هم به طرف میده . بعضی وقتها علاوه بر کارت با طرف تماس هم میگیره که حتما بیاین . و وقتی مهمان برای آدم خیلی عزیز باشه علاوه بر همه اینا خودش میره دنبال مهمانهاش یا کسی رو میفرسته تا اونا رو بیاره و تمام وسایل راحتی مهمانهاش رو هم فراهم میکنه .

چقدر خوبه آدم کاری کنه که آقا اینطوری دعوتش کنند . چند روز پیش چند نفر از زائرای خوب آقا اینطوری دعوت شده بودند که در ادامه ماجرای دعوت اونها رو براتون توضیح میدم .

روز شنبه 1393/03/02 وقتی پیامهای وبلاگ رو چک کردم دیدم یکی از عاشقان آقا پیامی رو با عنوان " گناهکار اما عاشق " گذاشتن . این پیام بقدری خالصانه نوشته شده بود که بی اختیار اون رو بعنوان یه پست توی وب قرار دادم .

گرچه شما متن پیام رو در اون پست دیدید ولی برای حضور ذهن بیشتر در اینجا هم اون رو قرار میدم .

سلام
ازتون میخوام این کامنت منو بذارید همه بخونن و برام دعا کنید
بچه که بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی میتونی بری مشهد سالهای سال با این تفکر زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن میرن مشهد اما دم نزدم تا اینکه بعدا فهمیدم به خاطر وضع مالی پدرم نمیتونیم بیایم پابوس

الان من نوزده سالمه اما هنوزم نتونستم بیام مشهد درسته که اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه که صدا کردم یا رضااااا اقا دستمو گرفته

اما من یه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....

الن که دارم این مطلبو مینویسم دلم داره از غصه میترکه و اشک از چشام جاریه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا

از همه شما عزیزان میخوام که برام دعا کنید به پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم که خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید به خدا خیلی پشیمونم

اقای خادم شما ارزش زیادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین به اقای که من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون میخوام که از امام رضا بخواین که منو ببخشه بهش بگین که خیلی روسیاه و شرمسارم

بهش بگین که دوستم چندروز دیگه قراره بیاد مشهد درسته که سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم که اقای من واقعا اقاست یه مشکلی داشت بهش گفتم که دلتو روونه کن به مشهد حاجتتو میگیری

چند روز بعد زنگ زد و گفت که اسمش تو قرعه کشی مشهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره میاد مشهد دست خالی برش نگردون تورو قسم به امام جواد که دست خالی برش نگردون من ناممو میدم برات بیاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....

اقای خادم ازتون خواهش میکنم حرفامو به اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همیشه داد میزنم یا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایا بازم دستمو میگیری؟؟؟

همون شب که شب میلاد آقا امام حسین ( علیه السلام ) بود ، من توفیق خدمت در حرم مطهر رو داشتم . موقع زیارت نیابتی بعد از اینکه پیامکهای مربوط به زیارت نیابتی رو ارسال کردم ، گوشیم زنگ خورد . وقتی گوشی رو برداشتم دیدم دختر خانمی از بینندگان وب هستند که میگن تا حالا مشهد نیومده و خیلی آرزوی زیارت آقا رو دارن . چند دقیقه ای ایشون و پدرشون از طریق گوشی با آقا درد دل کردند ....

روز بعد ( 1393/03/11 ) وقتی پیامهای وب رو چک کردم دیدم اون عاشق آقا دوتا پیام جدید گذاشتن که در ادامه میبینید :

سلام
من همونی هستم که این مطلبو گذاشتم الان اومدم اینجا حال و هوام عوض بشه چونکه من جز وبلاگ شما جایی رو ندارم من که نمیتونم بیام مشهد با وبلاگ شما میتونم خودمو اروم کنم و از این طریق بتونم زیارتی کرده باشم به اقا قسم هر موقع میام وبلاگتون انگار که تو حرمم تنها وبلاگ شما رفیق روزای تنهاییمه الان خیلی ذوق زده هستم چون دیدم پیام منو به عنوان یه پست گذاشتین نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم فقط میتونم بگم که ایشالاه بیش از این پیش امام و خدا رو سفید بشین و فردوس خدا نصیبتون بشه خیلی زیاد محتاج دعاتونم امید دارم که شما عزیزان هم به من روسیاه دعا کنید که دارم از شرمساری اب میشم ازتون تشکر میکنم اقای خادم دعاتون میکنم التماس دعا

*****************************

راستش امام رضا نسبت به من خیلی ارادت داشتن اما من روسیاه....
یکی از بیمارای سرطانیمون که دکترا جوابش کرده بودن همین چند روز پیش خبر دادن که به طور معجزه اوری وضعیتش رو به بهبودیه که قربون اقام برم که براش از اقا امام رضا طلب شفاعت کردم بازم دستمو رد نکرد اما نمیدونم چرا تو این یه مورد جوابمو نمیده و دعوتم نمیکنه به پابوسیش خیلی سخته به خدا خیلی سخته بدونی که امام کوچیکترارو هم قبول میکنه و تو فقط به خاطر وضع مالی پدرت نمیتونی بری اقاتو ببینی برام دعا کنید دلم بدجوری شکسته از خدا و امام بخواید که منو ببخشن و حلالم کنن از طرف منم از اقا بپرسین که کی منو از این انتظار در میارن؟؟؟؟یا امام رضاااااااااااااااااااااااااا قربون صفات من خاک پای همه زائرای اقا هستم
اجازه میدید که من داستان زندگیمو اینجا بذارم تا همه بخونن؟؟؟؟

و من در پاسخ نوشتم :

سلام
عنایات و الطاف آقا سراسر زندگی همه ما رو در برگرفته . اگر یه مقدار با دقت نگاه کنیم میبینیم غرق در عنایات ایشون هستیم .
کاش بتونیم قدردان این نعمت الهی باشیم .
انشاالله به همین زودی و با عنایات خاصه آقا به پابوسیشون مشرف بشید .
اگه دوست داشتید داستان زندگیتون رو بنویسید و در صورتی که مناسب محیط وبلاگ باشه در معرض دید همه عاشقان آقا قرار میدم
انشاالله موفق و مؤید باشید
التماس دعا
فردای اون روز ( 1393/03/12 ) پیامک زیر از یکی از عاشقان آقا از قم به دستم رسید :
سلام بزرگوار
الان دارم پستتون رو میخونم . همونی که عنوانش هست " درد دل با آقای مهربونیها " .
همون پستی که یه بنده خدای 19 ساله نوشته به خاطر وضع مالیش نمیتونه بره پابوس آقا . من میخوام اگر شما کمک کنید هزینه سفر ایشون به همراه پدر و مادرشون رو بدم ولی نمیدونم چطور اقدام کنم . شما میتونید کمک کنید ؟
من سعی کردم تلفن یا آدرس ایمیلی از ایشون پیدا کنم .
روز شنبه ( 1393/03/17 ) در ذیل پست " آذین بندی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) در ایام عید " باز دوتا پیام از اون عاشق آقا دریافت کردم که میبینید :
سلام.... السلام علیک یا غریب الغربا............ پیشاپیش عیدتون مبارک. تو این شبای عزیز مارو هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارین. این تصاویر ریبا بازم منو هوایی کردن دعا کنید که ما هم بتونیم حتی اگه شده برای یه بار بیایم پابوس اقا. کاش منم...........
کاش اقا مارو هم بطلبه و به ما هم لیاقت اومدن به پابوسیشو بده لطفا برا همه اونایی که تا به حال نیومدن حرم امام رضا و دلشون برا اقا میتپه از ته دلتون دعا کنید با تشکر
*****************************
اللهم صل علی محمد و ال محمد...
لطف کنید هر کی این تصاویرو دید یه صلوات بفرسته در حق امام رضا تا به حرمت این صلوات ها گره از مشگلات همه باز بشه و اونایی که نیومدن حرم به حرمت این صلوات ها اقا به اونا هم نظری بکنه تا اونا هم بتونن بیان حرم التماس دعا
تا اینکه بالاخره یکشنبه شب ( 1393/03/18 ) فهمیدم ایشون همون خانمی هستند که شب میلاد آقا امام حسین ( علیه السلام ) تماس گرفتند .
بلافاصله با اون خانم قمی تماس گرفتم و ایشون فرداش مبلغی رو به حساب واریز کردند و میگفتند اگه بشه من خیلی دوست دارم ایشون شب نیمه شعبان در حرم آقا باشند .
من به ایشون گفتم : انشاالله . ولی با خودم میگفتم با این شلوغی این ایام مگه میشه برای اونا بلیط تهیه کرد و ضمنا باید اونا هم آمادگی سفر رو داشته باشند .
دوشنبه شب ( 1393/03/19 ) با اون خانم و خانواده شون تماس گرفتم و قضیه رو گفتم . بعدا اون خانواده برام تعریف کردند که اون خانم وقتی خبر رو شنیدن آنقدر شوکه شدند که دست و پا و زبانشون قفل شده بوده .
اونشب چند پیام از اون خانم دریافت کردم که در ذیل اومده :
قلبم داره از جاش درمیاد، از ذوق دست و پام داره میلرزه،از شوق اشکام داره سرازیر میشه بغضی راه گلومو بسته دلم میخواد از ته دلم داد بزنم و بگم امام رضا عاشقتم بگم با این هدیه ات دیگه من عوض شدم
 *****************************
نمیدونم چی بگم فقط میخوام اشک بریزم و برا سلامتیتون دعا کنم من امشب تا صبح شب زنده داری میکنم و برا همه دعا میکنم و مخصوصأ برا شما، میخوام امشب رو با آقا جونم امام رضا خلوت کنم و فقط باهاش حرف بزنم آقای دربان با این خبرتون قلبمو بیشتر از قبل به تپش درآوردین خدا شمارو برا خونوادتون حفظ کنه 
 *****************************
دیگه به هیچی فکر نمیکنم فقط به اومدن فکر میکنم به اینکه زودتر برسم به حرم دعا میکنم زودتر جور شه بیام چون دلم خیلی پره و بدجوری دلم شکسته فقط میخوام بیام میخوام تو حرم آقام گریه کنم دلم واشه میخوام حرفای دلمو دردامو بهش بزنم فقط و فقط میخوام داد بزنم یا امام رضاااااا
 *****************************
19 ساله شب و روز دارم انتظارشو میکشم فک میکردم آقا منو نمیبخشه خیلی گریه کردم و بهش گفتم منو ببخش اما فکر نمیکردم به این زودی ها منو ببخشه و صدام کنه یا امام رضا نوکرتم
*****************************
 سلام من الان تو وبتونم اومدم دلمو اروم کنم اومدم تا از شما و اقاجونم امام رضا تشکر کنم الان فهمیدم که اقا هنوزم دوستم داره با این خبر خوش منم قول دادم همونی باشم که اقا دوس داره حالا فهمیدم اگه هنوزم صداش کنم یا امام رضا جوابمو میده دستمو میگیره و بلندم میکنه من نامه نوشته بودم برا امام و قرار بود 28 این ماه دوستم بیاد و نامه رو بیاره اما قربون امام رضا بشم که قبل از این که نامه هام برسه جوابمو داد و دعوتم کرد عاشقتم اقا جونم یا ضامن اهو .از شما هم کمال تشکر رو دارم عزیز امام رضا انشالله که همیشه رو سفید بشین
 
 
 خلاصه اونشب قرار شد اگه بشه اونا برای روز چهارشنبه ( 1393/03/21 ) بلیط تهیه کرده و تشریف بیارن . ضمنا اونا دوتا بچه دیگه هم داشتند که اون خانم قمی هزینه سفر اونا رو هم متقبل شدند .
و درست شب نیمه شعبان بود که مهمانان ویژه آقا رسیدند . من وقتی برای پاس دوم از آسایشگاه بیرون اومدم دیدم یکی از همکارانم من رو به آقایی نشون داد و گفت : ایناهاش خودشه
و در اون لحظه بود که اون خانواده باصفا و عاشق آقا رو دیدم . جاتون واقعا خالی بود . منکه از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم . اونشب اون خانم از خوشحالی زبونش قفل شده بود و نمیتونست حرفی بزنه و فقط اشک میریخت . ایشون میگفت : من خیلی حرفها داشتم که میخواستم به آقا بگم ولی الان که اومدم اینجا هیچی از اون حرفها یادم نمیاد و زبونم کاملا بسته شده .
گفتم : شما که جای خود دارید و بعد از مدتها انتظار ، برای اولین بار به پابوس آقا اومدید . ولی حتی خدام آقا هم همین رو میگن که وقتی میایم توی حرم آقا همه غم و غصه هامون یادمون میره و انگار هیچ مشکلی نداریم . و این از برکت وجود آقاست که امام رئوف هستند .
و چه زیبا شاعر سروده در وصف این حرم مطهر و آقای مهربون و عنایتشون به مهمانان عزیزشون
محبوب رضاست هرکه دل ریشتر است

از کعبه صفــــای این حـرم بیشتر است

اینجاست طبیبـــــــی کــه نــدارد نوبـت

هر دل که شکسته تر بود پیشتـر است

همونشب برادر ایشون تعریف میکرد و میگفت :
روز دوشنبه ( 1393/03/19 ) در محل کارم با یکی از همکارام صحبت میکردم . ایشون که قرار بود بیاد مشهد بهم گفت : تا حالا مشهد نرفتی ؟ من گفتم : نه نرفتم و خیلی آرزو دارم برم ولی اگه بشه قبل از خودم خواهرم رو که خیلی عاشق آقاست باید بفرستم .
و حدود سه ساعت بعدش شما تماس گرفتی و خبر زیارت رو دادی
 
 
دو روز بعد ایمیل زیر رو از اون خانم قمی دریافت کردم :
سلام
مدت ها پیش غروب یکی از جمعه های غریب دلم بد جور گرفته بود بابت نگرفتن حاجتم که مدت ها بود میخواستمش ولی هیچ وقت جور نمیشد
همون موقع به دلم افتاد که نذری کنم و از همون شب هم نذرم رو شروع کردم
شب شد و با همون دل گرفته و پر از غم خوابیدم
نیمه های شب  خواب دیدم که تو حرم اقا امام رضا ( علیه السلام ) هستم دقیقا همون جایی که همیشه میریم برای زیارت و خوندن دعا و نماز
خواهرهام و مادرم نشسته بودن و در حال خوندن قران بودن و من ایستاده بودم
ناگهان صدایی به گوشم رسید که بهم گفت "چرا برای گرفتن حاجتت به امام رضا ( علیه السلام ) متوسل نمیشی ؟ متوسل شو تا حاجتت رو بگیری "
در همون حین وقتی بر گشتم چشمم به ضریح مطهر افتاد و توی خواب یاد حاجتی افتادم که  براش نذر کردم
از خواب بیدار شدم دیدم دم دمای نماز صبح هست
نماز رو خوندم و خدا رو شکر کردم بابت این راهی که توی خواب بهم نشون داد برای گرفتن حاجتم
بعد از اون روز من متوسل شدم به آقا تا ماه رجب تموم شد و شعبان آمد
مثل هر سال غم من دوبرابر شد همیشه دوست داشتم شب نیمه شعبان تو حرم آقا باشم ولی آنقدر رو سیاه بودم که فقط حسرت این بودن رو میکشیدم
و به خاطر همین هم سال ها دوست داشتم اگر بشه کسی رو که تا به حال نرفته مشهد پابوس آقا ، راهی کنم اگر چه چند بار هم اقدام کردم ولی خوب نمیشد
تو این شب و روزهایی که متوسل شدم به آقا امام رضا ( علیه السلام ) و آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ازشون عیدی خواستم
گفتم آقا امام رضای مهربونم باشه اگر دوست نداری بیام پابوست اگر نمیخای ضمانتم رو بکنی و حالا که من از اون آهو کمترم
میشه ازتون بخوام خواسته منو برآورده کنید . آرزوی این که کسی رو که بیشتر از من که نه صد برابر بیشتر ازمن لایق آمدن به پابوستونه سر راه من قرار بدین تا من به این آرزو برسم
و گفتم آقا جون به خدا اگر این طور بشه شما به من عیدی بزرگی دادین  و من تا نیمه شعبان ازتون عیدی میخام ....
حدودا یک سال پیش هم خواستگاری داشتم که مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود . پسری که با تلاش و کوشش خودش داشت روزی در می آورد ولی یه جای کار گیر داشت  پدری که هیچ جوره راضی به خواستگاری کردن برای پسرش از یه خانواده مذهبی و مقید به حجاب نمیشد و همیشه دختر هایی رو به پسرش نشون میداد برای خواستگاری که برهنگی رو تمدن میدونستن
تو این یک سال ناراحتی های زیادی کشیدیم غصه های زیادی خوردیم  اشک های زیادی ریختیم   زیاد متوسل شدیم تا این که همون خواب راه رو بهمون نشون داد
و این شد که من از امام رضا ( علیه السلام ) و امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) عیدی خواستم
عیدی بدست آوردن اون توفیق و وصلتی که انتظار 1 ساله براش کشیده بودم
شکر خدا آرزوی اولم و همون توفیق 1 هفته قبل از نیمه شعبان برآورده شد  و مهمان های برگزیده آقا امام رضا ( علیه السلام ) برای شب نیمه شعبان برای پابوسی و عرض ادب در کنار ضریح مطهر آرام گرفتند و آرزوی من هم برآورده شد
صبح جمعه روز نیمه شعبان اون پسر به خواستگاری آمد و همه چیز در کمال ارامش انجام شد
اقای خادم شما نمیدونین این روز ها به من چی گذشت نمیدونم چطور تعریف کنم .
این روز ها لحظه ای نبود که یاد چراغونی حرم با صفای آقا نباشم و حسرت نکشم
این روز ها لحظه ای نبود که یاد اون دختری که آرزوی من رو برآورده کرد نباشم
وقتی شب نیمه شعبان مادر خواستگارم زنگ زد و گفت که ما فردا میایم بی اختیار بغضم ترکید یاد اون عیدی یاد اون خواب یاد دختری که الان کنار ضریح آقا داره نجوا میکنه دیوونم کرد
تمام این اتفاق ها و آشنایی ها از قبل تعیین شده بود و ما حکمت دیرو زود شدن هیچ چیز رو نمیدونیم  آمدن من به وب شما از طریق وب یکی از دوستان وبلاگم که فقط نظر میذاشتن و دیدن پست مربوط به اون خانم و ....
من حدود 1 سال هر هفته حرم بی بی میرفتم برای عرض ادب و توسل به ایشون . قسمشون میدادم به برادرشون تا گمشده زندگی من رو بهم برسونه چون واقعا این تنهایی و فشار ها دیوونم میکرد  حرفو حدیث مردم عوام هم که ....
من با ایشون تو خود حرم به نحوی آشنا شدم . ایشون همونی بود که همیشه به خانم میگفتم
میگفتم بی بی جان همسری کنارم قرار بده که با ایمان باشه ایمان واقعی داشته باشه ، با خدا باشه ، با اخلاق باشه ، دوستدار اهل بیت باشه و ...
وواقعا این آقا تو این 1 سال بهم نشون داد که همونه بازم میرفتم برای تشکر از خانم
ولی 1 سال طول کشید 1 سال عذاب آور
تا این که در عرض 1 هفته تمام آمال و آرزوهام برآورده شد .
فقط آرزوی دیدن حرم تو این ماه های عزیز به دلم بود که انشالله اگر آقا بطلبن قرار شده یا قبل یا بعد از ماه مبارک پابوسشون میرم اگر بعد از ماه مبارک باشه که با همسرم به پابوس و عرض ادب و ارادت خدمتشون میرسیم
اقا میدونی و میدونم گناهکارم . روسیاهم کمترینم ولی من این رو میدونم شما خیلی آقایین ، خیلی بزرگوارین ، خیلی مهربونید . خودتون همه چیز رو جفت و جور کردین
به خداوندی خدا آقای من آقاس
اگر تمام لحظه های عمرم رو سر به سجده بذارم برای شکر گذاری  باز هم کم هست باز هم بندگی نکردم
خدارو صد هزار مرتبه شکر ما و بخصوص من تمام این توفیقات و برآورده شدن آرزو و خواسته ام رو مدیون وجود با کرامت و مهربان آقا هستم
باشد که همیشه شکر گذار باشم
با تشکر
بعد از سه روز راز و نیاز این خانواده باصفا با امام مهربون ، وقت خداحافظی فرا رسید .
سوزناکترین لحظه این سفر معنوی که من شاهدش بودم لحظه خداحافظی این خانواده و مخصوصا این برادر و خواهر از آقا بود .سیل اشک و آه این دو تمامی نداشت .
من الان چندین دقیقه است که میخوام حال اونها رو توصیف کنم ولی کلمات یاریم نمیکنند و نمیدونم چی بنویسم . فقط میگم باید خودتون بودید و از نزدیک شاهد بودید .
عکسهایی که در ادامه میبینید رو اون خانواده گرفتند و لطف کردند و به من دادند تا در وبلاگ قرار بدم .
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
و امروز خبردار شدم که اون خانم قمی امشب به سمت مشهد حرکت کردند و ان شاالله فردا زائر آقا خواهند بود .
خوش به حال همه شون که آقا اینقدر دوستشون دارند .....

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 21

صفای دربانی حرم آقای مهربون 21

 



مدتی بود که توفیق نوشتن پست " صفای دربانی حرم آقای مهربون " رو نداشتم .

خیلی حرف برای گفتن داشتم ولی متأسفانه توفیق بیانشون رو نداشتم . تا اینکه امروز باز خدا توفیق داد تا دوباره حرف دلم رو براتون بگم . خدا رو شکر .....

از آنجا که چند هفته از نوشتن این پست گذشته و من خیلی از خاطرات خدمت در این چند هفته رو فراموش کردم لذا بصورت گذرا خاطراتی رو که یادم مونده عرض میکنم .

جمعه 1393/03/02

صبح وقتی به حرم مطهر رفتم دیدم تغییراتی در برنامه خطبه خدام و غبارروبی حرم مطهر صورت گرفته . از جمله اینکه ساعت برگزاری خطبه به 6:30 صبح تغییر یافته و غبارروبی پایان خدمت حذف شده و زمان غبارروبی شروع خدمت هم به تناسب تغییر ساعت خطبه به حدود ساعت 6:45 تغییر یافته است .

من همیشه دلم میخواست متن خطبه رو بهمراه صوت این مراسم زیبا براتون بذارم که اون روز خدا توفیق داد و صدا رو ضبط کردم و عکس هم گرفتم که می بینید .

 

جهت دریافت فایل صوتی مراسم خطبه روی عکس کلیک کنید

قبلا مقداری در رابطه با مراسم خطبه خدام براتون توضیح دادم که در اینجا بصورت کامل توضیح میدم .

مراسم خطبه صبحگاهی خدام :

این مراسم هر روز صبح در یکی از رواقهای حرم مطهر برگزار میشود . در حال حاضر این مراسم در رواق مبارکه دارالحکمه برگزار میشود .

در طی مراسم خدام دور تا دور رواق به صورت زیر می ایستند :

ابتدا خدام سپس فراشان و سپس دربانان کشیکی که خدمت ایشان پایان یافته و بعد از ایشان دربانان و سپس فراشان و در نهایت خدام کشیکی که آغاز خدمت روزانه ایشان است . ( خدمت هر کشیک در حرم مطهر از ساعت 6 صبح روز خدمت شروع شده و تا ساعت 6 صبح روز بعد ادامه دارد )

سپس در زمان مقرر یکی از روحانیون خادم کشیکی که خدمتشان تمام شده متن خطبه را قرائت مینماید .

متن خطبه به شرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الواحد الاحد ، الفرد الصمد ، الذی لم یلد و لم یولد ، ولم یکن له کفوا احد ، والسلام و الصلوة ، علی اول العدد ، و اخر الابد ، العبد المؤید ، و الرسول المصدد ، و النبی الامجد ، الذی سمی فی السماء باحمد ، و فی الارضین باباالقاسم المصطفی محمد (ص) ( در این هنگام همه سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین ، سیما صاحب هذه الروضة المنوره ، شمس الشموس ، و انیس النفوس ، کهف التقی ، و غوث الوری ، و مصباح الدجی ، و علم الهدی ، مولانا و امامنا ابالحسن (ع) ( در این هنگام همه رو بسوی مضجع منور حضرت چرخیده و سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) علی ابن موسی الرضا علیه الاف التحیة و الثناء - فاتحه ( در این هنگام همگی فاتحه ای برای شادی روح حضرت قرائت مینمایند ) و صل علی الخلف الهادی المهدی ( در این هنگام همه رو بسوی قبله چرخیده و سر را به نشانه احترام خم کرده و صلوات میفرستند ) حجتک و خلیفتک ، و ایتک الکبری و النبأ العظیم ( از این قسمت همه دستها را به نشانه دعا بلند کرده و در پایان هر فراز از دعا امین میگویند ) اللهم عجل فرجه ، و سهل مخرجه ، واجعلنا من اعوانه و انصاره ، واجعلنا من المستشهدین بین یدیه ، واحفظ وانصر و اید علمائنا العاملین ، سیما الامام السید علی الحسینی الخامنه ای ، واغفر وارحم للعلماء والشهداء والصدیقین ، سیما القائد الاعظم والامام المجاهد السید روح الله الموسوی الخمینی ( ره )

سپس همگی شعار همیشگی ( خدایا خدایا .... ) را سر داده و آنگاه به شکرانه توفیق خدمت در حرم مطهر سر به سجده میگذارند .

پس از آن به ترتیب اولین خادم کشیکی که خدمتشان تمام شده با دومین نفر مصافحه میکند و سپس با سومین نفر و ..... تا به آخرین خادم کشیکی که خدمتشان شروع شده برسد . پشت سر وی هم بترتیب دومین نفر و سومین نفر و .... تا آخرین دربان کشیکی که خدمتشان تمام شده اینکار ادامه می یابد

شنبه 1393/03/10

بعدازظهر روز شنبه توفیق خدمت در راهرو شبستان علوی در مسجد گوهرشاد رو داشتم . حدود ساعت 18:40 باران کمی شروع شد و یکدفعه شدید شد و پس از اون تبدیل به تگرگ شد و بعد هم دوباره باران شدید شد و بعد از چند دقیقه ایستاد .

کل این ماجرا حدود 15 دقیقه طول کشید ولی شدت باران به حدی بود که عبور و مرور در صحنهای حرم مطهر کاملا متوقف شده بود

 

 

 

 

 

بعد از اون هم رنگین کمان بسیار زیبایی در آسمان نقش بست . دیدنی نرین قسمت ماجرا بعد از باران بود که جوانان عاشق آقا رو میدیدی که با شور و حرارت تمام مشغول تی کشیدن صحن و آماده سازی صحن برای برگزاری نماز مغرب بودند .

پنج شنبه 1393/03/22 ( شب نیمه شعبان)

شب میلاد بابرکت منجی عالم بشریت آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) توفیق خدمت فوق العاده در حرم مطهر رو داشتم .

جای همگیتون خالی بود . چه غوغایی بود در حرم آقا . همه شاد و خوشحال بودند . پاس اول توفیق خدمت در جلوی پنجره فولاد صحن انقلاب رو داشتم . جایی که میدونم دل همه شما برای رفتن به اونجا پر میکشه . همینطور که مشغول خدمت بودم دیدم یه جوانی یه کیسه پلاستیکی بزرگ مشکی دستش گرفته و داره آشغالها رو جمع میکنه . گرچه حرم مطهر آقا به لطف زائرین که اونجا رو از خونه خودشون مهمتر میدونند و زحمت برادران بخش خدمات همیشه تمیزه ولی بعضی از زائرین عزیز آقا از فرصت در حرم بودن بهترین استفاده رو برده و با جمع آوری همون آشغالهای کم ، نام خودشون رو در جمع خدام آقا ثبت میکنند و من فکر میکنم این خدمت چون خالص هست بسیار باارزشتر از خدمت ماست .

در پاس دوم محل خدمتم جلوی ایوان طلای صحن آزادی بود . وقتی از آسایشگاه در اومدم که به محل خدمتم برم اتفاقی برام افتاد که منتظرش بودم و این اتفاق چیزی نبود جز دیدن مهمانان ویژه آقا که ماجرایی طولانی داره و انشاالله در یه پست جداگانه در موردش مینویسم ( دعا کنید زودتر توفیقش رو پیدا کنم )

دوشنبه 1393/03/26

صبح بعد از مراسم خطبه در مراسم زیبای غبارروبی شرکت کردیم . الحمدلله با بهبود حال مداح همکارمون ( حاج آقای خواص فر ) ایشان در مراسم غبارروبی مداحی کردند .

عصر روز دوشنبه توفیق خدمت در راهرو علوی در مسجد گوهرشاد رو داشتم .

حدود ساعت 18:30 دو نفر از آقایون اومدند و در مورد حرم مطهر و تاریخ ساخت بناها و صحنهای حرم مطهر سؤالاتی کردند و منم براشون توضیح دادم و رفتند . بعد از چند دقیقه یکی از اون آقایون دوباره برگشت و گفت : من یه چیزی توی دلم هست که باید بگم و هرچی فکر کردم دیدم نمیشه نگم بهتون

منم عرض کردم : بفرمایید

ایشون گفت : من لیسانس حقوق دارم . سال 1370 من خیلی مشکل داشتم . نه پول داشتم و نه کار . بیکاری خیلی اذیتم میکرد . بی پولی هم مزید بر علت شده بود . توی حسابم فقط دویست هزار تومان داشتم . نمیدونم چطور شد که یکدفعه تصمیم گرفتم بیام زیارت آقا و بلافاصله اومدم .

120000 تومان هزینه کردم و اومدم مشهد . روز آخر که میخواستم از حرم برم بیرون ، خیلی دلم شکسته بود . رو به ضریح آقا کردم و گفتم : آقا من با چه رویی برم خونه ؟ نه پول دارم و نه کار

درست هشت روز از برگشتنم گذشته بود که از اداره ..... ( من فراموش کردم ) تماس گرفتند و گفتند از فردا بیا مشغول به کار شو .

بعد از یه مدت کوتاهی هم از شهرداری شهرمون تماس گرفتند و گفتند بیا اینجا مشغول به کار شو . وقتی رفتم اونجا شهردار بهم گفت : کارای شهرداری رو بلدی ؟ گفتم : من اولین باری هست که توی شهرداری اومدم .

خلاصه شدم مسئول دفتر شهردار . بعد از یه مدت به شهردار گفتم : تخصص من در مسائل حقوقی هست و بعد از اون شدم مسئول امور حقوقی شهرداری .

من وقتی دیدم آقا اینطور به من عنایت کردند با خودم تصمیم گرفتم که منم خالصانه به مردم خدمت کنم و الان هرکس میاد تو شهرداری و کاری یا سؤالی داره ، مستقیم میفرستنش اتاق من و من سعی میکنم راهنماییش کنم .....

یکی از سؤالاتی که معمولا در مسجد گوهرشاد از ما میپرسند ، در مورد منبر معروف به منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و تاریخچه و محل اون هست که این روزها بعلت تعمیراتی که در مسجد گوهرشاد انجام میشه بسته هست و نمیشه از نزدیک اون رو دید .

 

متأسفانه در نقل قول ماجرای این منبر در بین مردم افراط و تفریطهایی صورت گرفته و حرفهای عجیب و غریبی شنیده میشه و حتی بعضی اون رو منتسب به آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و بعضی نیز اون رو منتسب به آقا امام رضا ( علیه السلام ) میدونند .

در پاسخ به سؤال زائرین عزیز آقا ، من توضیح لازم رو در مورد اون میدم و میگم که این منبر بوسیله استاد محمد نجار خراسانی در سال 1289 هجری قمری و با استفاده از چوب گردو و گلابی و با روشی خاص از هنر منبت کاری بنام " گره هفت بست " که در دنیا بینظیره و بدون استفاده از هیچ میخ و فلزی و فقط بوسیله گره خوردن چوبها در هم ساخته شده و تنها یک اثر تاریخی و یک اثر هنری بینظیر هست . البته سازنده این منبر به نام نامی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) چهارده پله در اون قرار داده و نام اون رو منبر آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) قرار داده است .

صبح در آخرین دقایق خدمت همونطور که در حال و هوای خودم بودم دیدم یه پسر کوچولوی تقریبا 4 ساله با پدرش اومد و وقتی به من رسید به حالت سلام نظامی دستش رو کنار گوشش گذاشت و با خوشرویی سلام کرد . منم جوابش رو دادم و یه شکلات تقدیمش کردم .

 

دربان حرم آقا

صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام ) قسمت دوم ( کربلای معلی )

صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )

قسمت دوم ( کربلای معلی )

 

ظهر روز شنبه 1393/02/20 بود که به کربلا رسیدیم . وقتی به هتل رسیدیم دیدیم خداروشکر هتلمون بسیار نزدیک به حرم آقا قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) هست ( حدود 300 متر با حرم مطهر فاصله داشت ) .

این عکس رو از جلوی در هتل گرفتم

عصر بهمراه زائرین به حرم مطهر حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) مشرف شده و پس از زیارت به حرم مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) رفتیم . اینبار بر خلاف نوبت قبلی حرمها نسبتا خلوت بود و راحت میشد ضریحهای مطهر رو در آغوش کشیده و بوسید . جاتون واقعا خالی بود .

وقتی به کنار ضریح مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) رسیدم از طرف همه شما زیارت کرده و ضریح مطهر ایشون رو بوسیدم و بعد برای همه شما زیر قبه امام حسین ( علیه السلام ) ( جاییکه دعا در اونجا مستجاب میشه ) دعا کردم . برای بعضی از دوستان و عاشقان آقا که اسمشون و حاجاتشون توی ذهنم بود مخصوص دعا کردم و برای بقیه هم کلی دعا کردم که حاجاتشون انشاالله بنحو احسن برآورده بشه .

صبح روز یکشنبه 1393/02/21 پس از نماز صبح در مراسمی که از طرف بعثه مقام معظم رهبری در حرم امام حسین ( علیه السلام ) هر روز صبح برگزار میشه شرکت کردیم . با توجه به اینکه اون روزها ایام عید بود ، مداحی بعد از سخنرانی بیشتر حالت مولودی داشت .

نمیدونم نظر شما چیه ولی من اینطوری هستم که تو کربلا مولودی بهم نمیچسبه . کربلا سرزمین گریه و اشک و آهه . درسته که باید در ایام شادی ائمه معصومین ( علیهم السلام ) شاد بود ولی شادی در کربلا باید با همه جا فرق کنه .

بعد از مراسم به زیارت خیمه گاه و تل زینبیه رفتیم . در اون دو مکان مقدس هم باز بیاد همه شما نیکان بودم و به نیابت از طرف شما نماز خوندم و به آقا امام حسین ( علیه السلام ) و خواهر گرامیشون حضرت زینب ( سلام الله علیها ) هدیه کردم .

 

بعد از ظهر هم به بقیه زیارتگاهها مشرف شدیم .ابتدا به مقام امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رفتیم .

 

سپس به مقام حضرت علی اصغر ( علیه السلام ) و مقام حضرت علی اکبر ( علیه السلام ) رفتیم .

 

 

صبح روز دوشنبه 1393/02/22 پس از شرکت در مراسم بعثه مقام معظم رهبری به محل مهمانسرای حرم امام حسین ( علیه السلام ) رفته و فیش غذای متبرک برای کاروان گرفتم .

سپس به دفتر تبلیغات حرم مطهر رفتم و برای یکی از دوستان یک کتاب دعا گرفتم . ( در حرمهای مطهر عراق کتب ادعیه ای که مورد استفاده حرم نیست رو به زائرین اهدا میکنند )

وقتی از پله های دفتر تبلیغات حرم مطهر میخواستم پایین بیام ، ( چون پله ها بسیار لیز بود ) پام سر خورد و بصورت بسیار خطرناک چندین پله افتادم پایین ولی مثل همیشه عنایات آقا شامل حالم شد و خدا رو شکر آسیب جدی ندیدم

 

ظهر به اتفاق یکی از زائرین به محل مهمانسرای حضرت رفتیم و غذای متبرک حرم مطهر رو گرفته و به هتل برده و بین زائرین تقسیم کردیم . جاتون واقعا خالی بود .

بعد از ناهار ساکهای زائرین رو جمع کرده و با وانت به محل اتوبوس بردیم .

با بردن ساکها کم کم احساس دلتنگی رفتن از کربلا و حرمهای باصفای اون و بین الحرمین وجود آدم رو فرا میگیره . بغضی توی گلوی آدم به وجود میاد که انگار میخواد آدم رو خفه کنه .

شب حدود ساعت 22:30 در حرم امام حسین ( علیه السلام ) مراسم جشن میلاد حضرت علی ( علیه السلام ) برگزار شد .

صبح روز سه شنبه 1393/02/23 با بقیه صبحها فرق داشت . گرچه روز عید بود ولی دلهای ما بیتاب بود . هر لحظه که میگذشت این بیتابی بیشتر میشد .

بعد از مراسم بعثه در حرم امام حسین ( علیه السلام ) وقتی به بین الحرمین اومدم دیدم انگار آسمان هم به حال ما دلش خون بود . باور کنید دل کندن از حرم آقا امام حسین ( علیه السلام ) با همه دل کندنها فرق میکنه . انگار دنیا رو از آدم میگیرند

 

توی بین الحرمین به مناسبت عید گل گذاشته بودند که منظره زیبایی رو ایجاد کرده بود .

 

دربان حرم آقا

درد دل با آقای مهربونیها

 

یکی از دوستان و عاشقان آقا پیام زیر رو از طریق وبلاگ ارسال کردند . بهتر دیدم این پیام رو بدون کوچکترین دخل و تصرفی بعنوان یه پست در اینجا قرار بدم تا همه بخونید و برای ایشون دعا کنید

سلام
ازتون میخوام این کامنت منو بذارید همه بخونن و برام دعا کنید
بچه که بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی میتونی بری مشهد سالهای سال با این تفکر زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن میرن مشهد اما دم نزدم تا اینکه بعدا فهمیدم به خاطر وضع مالی پدرم نمیتونیم بیایم پابوس

الان من نوزده سالمه اما هنوزم نتونستم بیام مشهد درسته که اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه که صدا کردم یا رضااااا اقا دستمو گرفته

اما من یه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....

الن که دارم این مطلبو مینویسم دلم داره از غصه میترکه و اشک از چشام جاریه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا

از همه شما عزیزان میخوام که برام دعا کنید به پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم که خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید به خدا خیلی پشیمونم

اقای خادم شما ارزش زیادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین به اقای که من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون میخوام که از امام رضا بخواین که منو ببخشه بهش بگین که خیلی روسیاه و شرمسارم

بهش بگین که دوستم چندروز دیگه قراره بیاد مشهد درسته که سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم که اقای من واقعا اقاست یه مشکلی داشت بهش گفتم که دلتو روونه کن به مشهد حاجتتو میگیری

چند روز بعد زنگ زد و گفت که اسمش تو قرعه کشی مشهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره میاد مشهد دست خالی برش نگردون تورو قسم به امام جواد که دست خالی برش نگردون من ناممو میدم برات بیاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....

اقای خادم ازتون خواهش میکنم حرفامو به اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همیشه داد میزنم یا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایا بازم دستمو میگیری؟؟؟

دربان حرم آقا

صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام ) قسمت اول ( کاظمین )

صفای نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )

قسمت اول ( کاظمین )

 

 

خدایا خدایا کجا میروم ، شده دعوتم کربلا میروم

صفای دلم شد صفای حسین ( ع ) ، کنون من بسوی صفا میروم

بازم عنایات آقا و مولای رئوفم شامل حالم شد و راهی سرزمین نور شدم .

عصر روز دوشنبه 1393/02/15 جلسه مناسک برای زائرین برگزار شد . در طی جلسه حاج آقای دافعی ( از مسئولین بعثه مقام معظم رهبری ) پس از صحبت در رابطه با زیارت ائمه معصومین و فضیلت آن ، چند لحظه ای مداحی کردند و از جمله شعر بالا رو خوندند که با کلیک روی عکس بالا میتونید اون رو دانلود کرده و گوش کنید .

صبح روز جمعه 1393/02/19 به فرودگاه رفتم . حدود ساعت 11:30 پس از 90 دقیقه تآخیر بالاخره هواپیما به پرواز درآمد و حدود ساعت 13:40 به فرودگاه بغداد رسیدیم .

در راه نگران این بودم که با تأخیر پرواز به ترافیکهای بسیار سنگین در محلهای ایست و بازرسی در بغداد برخورد کنیم و خیلی دیر به کاظمین برسیم ولی با کمال تعجب دیدم که هیچ ترافیکی نیست و خیلی زودتر از همیشه ( حدود 20 دقیقه ) به کاظمین رسیدیم . خدا رو شکر مثل دفعه قبل هتلمون نزدیک حرم مطهر بود .

این عکس رو از پنجره هتل گرفتم

عصر همراه با کاروان راهی حرم مطهر شدیم . جاتون خالی بود . در شب میلاد آقا جواد الائمه ( علیه السلام ) چه غوغایی در حرم و اطراف اون بپا بود . حرم مطهر رو مختصر چراغانی کرده بودند . بعضی شکلات پخش میکردند . یه آقایی از مردم همونجا یه سبد زردآلو آورده بود و توزیع میکرد . بعضی خانمای عرب هلهله میکردند . ولی حیف که از طرف تولیت حرم هیچ مراسمی برگزار نمیشد . یادم اومد از ایام میلاد ائمه معصومین ( علیهم السلام ) که چطور حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) رو چراغانی میکنند و چقدر مراسم در حرم مطهر برگزار میشه . حتی شلوغی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) کجا و شلوغی اونجا کجا .

بعد از ظهر سعی کردم از طریق گوشی یه عکس براتون در وبلاگ بگذارم ولی متأسفانه نشد . حتی نوشتن مطلب هم بسختی امکان پذیر بود که خدارو شکر تونستم برنامه زیارت نیابتی رو اعلام کنم . حدود ساعت 17:30 ( 19 به وقت ایران ) زیارت نیابتی رو به نیابت از دلهای پاک همه شما و با توفیقات الهی انجام دادم . شب از روبروی حرم مطهر یه عکس براتون گرفتم که بعلت وجود نور چراغانی خیلی خوب نشده .

صبح برای ادای فریضه نماز صبح به حرم مطهر رفتیم . بعد از نماز زیارت وداع رو خوندیم . موقع زیارت وداع مثل همیشه همه عقده هاشون باز شده و با صدای بلند گریه میکردند . اصلا نمیدونم توی حرم معصومین ( علیهم السلام ) چه حسیه که آدم خیلی زود با اون فضا انس میگیره و وقتی میخواد جدا بشه انگار تمام غمهای عالم روی دل آدم میشینه و دوست داره داد بزنه و التماس کنه تا بذارن اگه شده حتی یک دقیقه دیگه اونجا باشه .

 

وقتی از حرم مطهر خارج شدم عکسهای بالا رو گرفتم . پس از صرف صبحانه در هتل به سمت گاراژ حرکت کردیم تا با اتوبوس به کربلای معلی بریم . توی راه یه جا بود که گنبدهای حرم مطهر امام کاظم و امام جواد ( علیهم السلام ) کاملا مشخص بود . برای آخرین بار در این سفر از طرف همه شما سلامی خدمت ایشان عرض کرده و این عکس رو گرفتم .

دربان حرم آقا

لیلة الرغائب در حرم امام رضا ( علیه السلام )

شب جمعه که مصادف با شب لیلة الرغائب بود خدا توفیق داد رفتیم حرم آقا . اوایل دعای کمیل بود که رسیدم به حرم مطهر . جاتون خالی چقدر حرم شلوغ بود . صحنهای اصلی حرم پر از جمعیت بود . میخواستم توی صحن جمهوری اسلامی بنشینم ولی جا نبود لذا به صحن غدیر رفتم . حاج آقای عطاپور که دربان کشیک سوم هم هست دعای کمیل رو میخوند . اواسط دعا هم ایشون یه مقداری مداحی کرد . من یه مقداری از مداحی رو ضبط کردم که تقدیمتون میکنم .



جهت دریافت قسمتی از مداحی دعای کمیل روی عکس کلیک کنید

بعد از دعا چندتا عکس از صحن جامع رضوی و باب الجواد ( علیه السلام ) گرفتم که در اینجا تقدیم میکنم

التماس دعا



        

         

          

            

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 20


          
شنبه 1392/01/16
صبح وقتی به حرم مطهر رفتم روی تابلو اعلانات سه مطلب توجهم رو به خودش جلب کرد .
1) برنامه های ایام شکر گذاری توفیق خدمت از روز پنج شنبه 1392/01/21 شروع میشه . هر ساله همزمان با سالروز ورود سراسر خیر و برکت آقا علی ابن موسی الرضا ( علیه السلام ) به مرو ، به مدت هشت روز مراسمی در حرم مطهر توسط خدام حرم مطهر برگزار میشه . در این ایام که به " ایام شکر گذاری توفیق خدمت " معروف هست ، خدام حرم مطهر در مراسم مختلف ، توفیق خدمت در حرم مطهر رو پاس داشته و بابت این توفیق الهی به درگاه ایزد منان شکرگذاری میکنند .
2)
قراره انشاالله یه اردوی یکروزه به مقصد طبس از طرف کشیکمون برگزار بشه . یکی از همکشیکهای ما ساکن طبس هستند و هرساله دوستان رو دعوت میکنند تا به شهرشون بریم . من سال گذشته نشد همراه همکاران کشیک برم و امسال تصمیم گرفتم همراه اونا به طبس برم .
3) متن زیبای زیر هم روی تابلو توجه آدم رو به خودش جلب میکرد .
بهره وری یک تبسم :
* تبسم خرجی ندارد ولی چیزهای بسیاری می آفریند.
* تبسم بدون اینکه دهنده اش را فقیر کند گیرنده اش را غنی می سازد.
* تبسم بیش از لحظه ای پایدار نیست ولی خاطره اش تا ابد باقی است.
* تبسم در خانه خوشبختی ایجاد میکند و در تجارت حسن نیت زیرا تبسم نشانه دوستی و رفاقت است.
* تبسم اشعه آفتاب است برای افسردگی و بهترین پادزهر طبیعی.

طبق معمول بعد از مراسم خطبه مراسم زیبای غبارروبی برگزار شد . موقع غبارروبی باز جوانان عاشق آقا رو میدیدی که اومدن و میخوان اگر شده برای لحظه ای ، لذت جاروکشی حرم مطهر آقا رو بچشند . وظیفه ما نوکری زائرین عزیز آقاست و به دور از ادب هست که جارو رو بدیم دست مهمانان گرامی آقا ، ولی وقتی فکرشو میکنم ، یادم میاد از اون زمانی که هنوز توفیق نوکری توی حرم آقا رو نداشتم و عاشق این بودم که اگر شده چند ثانیه حرم آقا رو جارو کنم و اسمم در لیست جاروکنندگان حرم آقا ثبت بشه ، لذا در اینجور مواقع میگذارم چند لحظه ای اونا هم لذتش رو بچشند . یه زن و شوهر جوون اومده بودند و میخواستند این لذت رو بچشند و من ضمن عذرخواهی از اینکه نمیشه جارو رو به خانما بدیم و قول دادم که به نیابت از ایشون جارو کنم ، جارو رو به اون آقای جوون دادم .
            

                   
با اتمام تعطیلات و مراجعت زائرین ، حرم مطهر نسبتا خلوت شده بود . ولی خب عشق به امام رئوف که پایان نداره . تعداد زیادی از زائرین که بچه محصل ندارند این روزها رو برای زیارت انتخاب میکنند
                            
          


بعد از ظهر چند دقیقه ای به تراس آسایشگاه رفتم . حدود ساعت 18:30 یکباره بارون شدیدی شروع شد . در این مواقع هر کسی فکر خودش هست که زودتر خودش رو از خیس شدن نجات بده ، ولی چیزی که توی حرم آقا همیشه به چشم میخوره ، عشق زائرین به آقا و وظیفه شناسی نسبت به اموال متعلق به آقاست . لذا دیدم مردم سریع فرشهای صحن رو در کمتر از دو دقیقه جمع کرده و به جایی که در معرض بارون نباشه بردند . منم فوری از این شور و عشق و حرارت زیبای زائرین چند تا عکس گرفتم که میبینید .
               

ابتدای بارون 18:32:59 ( مردم شروع به جمع آوری فرشها کردند )
                 

عشق زائرین 18:33:46 ( عاشقان آقا در حال انتقال فرشها به محل امن هستند )
         

اتمام کار 18:34:21 ( آخرین فرشها نیز به محل امن میرسند )
             
بعد از نماز مغرب و عشاء ( حدود ساعت 19:30 ) وظیفه زیارت نیابتی رو انجام دادم .
حدود ساعت 21 به سرپست رفتم . توفیق نوکری زائرین آقا در صحن انقلاب ( جلوی کفشداری 2 ) روزی اونشبم بود .
حدود ساعت 21:30 یه آقا و خانم با پسر کوچولوی ناز حدودا 2 ساله شون که سوار کالسکه بود اومدن و جلوی کفشداری روی فرشها نشستند . من جلو رفتم و یه شکلات به اون پسر کوچولو دادم و اسمشو پرسیدم . با شیرین زبونی گفت : امیر عباس . بعد مامانش گفت : از آقا تشکر کن و اونم با شیرینی خاص بچه ها با من دست داد و تشکر کرد .
حدود 45 دقیقه این خانواده اونجا نشسته بودند . من همینطور که کارم رو انجام میدادم ، میدیدم که این امیر عباس کوچولو با خودش بازی میکنه و مرتب نماز میخونه و به سجده میره . منم برای تشویقش یه شکلات دیگه بهش دادم و گفتم ماشاالله چقدر نماز میخونی ، آفرین ....
این رو که گفتم باباش با یه غمی گفت : نمیتونه راه بره و مشکل داره . من ناراحت شدم و گفتم برای چی ؟
گفت : مشکل نخاعی داشته و عملش کردیم و خداروشکر بهتر شده ولی هنوز نمیتونه خوب راه بره
گفتم : توکلتون به خدا باشه . شما پیش امام رئوف اومدین و شک نداشته باشید که آقا به بهترین نحو ممکن انشاالله شفاش میدن
         

             
بعد از نماز صبح طبق معمول سؤال زائرین رنگ و بوی نقاره خونه رو گرفته بود . یکی میپرسید : امروز نقاره میزنند ؟ دیگری میپرسید : چه مواقعی نقاره میزنند ؟ سومی میپرسید : ساعت چند نقاره میزنند ؟ اون یکی میپرسید : چرا نقاره میزنند و معنیش چیه ؟ و من سعی میکردم تا جاییکه میشه کامل براشون برنامه نقاره زنی در حرم مطهر رو توضیح بدم .
از آنجا که همیشه در ایام شهادت معصومین ( علیهم السلام ) نقاره خونه به مدت سه روز تعطیل هست  و روز قبل ، روز سوم شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) بوده ،
باید اونروز نقاره نواخته میشد و با توجه به زمان طلوع آفتاب باید ساعت 5:53 نقاره زنی شروع میشد .
حدود ساعت 5:40 دیدم همکاری که در ایوان طلا مشغول خدمت بود اومد جلو و گفت : امروز نقاره میزنند ؟ من گفتم : آره چطور مگه ؟ گفت : آخه نقاره چی ها نیستند
من نگاهی به نقاره خونه کردم و دیدم نخیر نیستند . گفتم : نمیدونم ، چی بگم ، اصولا باید تا حالا اومده باشند . گفت : حالا چکار کنیم اینهمه به زائرین گفتیم امروز نقاره میزنند ؟ گفتم هیچی دیگه باید ازشون عذرخواهی کنیم
هنوز صحبتهامون تموم نشده بود که دیدم نقاره چی ها دارن از پله های نقاره خونه بالا میرن . نفس راحتی کشیدم و گفتم : خدا رو شکر اومدن ....
نقاره که شروع شد طبق معمول همه سرها به طرف نقاره خونه برگشت و در پی اون ، راز و نیازها با آقا به اوج خودش رسید و اشکهای همه جاری شد .
عده ای هم همچنانکه اشک میریختند موبایلشون رو درآورده بودند و با ضبط صدا و فیلم و عکس نقاره خونه ، بهترین سوغاتی رو برای عزیزانشون تهیه میکردند .
توی حال و هوای خودم بودم که دیدم یه خانمی اومد جلو و گفت : حاج آقا اگه یه بچه مریض ، امام رضا ( علیه السلام ) رو ببینه شفا یافته ؟ گفتم : انشاالله ، مگه چی شده ؟
گفت : پسر من مدتهاست بیماری خونی داره . دیروز که با باباش اومده حرم ، همینطور که در حال راه رفتن بوده ، یه آقای سبز پوشی رو میبینه که میگه بیا و اونم دست باباش رو ول میکنه و شروع میکنه به دویدن .
حالا شما میگین پسرم شفا یافته ؟ گفتم : انشاالله شفا یافته . در کرامات آقا شک نکنید
البته توضیحات اون خانم زیاد بود ولی از آنجا که ایشون با لهجه محلی صحبت میکرد و همزمان صدای نقاره خونه هم به گوش میرسید متأسفانه نشد خوب حرفهاش رو بشنوم و بتونم کامل براتون نقل قول کنم و فقط اون مقداری رو که یقین داشتم نوشتم
مراسم غبارروبی پایان کشیک معمولا حال و هوای خاص خودش رو داره . اونروز حاج آقای الهی از مادر پهلو شکسته سادات خوندند و صدای ناله زائرین فضای صحن انقلاب رو پر کرده بود .
خدا رو شکر تونستم این مداحی رو ضبط کنم ولی از آنجا که گوشیم توی جیبم بود ، یه مقداری کیفیتش کمه ولی چون میدونم دلهای پاک شما با همین مقدار هم پر میکشه تا صحن و سرای آقای مهربون ، لذا براتون میگذارمش و بابت کیفیت پایینش ازتون عذرخواهی میکنم .
             

جهت دانلود مداحی غبارروبی روی عکس کلیک کنید

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 19


          
عذر خواهی : با توجه به فرارسیدن سال خمسی من و لزوم انبار گردانی شرکت ، در دو هفته اخیر نتونستم " صفای دربانی حرم آقا " رو بنویسم و حالا که به لطف الهی انبار گردانی تموم شده به تدریج این پست رو قرار میدم . بدیهی است بعلت گذر زمان مقداری از خاطرات اون ایام فراموش شده و لذا از همه شما عذرخواهی میکنم .

جمعه 1392/01/08

صبح حدود ساعت 7 به حرم مطهر رفتم . بعد از مراسم خطبه برای صرف صبحانه به آسایشگاه رفتیم . ( بعلت برگزاری دعای ندبه ، مراسم غبارروبی برگزار نشد )
معمولا هنگام صرف صبحانه اگر از روحانیون محترم کسی باشه از صحبتهاشون استفاده میکنیم . اونروز آیة الله صالحی خوانساری که سابقه دوستی با یکی از همکاران کشیکمون رو دارند و برای زیارت به مشهد اومدن بنا به دعوت ایشون به آسایشگاه اومده بودند . ایشون صحبتهای خوبی فرمودند که از بین اون صحبتها سه مطلب رو براتون عرض میکنم .
1) ایشون میگفتند : شاه عباس صفوی وقتی پیاده به مشهد اومد تصمیم گرفت چند لحظه ای هم که شده خدمت در حرم آقا امام رضا ( علیه السلام ) رو انجام بده . لذا شروع کرد به اصلاح فیتیله چراغهای حرم مطهر ( اون زمان از چراغهای فیتیله ای برای روشنایی حرم استفاده میشد و هر چند ساعت یکبار باید سر فیتیله رو اصلاح میکردند تا نور بهتر بشه ) در همین اثنا شیخ بهایی این شعر رو سرود :

هر شام و سحر ملائک علیین          آیند به طواف حرم از خلد برین
مقراض به احتیاط زن ای خادم
           ترسم ببری شهپر جبریل امین
            
شاه عباس که این رو شنید به شیخ بهایی گفت : این شعر رو روی کاغذی بنویس تا در کفنم بگذارم و به نوکری حرم آقا افتخار کنم .
2) حضرت آیة الله بهاءالدینی ( ره ) چندین سال پیش برای زیارت به حرم آقا امام رضا ( علیه السلام ) مشرف شدند . ایشان وارد صحن امام خمینی ( ره ) ( رواق امام خمینی فعلی ) میشوند . وقتی ایشان گنبد زیبای حضرت را میبینند همانجا بر زمین افتاده و صورت را بر زمین گذارده و چند قطره اشک ریخته و زمین را بوسیده و برمیگردند . وقتی به ایشان میگویند : چرا به حضور حضرت شرفیاب نمیشوید ؟
میفرمایند : کجای ایران حضور حضرت نیست ؟ من میخواستم در قم آستان حضرت رو ببوسم . من رو آوردید اینجا . من بیشتر از این جرآت نمیکنم جلو بروم
3) یکی از مسئولین آستان قدس برام تعریف کرد که چند سال پیش کارخانه ای از آلمان برای آستان قدس رضوی وارد کردیم . سه نفر مهندس آلمانی برای آموزش و تحویل تکنولوژی به مشهد آمدند .
یک روز این سه نفر رو برای گردش به اطراف مشهد بردیم . در برگشت وقتی از جلوی حرم مطهر رد میشدیم چشم اینها به گنبد و گلدسته های حرم مطهر افتاد . پرسیدند : اینجا چیه ؟
گفتیم : اینجا قبر یکی از اولیای الهی هست
گفتند : میشه ما رو ببرید اونجا تا ببینیم ؟
گفتیم : آره و به حرم مطهر رفتیم . یکی از این مهندسین سر در گریبان و غمناک بود . وقتی وارد صحن انقلاب شدیم در مورد سقاخانه پرسیدند و براشون توضیح دادیم .
اون دوتا مهندس مشغول تماشا بودند ولی نفر سومی هی اینطرف و اونطرف رو نگاه میکرد تا چشمش افتاد به پنجره فولاد . پرسید اینجا چیه و اینا کی هستند که خودشون رو اینجا بستند ؟
گفتیم اینا کسانی هستند که دکترها جوابشون کردند و اومدن اینجا خودشون رو بستند تا آقا عنایت کنند و شفا بگیرند .
گفت میشه منم ببندید به اینجا ؟ گفتیم : جسارته
گفت : نه جسارت نیست . لطفا این کار رو بکنید
ما هم طنابی تهیه کرده و اون مهندس آلمانی رو به پنجره فولاد دخیل بستیم . اونم شروع کرد با زبان آلمانی با آقا درد دل کردن .....
چند لحظه ای نگذشته بود که دیدیم گوشیش زنگ زد . بعد از اینکه با اونطرف خط صحبت کرد دیدیم در حالی که اشک میریخت طناب رو باز کرد و شروع کرد به بوسیدن در و دیوار حرم مطهر
ازش پرسیدیم چی شده ؟
گفت : من 20 ساله ازدواج کردم . یه دختر 18 ساله دارم که فلجه . اون رو پیش همه دکترها بردم و همه گفتند به هیچ عنوان خوب نمیشه
وقتی شما گفتین اینجا قبر یکی از اولیای الهی هست ، من به ایشون گفتم : آقا من شما رو نمیشناسم ولی اگه شما از اولیای الهی هستین میدونین من کی هستم و مشکلم چیه . پس لطفا مشکلم رو حل کنید . هنوز داشتم با آقا درد دل میکردم که همسرم زنگ زد و پرسید : تو کجا هستی ؟ براش گفتم که اینجا هستم
گفت : خوشحال باش که الان دخترمون از جاش بلند شد و راه رفت .....
و بعد از اون زمان تا الان هر ساله این خانواده با هدایای گرانقیمت به مشهد میان و آقا رو زیارت میکنند
            

                   
حدود ساعت 9 برای کاری به صحن آزادی رفتم . چند لحظه ای اونجا منتظر بودم . به ذهنم رسید که از صحن آزادی تا حالا براتون عکس زیادی نگذاشتم . لذا این عکس رو از اونچا براتون گرفتم
                 
             
بعد از ظهر حدود ساعت 18 سر پست رفتم . محل خدمتم ایوان طلای صحن جمهوری اسلامی بود . نام ایوان طلا که میاد دل آدم میلرزه . همه حرمهای معصومین ( علیهم السلام ) در عراق و ایران ایوان طلا دارند ولی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) تنها حرمی است که 3 ایوان طلا داره . ایوان طلا در صحنهای انقلاب و آزادی مخصوص ورود خانمهاست و دلخوشی آقایون برای ورود از ایوان طلا فقط ایوان طلای صحن جمهوری است .
حدود ساعت 20 مشغول خوش آمد گویی به زائرین عزیز آقا بودم که چند جوان عاشق آقا اومدن . وقتی نگاه کردم دیدم یکی از اونا گردنبند " فروهر " توی گردنش هست .
گفتم : میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم ؟
معلوم میشد تقریبا میدونه برای چی میخوام بگم و لذا خیلی خوشش نیومده ولی در عین حال با خوشرویی گفت : بفرمایید و بعد هم اومد جلو و بقیه دوستاش هم دورمون حلقه زدند
گفتم : این گردنبندی که استفاده میکنید میدونید نشانه چی هست ؟
با حالت اعتراض گفت : این نشانه فروهر ، نشانه ایرانی بودن ماست
گفتم : این نشانه ، علامت مذهبی زرتشتیهاست که متأسفانه به اشتباه به نام نشانه ایرانی بودن داره تبلیغ و ترویج میشه .
گفت : خب باشه . مگه چه عیبی داره مگه حضرت زرتشت پیامبر خدا نبوده و مگه ما پیامبران قبلی رو قبول نداریم ؟
گفتم : چرا قبول داریم ولی میگیم پیامبر اسلام خاتم پیامبران هستند و دین خدا رو کامل کردند و خب وقتی دین کامل هست دیگه پیروی از ادیان ناقص معنی نداره . از طرفی ادیان دیگه ای که الان وجود داره تحریف شده هستند و اون چیزی نیستند که پیامبرشون آورده و از طرف دیگه آیا شما دیدید که مسیحیها یا زرتشتیها از علائم اسلامی استفاده کنند ؟
گفت : نه
گفتم : پس چرا ما برای اونا تبلیغ کنیم . وقتی دین کامل اسلام وجود داره و خودمون هم مسلمون هستیم چرا برای ادیانی که ناقص و تحریف شده هستند تبلیغ کنیم ؟
خلاصه بعد از چند دقیقه صحبت دیدم گردنبندشو جمع کرد و گفت : راستش من باید در مورد اینکه این علامت مال زرتشتیهاست تحقیق کنم ولی به احترام اینکه با خوشرویی بهم گفتین الان جمعش کردم . و بعد ادامه داد : راستش چند دقیقه قبل که می اومدیم یه آقایی اومد جلو و با تندی گفت اینو درش بیار و خلاصه برخورد بدی داشت و من تصمیم گرفته بودم به لج اونم که شده درش نیارم . ولی الان که دیدم شما منطقی باهام صحبت کردین جمعش میکنم تا در موردش تحقیق کنم .
بعدم همشون با گرمی خداحافظی کرده و برای زیارت آقا راهی شدند .
چند دقیقه بعدش چند جوون باصفای دیگه اومدن که وارد بشن . وقتی بهشون خوش آمد گفتم ، یکیشون اومد جلو و گفت : میخوام یه هدیه بهتون بدم و بعد چند بیت شعر در مورد آقا امام رضا ( علیه السلام ) رو با صدای بسیار زیبا خوند .
          


صبح شنبه حدود ساعت 6 میخواستیم مراسم غبارروبی رو شروع کنیم ولی نقاره زنهای حرم مطهر در حال نواختن بودند و باید تا هنگام طلوع آفتاب صبر میکردیم .
نواختن نقاره که تموم شد حاج آقای الهی مداحی رو شروع کردند . جاتون واقعا خالی بود . با توجه به خیل عظیم زائرین باصفای آقا و معنویت ذاتی مراسم غبارروبی و عشق اونا به این مراسم و همچنین نزدیکی ایام شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) ، معنویت این مراسم دو صد چندان شده بود . اتفاقا حاج آقای الهی در مداحیشون ماجرای عنایت آقا امام رضا ( علیه السلام ) به اون مهندس آلمانی رو تعریف کردند . جاتون واقعا خالی بود که ببینید چه غوغایی به پا شده بود . اصلا وقتی صحبت از کرامات معصومین ( علیهم السلام ) به میان میاد دل همه میلرزه و ناخودآگاه اشک همه سرازیر میشه
                

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 18

ساعت 8:16 صبح 29 اسفند 1392

             

روز 29 اسفند ماه روزی استثنائی برایم بود چرا که آقای مهربون اجازه داده بودند بیشتر از روال عادی توی حرم باصفاشون نوکری کنم . در حقیقت آقا عیدیم رو پیشاپیش دادند .

صبح طبق معمول همیشه مراسم خطبه و غبارروبی داشتیم . البته با اومدن زائرای باصفای آقا ، مراسم غبارروبی با شکوه بیشتری برگزار شد . مداحی مراسم غبارروبی که تموم شد میخواستیم غبارروبی کنیم که باران رحمت الهی شروع شد و هنوز چند قدمی بیشتر غبارروبی نکرده بودیم که بالاجبار برگشته و با دعای پایانی مداح محترم مراسم تموم شد .

بعد از مراسم غبارروبی به آسایشگاه رفتم . مطالب تابلوی اعلانات آسایشگاه نظرم رو جلب کرد و چون جالب بود ازش عکس گرفتم .

      

        

صبح هنوز حرم مطهر نسبتا خلوت بود و همانطور که در عکسها مشخصه هر چه زمان میگذشت رفته رفته بر جمعیت افزوده میشد .

از ساعت 10 تا 12 توفیق خدمت در ورودی صحن قدس از سمت بست شیخ بهایی رو داشتم . بدلیل انجام تعمیرات در مسجد گوهرشاد و همچنین قرق بودن رواق امام خمینی ( ره ) ، صحن قدس و مسجد گوهرشاد به آقایان اختصاص یافته بود و بعضی از خانمها ناراضی بودند که با توضیحات ما قبول میکردند که کار درستی انجام شده و با اینکار از اختلاط زن و مرد جلوگیری شده .

حدود ساعت 10:30 یه آقایی اومده بود و با خوشحالی میگفت امسال سی و ششمین سالی هست که زمان تحویل سال در حرم آقا هستم . چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که دیدم پیرزنی عصازنان که معلوم بود وضع مالی زیاد خوبی نداره اومده و میگه : از آقا خواستم شصت سال بیام پابوسشون و تا حالا 59 ساله اومدم و فقط یک سال دیگه بیام ، با آقا بی حساب میشم . میگفت : هر سال میرم شاه عبدالعظیم و از ایشون پول میگیرم و میام زیارت آقا . من هیچی ندارم و ناتوان هستم و این عصا رو هم آقای احمدی نژاد بهم داده ....

و من مونده بودم در برابر اینهمه خلوص و پاکی و بی آلایشی و ارتباط قشنگ و زیبا بین او و آقا چی بگم .

بعد از رفتن پیرزن ، هنوز در افکار خودم غرق بودم که یه آقایی اومد و با یه حرارت خاصی میگفت : ظرف یک روز از مریوان طلبیده شدم و اومدم پابوس آقا .

میگفت : صبح روز 27 اسفند که به محل کارم رفتم بهم یه نامه دادند و گفتند باید ظرف یک روز خودتو به مشهد برسونی و من با پیکان خودم رو یه روزه رسوندم اینجا .

همچنین وقتی ایشون دید در جواب سؤال یکی از زائرین در باره چگونگی دریافت غذا از مهمانسرای حضرت ، گفتم که در حقیقت باید خود آقا اجازه بدهند و باید از خود آقا بگیرید ، گفت : من سال گذشته به اتفاق پسرم به حرم مطهر مشرف شده بودم . وقتی ظهر بعد از نماز از رواقها خارج شدیم بوی غذا به مشامم رسید . با خودم گفتم کاش میشد از غذای متبرک حرم نصیب و روزی ما هم بشه . در همین افکار بودم که یه خانمی اومد جلو و بدون اینکه چیزی بپرسه و حرفی بزنه ظرف غذا رو به ما داد و رفت . من تا اومدم بفهمم که چی شده و کی بوده ، اون خانم رفته بود .

    


ساعت 12:43 ظهر 29 اسفند 92
            
حدود ساعت 16 صحنهای حرم مطهر پر شده بود و مسیر ورودی به اونها رو بسته بودند . بعد از نماز مغرب و عشاء تقریبا حرم مطهر مملو از جمعیت بود و خود به خود از قسمت بازرسیها کسی امکان ورود به حرم مطهر رو نداشت .
         

ساعت 16:18 بعد از ظهر 29 اسفند 92
      
حدود ساعت 20 پیامکهای مربوط به زیارت نیابتی رو ارسال کردم ولی به دلیل شلوغی بیش از حد حرم مطهر فقط 3 یا 4 پیامک ارسال شد و بقیه ارسال نشد و بالاجبار بعد از پستم ( حدود ساعت 24 ) مجددا ارسالشون کردم .
چند دقیقه ای به زمان تحویل سال مونده بود که به تراس آسایشگاه رفتم و با توفیقات الهی زیارت نیابتی رو بجا آوردم . کم کم تعداد زیادی از همکارانمون هم به تراس اومدند . دقایق پایانی سال واقعا جاتون توی حرم مطهر خالی بود . معنویت عجیبی توی حرم بوجود اومده بود . قبل از تحویل سال دعای توسل برگزار شد . وقتی دعا به فراز توسل به آقا امام رضا ( علیه السلام ) رسید همه به پا ایستاده و رو به حضرت دعا رو ادامه دادند . بعد از دعای توسل گروه سرود خدام ، سرود زیبای " ای صفای قلب زارم " رو اجرا کردند .
لحظات پایانی سال همه غرق در راز و نیاز با آقا بودند . پیر و جوون ، زن و مرد ، همه اشک میریختند . بعد از پخش چند دعا با صدای مقام معظم رهبری و دعای تحویل سال با صدای امام خمینی ( ره ) ، مجری آغاز سال 1393 رو اعلام کرد .
با آغاز سال ، نوای دلنشین صلوات فضای حرم مطهر رو پر کرد . بعد از چند لحظه نقاره ها شروع به نواختن کردند . با نواخته شدن نقاره ها ، چهره ها و چشمانی که تا چند لحظه قبل پر از اشک بود خندان شده و مردم با خوشحالی مشغول دیده بوسی با هم شدند .
من از حدود 6 دقیقه قبل از تحویل سال تا حدود یک دقیقه بعد از تحویل سال ، از حال و هوای صحن انقلاب فیلم گرفتم . ولی از آنجا که حجمش زیاده لذا فقط فیلم حدود یک دقیقه از لحظات تحویل سال رو براتون گذاشتم .
          
فیلم حدود یک دقیقه از لحظات تحویل سال
جهت دانلود روی عکس کلیک کنید

 
           
حدود ساعت 21 به محل خدمتم ( ایوان طلای صحن جمهوری اسلامی ) رفتم .چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که یه آقایی اومد و گفت : به من سفته بده
من فکر کردم اشتباه شنیدم لذا گفتم : ببخشید متوجه نشدم لطفا تکرار کنید . و ایشون دوباره گفت : به من سفته بده . بعد خودش فهمید که من متوجه منظورش نشدم . پس گفت : یه سکه یا پولی برای برکت جیبم به من بده . تازه اونوقت بود که منظورش رو فهمیدم ولی متأسفانه سکه ای نداشتم تا بهش بدم و ازش عذرخواهی کردم . ساعت 24 وقتی همکارم که چند سال زودتر از من به خدمت مشرف شده اومد ، دیدم دستشو توی جیبش کرد و یه مشت سکه 5 تومانی بهم داد تا به زائرین بدم .تا صبح چند نفر دیگه هم اومدند و ازم " سفته " خواستند و من که اینبار میدونستم منظورشون چیه بهشون از اون سکه ها میدادم
          

ساعت 20:31 ( حدود 3 دقیقه بعد از تحویل سال ) 29 اسفند 92
                     
صبح به دلیل برگزاری دعای ندبه ، مراسم غبارروبی نداشتیم .
عصر دوشنبه 1393/01/04 باز با عنایات آقا برای نوکری زوار عزیزشون به حرم مطهر مشرف شدم . محل خدمتم این دفعه ایوان نقاره خانه در صحن انقلاب بود . طبق معمول بسیاری از سؤالات در رابطه با نقاره خانه و زمان نقاره زنی و کوزه فیروزه ای و عکس دو شیر نقاشی شده روی ایوان نقاره خانه بود .

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون ونوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )

صفای دربانی حرم آقای مهربون و
نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )





الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ
            
( از آنجا که تعداد عکسهای این پست زیاده ، ممکنه بعضی از عکسها دیده نشه . برای رفع اشکال ، موس رو روی عکس مربوطه برده و راست کلیک کرده و عبارت " show picture " رو انتخاب کنید )
خدا رو شکر میکنم که توفیق داد به مدت 9 روز در بهشتهای زمینی سیر کنم . 9 روزی که با دربانی حرم آقای مهربون شروع شد و با نوکری زائرین عتبات عالیات ادامه یافت و با دربانی حرم آقای مهربون پایان یافت .
روز سه شنبه 1392/12/13 توفیق نوکری در حرم آقا رو داشتم . از آنجا که قرار بود ساعت 3 بامداد روز بعد به فرودگاه برم لذا خدمت دربانی حرم مطهر رو در شیفت روز انجام دادم .
اینبار توفیق خدمت در جلوی کفشداری 2 در صحن انقلاب رو داشتم . ساعت حدود 6:30 که مراسم زیبای غبارروبی توسط دربانان کشیک ششم
و بعد هم ساعت 7:30 که این مراسم توسط برادران هم کشیک خودمون برگزار شد توفیق داشتم از دور شاهد این مراسم زیبا باشم . دیدن این مراسم هم لطف خاصی داره ولی من ترجیح میدم توی مراسم باشم و جاروکشی کنم . میدونم که اکثر شما هم همین حس رو دارید .
ظهر قبل از اذان نوای دلنشینی از بلندگوهای حرم مطهر پخش شد . وقتی دقت کردم دیدم همون نوای دلنشین " زیارت احادیث سبعه " هست که در سفر قبلی عتبات عالیات از یه آقایی در کربلا گرفتمش و بعنوان سوغاتی اون سفر در وبلاگ براتون قرار دادم .
بعد از ظهر حدود ساعت 16 باز مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . اینبار برای غبارروبی به صحن جمهوری اسلامی و صحن قدس رفتیم . موقع غبارروبی یه حس دیگه ای داشتم . از یه طرف هنوز نرفته دلم برای حرم باصفای آقا تنگ شده بود و از یه طرف خوشحال بودم که به زیارت عتبات عالیات میرم .
سخت ترین لحظات ، موقع خداحافظی بود .اونوقت بود که میفهمیدم زائرین آقا چه حسی دارند وقتی که با اشک و آه از حرم آقا بیرون میرن . تازه بازم نمیتونستم حس اونا رو درک کنم چون من قرار بود به پابوسی ائمه معصومین ( علیهم السلام ) در عتبات برم .
صبح چهارشنبه 1392/12/14 حدود ساعت 3 به فرودگاه رفتیم . طبق معمول همراهان زائرین مسن سفارش زائرشون رو میکردند و منم طبق تجربه ای که داشتم و میدونستم که این سفر با همه سفرها فرق میکنه و قوت و قدرت و سلامتی لازم رو خود معصومین ( علیهم السلام ) به زائرینشون میدن ، بهشون اطمینان میدادم که انشاالله با سلامتی زائرشون میره و برمیگرده . بین همراهان زائرین یه جوونی بود که خیلی نگران پدر و مادرش بود و هی سفارش میکرد و میگفت اینا حتی بلد نیستن گوشی موبایل رو جواب بدن و بعد از رفتن به سالن انتظار و تا آخرین لحظه ای که هواپیما میخواست پرواز کنه هم چند بار تماس گرفت و سفارش کرد و منم سعی میکردم بهش آرامش بدم . حدود ساعت 6 هواپیما پرواز کرد و پس از حدود 2 ساعت در فرودگاه بغداد به زمین نشست .
     



        
از فرودگاه بغداد مستقیم به هتلمون در کاظمین رفتیم . هتل محل اقامتمون در قسمت باب قبله حرم مطهر قرار داشت و فاصله اش با حرم مطهر حدود 60 متر بود . گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) از پنجره اتاقمون کاملا مشخص بود .
               

این عکس رو از پنجره اتاقمون گرفتم و از آنجا که از سمت قبله ، قبر مطهر امام جواد ( علیه السلام ) پشت قبر مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) هست لذا فقط گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) دیده میشه

پس از اسقرار در هتل به زیارت رفتیم . جاتون واقعا خالی بود . چه صفایی داشت . وقتی فکرشو میکردم که روز قبلش توی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) و اونروز توی حرم باصفای پدر بزرگوار و پسر عزیزشون زیارت میکردم میموندم که چطور از اینهمه لطف و عنایتشون تشکر کنم .
            

           
صبح پنجشنبه باز موقع دلتنگی بود . بعد از نماز صبح توی صحن حرم مطهر ، زیارت وداع رو خونده و برای آخرین بار در این سفر به زیارت ضریح مطهر امام کاظم و امام جواد ( علیهما السلام ) رفتیم .
باز سختترین لحظه رسیده بود و باران اشک چشمهای همه رو پر کرده بود ولی دلمون خوش بود که داریم میریم کربلا ....
حدود ساعت 10 بود که رسیدیم کربلا . بازم الطاف الهی شامل حالمون شده بود و هتلمون میشه گفت چسبیده به حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) بود . بطوری که فقط به اندازه عرض خیابون با حرم مطهر آقا فاصله داشتیم . پس از استقرار در هتل برای نماز و زیارت به حرم مطهر رفتیم .
از آنجا که هم شب جمعه بود و هم شب میلاد عقیله بنی هاشم ، حضرت زینب ( سلام الله علیها ) لذا حرم مطهر شلوغ شده بود .
            

این عکس رو هم از پنجره اتاقمون در هتل کربلا گرفتم

شب بعد از نماز عشاء برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خیمه گاه رفتیم . صبح جمعه هم برای شرکت در دعای ندبه به همونجا رفتیم . جاتون واقعا خالی بود . هم سخنرانان و هم مداحان واقعا سنگ تمام گذاشتند . کاش میشد لااقل صدای اون مراسم زیبا رو براتون ضبط کنم .
عصر جمعه به تل زینبیه و خیمه گاه رفتیم و در خیمه گاه در مراسم معنوی روایتگری تاریخ عاشورا شرکت کردیم .
صبح شنبه با رفتن عراقیها کربلا خلوتتر شده بود و تونستم دستم رو به ضریح مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) و آقا حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) رسونده و اونا رو ببوسم و مخصوصا زیر قبه پاک آقا امام حسین ( علیه السلام ) اول برای ظهور آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و بعد برای همه شماها دعا کردم .
یکی از برنامه های بسیار زیبایی که بعثه مقام معظم رهبری در کربلای معلی برگزار میکنه و با استقبال بسیار زیاد زائرین ایرانی روبرو میشه ، مراسم سخنرانی و مداحی هست که هر روز ( بجز ایام خاص که شلوغه و جمعه ها ) بعد از نماز صبح در حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) و بعد از نماز عشا در حرم مطهر حضرت عباس ( سلام الله علیه ) برگزار میشه .
روز شنبه توفیق شرکت در این مراسم باشکوه رو هم در هر دو حرم مطهر داشتیم .
مراسم صبحها در حرم مطهر حضرت امام حسین ( علیه السلام ) بوسیله بخش تبلیغات حرم مطهر فیلمبرداری میشه و DVD اونرو میشه از بخش تبلیغات تهیه کرد . منم DVD مراسم اونروز رو تهیه کردم و از آنجا که حجمش خیلی زیاده لذا قسمتی از مداحی اونرو برش زده و بصورت یه فایل صوتی در اینجا تقدیمتون میکنم و توصیه میکنم حتما گوش کنید . ضمنا مثل همیشه تأکید میکنم که اگه سیمتون وصل شد برای تعجیل در فرج آقا و رفع گرفتاری همه شیعیان و آخرم برای من دعا کنید .
       
جهت دانلود صدای مداحی در حرم امام حسین ( علیه السلام ) روی عکس کلیک کنید

روز شنبه یه عیدی دیگه هم از آقا امام حسین ( علیه السلام ) گرفتیم و اون این بود که تونستم چند فیش غذای متبرک مهمانسرای حضرت برای کاروان بگیرم .
صبح یکشنبه 1392/12/18 یکی از سختترین لحظات سفرمون فرا رسید . باور کنید دل کندن از کربلا خیلی سخته . نمیدونم تا حالا کربلا رفتین یا نه . اگه رفته باشین حرف من رو میفهمین .
        

این عکس رو وقتی برای آخرین بار در این سفر از زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) ( قبل از نماز صبح روز یکشنبه ) برمیگشتیم گرفتم

قبل از نماز صبح برای آخرین بار در این سفر ، به زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل رفتم و بعد برای زیارت و شرکت در نماز جماعت صبح به حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) رفتم .
وقتی میخواستیم از هتل حرکت کنیم ، نم نم بارون شروع شد . انگار آسمون هم داشت به حال ما گریه میکرد .
وقتی رسیدیم به نجف اشرف ( از آنجا که زود بود و هنوز هتل آماده نشده بود ) به حرم کمیل ابن زیاد و مسجد حنانه و سپس به مسجد سهله رفتیم .
        
              
بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد سهله ، به هتل رفتیم . هتلمون اینبار یه مقداری با حرم فاصله داشت .
عصر حدود ساعت 4 به حرم آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) رفتیم . آدم وقتی چشمش به ایوان نجف می افته یاد این شعر زیبا می افته :
ایوان نجف عجب صفایی دارد            حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
      

باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که متأسفانه چند سالی است باب ساعت نامیده میشود
         

اینم یه عکس دیگه از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که پشتش ایوان نجف هست و بعلت وجود نرده ها نمیشد از اون عکس بگیرم
               
شب بعد از نماز مراسم مداحی در صحن حرم مولا برگزار شد . با فرارسیدن ایام فاطمیه ( سلام الله علیها ) حال و هوای مداحی ها هم فاطمی شده . در نظر بگیرید که مرثیه حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) رو آدم توی حرم همسر مظلومشون بشنوه ...... . خلاصه غوغایی بود این چند روز توی نجف اشرف و حرم مولا که فقط باید خودتون اونجا میبودید و میدیدین . حتی آسمون هم تاب تحمل این مصیبت رو نداشت و توی اون چند روز یکسره میبارید .
عصر روز دوشنبه 1392/12/19 به زیارت حرم مطهر میثم تمار و مسلم ابن عقیل و مختار ثقفی و هانی ابن عروه و خونه منتسب به حضرت علی ( علیه السلام ) و مسجد کوفه رفتیم . شب بین نماز مغرب و عشا یکدفعه بارون بسیار شدیدی بارید و موجب شد همه کسانی که در صحن مسجد بودند به قسمتهای سرپوشیده پناه ببرند و اگر چند ثانیه زودتر ( موقع نماز مغرب ) این بارون باریده بود همه خیس شده بودیم .
صبح سه شنبه 1392/12/20 به قبرستان وادی السلام و حرم مطهر دو تن از انبیاء الهی " حضرت هود و حضرت صالح ( علیهم السلام ) " رفتیم .
          

اینجا تنها جایی هست که میشه گوشی و دوربین با خودمون داخل ببریم
                   
موقع بازگشت از وادی السلام به سمت حرم مطهر اتفاق جالبی افتاد که در ادامه براتون تعریف میکنم .
ما در کاروان دو زوج مسن داشتیم : یکی همون زن و شوهری که پسرشون خیلی نگرانشون بود و اتفاقا عجیب به هم علاقه داشتند بطوری که حتی در رستوران هتل هم میخواستند کنار هم بنشینند و ما بهشون میگفتیم لیلی و مجنون و با اجازه شون این عکس رو برای گذاشتن در وب در جلوی حرم مطهر میثم تمار ازشون گرفتیم
              

               
و دیگری زن و شوهری بودند که خانم دچار اختلال حواس بود و مرتب با خودش حرف میزد .
در بازگشت از وادی السلام به یه پست بازرسی رسیدیم که شلوغ بود . خانمه گفت : من میترسم و داخل نمیرم . هر چه بهش گفتم خانمم همراهت هست و مشکلی نیست راضی نمیشد . به قسمت خروجی بردمش و با سرباز عراقی صحبت کردم که شاید بذاره اون از قسمت خروجی رد بشه ولی اون سربازه هم قبول نکرد و گفت فقط باید از قسمت خانما بگذره . بالاخره پس از کلی صحبت راضی شد با خانمم از قسمت خانما داخل بشه . من و شوهرش هم از قسمت آقایون گذشتیم . بعد از چند دقیقه انتظار شوهرش شروع کرد به ابراز نگرانی که چی شد و چرا نیومدن ؟ باز کلی با اون صحبت کردم تا قبول کرد که بعلت شلوغی قسمت خانما طول میکشه تا همسرش بیاد .
بعد از گذشتن از اونجا رسیدیم به اون زن و شوهر مسن دیگه ( لیلی و مجنون ) که خانمه بعلت نخوردن قرص فشارش حالش خوب نبود . خلاصه بعد از چند دقیقه ای اونا رو با تاکسی راهی هتل کردم و خودمون به حرم مطهر رفتیم .
شب بعد از نماز عشا دعای توسل در حرم مولا توسط عراقیها برگزار شد . خیلی جاتون خالی بود . شنیدن دعای توسل توی حرم مولا مخصوصا وقتی بارون رحمت الهی میباره یه صفای دیگه داره . خیلی همه تون رو یاد کردم و برای همه تون دعا کردم .
صبح چهارشنبه 1392/12/21 برای نماز صبح به حرم مولا رفتیم . بعد از نماز مثل روزای قبل در مراسم سخنرانی و مداحی بعثه مقام معظم رهبری شرکت کردیم و بعد زیارت وداع رو خوندیم . اونجا بود که دلتنگیهامون به اوج خودش رسید . جاتون واقعا خالی بود . همه ضجه میزدند
موقع بازگشت از حرم مطهر این عکس 180 درجه رو از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم مولا گرفتم
                

برای رؤیت بهتر تصویر ، اون رو روی کامپیوتر خودتون کپی کرده و ببینیدش
             
وقتی داشتیم از حرم مطهر بسمت ایستگاه سرویسهامون میرفتیم یه صحنه کاملا بهداشتی ! نظرمون رو بخودش جلب کرد . چند کبوتر روی سینیهای شیرینی و آجیل نشسته بودند و حسابی مشغول خوردن بودند . بلافاصله دست به کار شدم و از اون صحنه چند تا عکس گرفتم که میبینید
               

                 

                 
                
این عکس رو هم در آخرین لحظات از گنبد زیبای مولا ( از سمت باب قبله حرم مطهر ) گرفتم
            

                   
حدود ساعت 10 به فرودگاه رفتیم و حدود ساعت 17 هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست .
با توجه به اینکه اون روز ( چهارشنبه ) روز کشیکمون بود و فرصت داشتم خودم رو به حرم مطهر برسونم لذا با عنایات کریمانه آقای مهربون ، فوری به منزل رفته و لباس نوکری آقا رو با افتخار پوشیده و به حرم مطهر مشرف شدم .
              

               
صبح پنجشنبه 1392/12/22 بعد از نماز صبح برای عرض ادب و زیارت چند دقیقه ای به قسمت ضریح مطهر آقا رفتم . وقتی از جلوی رواق مبارکه دارالسلام رد میشدم دیدم مراسم حفاظ با حضور حضرت آیةالله مکارم شیرازی در حال برگزاری است . با توجه به اینکه ایشان جزو خدام حرم مطهر هستند با خودم گفتم موقع مراسم خطبه ایشون رو میبینم و موفق به دستبوسی ایشون میشم . ولی موقع مراسم خطبه دیدم ایشون نیستند .
بعد از مراسم خطبه به سمت پارکینگ خدام رفتم تا به منزل برم . وقتی به آسانسور رسیدم دیدم ایشون اونجا هستند و موفق به دستبوسی ایشون شدم .
        
نکته ها :
* یکی از الطاف بزرگی که در این سفر شامل حالمون شده بود این بود که روز چهارشنبه که روز زیارتی آقا امام کاظم و امام جواد ( علیهما السلام ) بود توفیق زیارت حرم ایشان و شب و روز جمعه که مخصوص زیارت آقا امام حسین ( علیه السلام ) بود در کربلا زائر ایشان و روز یکشنبه که روز زیارتی خاص آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) هست توفیق زیارت حرم باصفای ایشان رو داشتیم .
*
متأسفانه در تمام اماکن زیارتی عراق ( بجز وادی السلام ) بردن موبایل ممنوعه وگرنه حتما از اون اماکن مقدسه و مراسم معنوی برگزار شده در اونجاها عکس و فیلم و صوت براتون می آوردم .
* از همون روز اول تا آخر سفر بسیاری از دوستان با ارسال پیامک علاوه بر نوشتن حرف دلشون ، ابراز لطف کردند که لازم میدونم از همه اونها تشکر کنم و به عرض برسونم که نایب الزیاره همه اونها در همه حرمهای باصفا بودم و براشون مخصوص دعا کردم .
* هتل ما در کاظمین و کربلا در هیچ یک از سفرها به اندازه این سفر به حرم مطهر نزدیک نبوده و من این رو و همچنین عنایات دیگه خداوند در این سفر رو ناشی از وجود افراد مسن و همچنین وجود دو نوزاد ( 8 ماهه و 1/5 ساله ) در کاروان و نیز ناشی از دعاهای خیر شماها میدونم و لذا از همه شما که برام دعا کردید ممنونم . انشاالله روزی خودتون هم بشه و به همین زودی به اون بهشتهای زمینی مشرف بشید .
در پایان در برابر اینهمه لطف و عنایات کریمانه خداوند کریم فقط میتونم بگم :
            
الحمدلله رب العالمین

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 17


         
هرگاه کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا ( علیه السلام )
هر دم دلم بیمار شد گفتم علی موسی الرضا ( علیه السلام )
چون رنج و غم بسیار شد گفتم علی موسی الرضا ( علیه السلام )
چون کارها دشوار شد گفتم علی موسی الرضا ( علیه السلام )
دنیا به چشمم تار شد گفتم علی موسی الرضا ( علیه السلام )
دست من و دامان تو ، درد من و درمان تو
آقا منم مهمان تو ، چشم من و احسان تو
جانم رضا ( ع ) جانم رضا ( ع ) ای جان جانانم رضا ( ع )
دیروز صبح باز شامل لطف و عنایت خاصه آقا قرار گرفتم و برای خدمت در بهشت به حرم مطهر آقا رفتم . البته لطف و عنایات آقا سراسر زندگی همه ما رو در برگرفته ولی این عنایت خاصه ، و لذت و شیرینیش تمام وجود آدم رو احاطه میکنه . انشاالله لذت و شیرینی این نوع عنایت خاص رو تمام عاشقان آقا بچشند .
طبق معمول مراسم خطبه و بعدهم مراسم زیبای غبارروبی داشتیم .
روی تابلو اعلانات آسایشگاهمون بعضی وقتها احادیث و جملات و اشعار آموزنده ای نصب میشه . یکی از اون اشعار رو دیروز اونجا دیدم که عکسش رو در اینجا میبینید
        

      
موقع خروج از حرم مطهر به یکی از کیوسکهای راهنمای زائر مراجعه کرده و با وصل فلش ، اطلاعات خوبی برام کپی شد . وقتی توی شرکت فلش رو بازبینی کردم دیدم تعدادی عکس و پوستر بسیار زیبا از حرم مطهر و همچنین تعدادی احادیث تزئین شده زیبا و چند کتاب الکترونیکی و نیز چندین فایل صوتی زیبا و فیلمهای دعای توسل 92/10/24 و سخنرانی حجةالاسلام صدیقی و حجةالاسلام دکتر ضیایی ( طب سنتی ) برام کپی شده که انشاالله اگر توفیق داشته باشم به تدریج توی وب براتون قرار میدم . بعنوان حسن شروع عکس ابتدای این پست و عکس زیر رو از اون فایلها تقدیمتون میکنم . همچنین قسمتی از مداحی دعای توسل رو تقدیم میکنم و توصیه میکنم حتما دانلودش کرده و گوش کرده و لذت ببرید . فقط بازم میگم از مریضها فراموش نکنید ( مخصوصا امروز یکی از دوستداران آقا پیام گذاشته بودند که برادرشون سرطان داره و دکترها جوابش کردند )
       
جهت دانلود صدای مداحی زیبای دعای توسل روی عکس کلیک کنید
              
عصر نزدیک زمان اذان ( حدود ساعت 17:30 ) به حرم مطهر رسیدم . بعد از نماز به سر پستم در صحن مسجد گوهرشاد رفتم . جلوی راهروی ورودی رواق امام خمینی ( ره ) محل خدمتم بود . کسانی که تا حالا به حرم مطهر مشرف شدند میدونند که اونجا درست روبری ضریح مطهر آقاست . بعد از نماز صدای زیارت زیبای امین الله در صحنهای حرم مطهر طنین انداز شد . منم طبق معمول با گوشیم صدا رو ضبط کردم که در اینجا تقدیمتون میکنم . البته باز صدای خودم که به سؤالات زائرین گرامی جواب میدادم یه مقداری مزاحم هست .
             

جهت دانلود صدای زیارت امین الله روی عکس کلیک کنید

                   
بعد از زیارت امین الله ، سخنرانی و بعدهم حدیث شریف کساء قرائت شد ولی متأسفانه بعد از زیارت امین الله صوت صحن مسجد گوهرشاد توسط مسئولین مربوطه قطع شد و گرچه خودم نسبتا صدا رو میشنیدم ولی برای ضبط کردن کافی نبود . البته مطمئن باشید که همه شما رو که آرزو داشتید در اون لحظات اونجا باشید ، یاد کرده و برای برآورده شدن حاجاتتون دعا کردم .
موقع زیارت امین الله یه خانمی اومده بود و سؤال میکرد که : قطعه ای از بهشت کجاست ؟ و من براش توضیح دادم که این جمله به این حدیث از پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و اله و سلم ) برمیگرده که فرمودند : " بین الجبلین روضة من ریاض الجنة " و بر این اساس ، ضریح مطهر و یا حرم مطهر حضرت رضا ( علیه السلام ) یکی از باغهای بهشته .
یکی از سؤالهایی که معمولا در مسجد گوهرشاد از ما پرسیده میشه اینه که : مسجد گوهرشاد کجاست ؟ و وقتی میگیم : همینجا ، با تعجب میپرسند : داخل مسجد کجاست ؟ و بعد براشون توضیح میدیم که مسجد جامع گوهرشاد با مساجد کنونی ایران متفاوته و از یک صحن و هفت شبستان و چهار ایوان تشکیل شده است . البته اکثرا فکر میکنند ایوان مقصوره ، داخل مسجد گوهرشاده که چند ماهی هست که برای تعمیرات بسته است .
حدود ساعت 21:30 توفیق زیارت نیابتی از طرف عاشقان آقا رو داشتم . این هفته هم توفیق زیارت از طرف یکی از دوستداران آقا از خارج از کشور ( اکراین ) رو داشتم .
ساعت 24 مجددا رفتم سرپست . اما اینبار توفیق خدمت در پایین پای مبارک حضرت ( ایوان طلای صحن آزادی ) رو داشتم .
حدود ساعت 2 بامداد چند لحظه ای فرصت پیدا شد و رفتم کنار ضریح مطهر آقا برای زیارت . واقعا جاتون خالی بود . کنار ضریح آقا نسبتا خلوت بود و راحت دست آدم به ضریح مطهر میرسید . یادتون باشه هر وقت به مشهد اومدین ، سعی کنید بین ساعت 2 تا 2:30 بامداد برای زیارت ضریح مطهر برید چون اون ساعت خلوتترین ساعته و احتمال رسیدن دستتون به ضریح مطهر آقا بیشتره . البته لازم به ذکره که زیارت به دست کشیدن و بوسیدن ضریح مطهر نیست ولی وقتی آدم ضریح مطهر آقا رو میبوسه یه آرامش عجیبی پیدا میکنه انگار که دنیا رو به آدم دادن .
             
       
این روزا ( اواخر سال ) معمولا موقع تعمیرات در حرم مطهره . دیروز که به حرم مطهر مشرف شدم اولین چیزی که توجهم رو به خودش جلب کرد ، پنجره فولاد صحن انقلاب بود که روش رو با تخته پوشونده بودند . وقتی از متصدی صحن در باره علت اینکار سؤال کردم گفت : کاشیهای داخل رو دارن عوض میکنند .
              
         
صبح امروز هم مراسم زیبای غبارروبی با شکوه خاصی برگزار شد .


دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 16/1

دیشب جلسه زیارت عاشورای همکاران کشیکمون برگزار شد . توی این جلسه مداح اهل بیت حاج آقای الهی واقعا سنگ تموم گذاشت . حیفم اومد شما از این مداحی زیبا بی نصیب بمونید . لذا اون رو تقدیمتون میکنم . فقط یادتون باشه با شنیدن این مداحی اگه سیمتون وصل شد و اشکتون سرازیر شد از دعا برای محبین اهل بیت ( علیهم السلام ) و مخصوصا مریضها فراموش نکنید . مخصوصا چند نفر از دوستان وب برای مریضهاشون التماس دعا گفتند .

جهت دانلود روی عکس کلیک کنید

دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 16

صفای دربانی حرم آقای مهربون 16


         
دو هفته بود که توفیق نوشتن " صفای دربانی حرم آقای مهربون " رو نداشتم . توی این دو هفته حرم مطهر نسبتا خلوت بود ( معمولا در فصل زمستان حرم مطهر نسبتا خلوت تره ) .
روز جمعه 1392/11/11 یه مقداری هوای مشهد برفی شده بود و با لطف الهی مقداری برف بارید . چندتا عکس از حرم مطهر و حال و هوای زائرین عزیز گرفتم که تقدیمتون میکنم .
       

             

          
از آنجا که اون ایام مصادف بود با ایام دهه مبارکه فجر ، لذا حرم مطهر رو چراغانی کرده بودند و صحن آزادی بسیار زیبا شده بود بطوریکه توجه همه زائرین رو به خودش جلب میکرد . دو تا عکس زیر رو از صحن آزادی گرفتم ولی بازم اونطوری که باید و شاید نتونستم زیبایی اونجا رو به تصویر بکشم .
            

              

                
روز شنبه وقتی داشتم ایمیل رو چک میکردم دیدم یکی از دوستان از تورنتوی کانادا فرم زیارت نیابتی رو پر کرده بودند . صبح روز یکشنبه 1392/11/27 وقتی برای خدمت به حرم مطهر مشرف شدم جعبه های کوچکی که روی هر کدوم از اونا یه پورت ( درگاه ) USB و یه چراغ آبی رنگی ( LED ) روشن بود روی کیوسک راهنمای زائر توجه من رو به خودش جلب کرد . وقتی از آقای خادم مستقر در کیوسک سؤال کردم فهمیدم اونا رو برای این قرار دادن که زائرین عزیز بتونن برنامه های ضبط شده حرم مطهر رو برای خودشون ضبط کنند . به این صورت که وقتی فلش رو به پورت USB وصل کنید ، بصورت اتوماتیک آخرین برنامه ها و مراسم ضبط شده حرم مطهر براتون در فلش ذخیره میشه .
بنابراین یادتون باشه هر وقت انشاالله به حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) مشرف شدین فلش همراهتون باشه .
برای شرکت در یه جلسه حدود ساعت 10 مجددا توفیق تشرف به حرم مطهر رو پیدا کردم . ظهر وقتی برای شرکت در نماز جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم دیدم یه کبوتر سفید روی گنبد مطهر نشسته .
شب ( حدود ساعت 19 ) وقتی برای زیارت نیابتی به تراس آسایشگاه رفتم دیدم اون کبوتر هنوز روی گنبد مطهر نشسته . منم فوری از یکی از دوستان همکشیکیمون ( آقای دهقان ) که دوربین گوشیش بهتر بود خواهش کردم که یه عکس از اون کبوتر برام بگیره و این عکس رو ایشون گرفتند .
       

                   
وقتی ایشون اومد که عکس بگیره دیدیم یه کبوتر هم کنارمون نشسته . خب ما هم کاری رو کردیم که اگه شما هم بودید همون کار رو میکردید . بلافاصله از اون کبوتر هم ایشون عکس گرفتند .
       

              
موقع زیارت نیابتی بعضی از دوستان حرف دلشون با آقا رو با پیامک ارسال میکنند . بعضی از این پیامها اشک آدم رو در میاره . یکی از اون پیامها که اونشب به دستم رسید پیام زیر بود .

" تو رو خدا راست هستش .....
به آقا بگو منم دعوت کنه
من 20 سالمه و اصلا حرم آقا رو ندیدم

دلم میخواد از نزدیک ببینم
همیشه آرزو دارم ببینم "


اتفاقا این پیام
وقتی به دستم رسید که توی ایوان طلای صحن آزادی و درست روبروی ضریح مطهر آقا مشغول خدمت بودم . منم همونجا رو به ضریح مطهر آقا برای ایشون و همه آرزومندان زیارت حرم مطهر آقا دعا کردم .
اونشب هوا نسبتا گرم بود و فرشهای آویزون جلوی درها رو بالا زده بودند .
یه نکته خیلی جالب برای من ، نوع سؤالات زائرین آقاست . معمولا نزدیک به زمان هر مراسم
بیشتر سؤالات مرتبط با همون مراسم پرسیده میشه . مثلا نماز صبح که تموم میشه خیلی از زائرین در رابطه با نقاره خونه و زمان نقاره زدن و همچنین مراسم غبارروبی سؤال میپرسند .
بعضی سؤالات هم عمومی و همیشگی و بعضی هم اختصاصی است . حدود ساعت 5:30 یه جوون عرب اومده بود و در مورد علمای مدفون در حرم مطهر سؤال میکرد . نکته ای که برام خیلی جالب و در عین حال قابل تأمل بود اینکه ایشون اسامی و محل دفن علمای مدفون در حرم مطهر رو توی گوشیش داشت و وقتی من محل دفن هر کدوم از علما رو میگفتم از روی گوشیش چک میکرد که درست گفته باشم .
حدود ساعت 6:20 مراسم غبارروبی با مداحی حاج آقای هاشمی برگزار شد . خدا توفیق داد این مداحی رو ضبط کردم که در همینجا تقدیمتون میکنم .
             

جهت دانلود مداحی غبارروبی روی عکس کلیک کنید


دربان حرم آقا

صفای دربانی حرم آقای مهربون 15


            
چهارشنبه شب یه mp3 player آماده کردم و با خودم گفتم از این به بعد با این mp3 player صدای مداحی مراسم غبارروبی رو ضبط میکنم که کیفیت بهتری داره و از این بابت خوشحال بودم . صبح پنجشنبه 1392/11/03 تا اومدم کارهام رو روبراه کنم و برم حرم مطهر ، یه مقداری دیر شد . وقتی رسیدم دیدم مراسم خطبه تموم شده و مراسم زیبای غبارروبی شروع شده و حاج آقای باقریان در حال مداحی هستند . پس سریع رفتم تا جارو بردارم و به بقیه همکاران ملحق بشم ولی دیدم جاروها تموم شده . پس دست خالی رفتم و کنار اونا ایستادم و با خودم فکر میکردم که چکار کردم که نتنها توفیق جارو کردن حرم آقا ازم سلب شده که بعلت دیر شدن نمیتونم mp3 player رو روشن کنم و صدای مداحی رو ضبط کنم . وقتی فکر کردم دیدم من راه رو اشتباه رفتم و نفهمیدم که آقا هستند که باید اجازه بدن که بتونم صدا رو ضبط کنم و بتونم حرم باصفاشون رو جارو کنم و .... نه داشتن عنوان خادمی و داشتن mp3 player و ... پس همونجا به خود آقا متوسل شدم و ازشون بابت همه چی عذرخواهی کردم و خواهش کردم که توفیقات رو ازم سلب نکنن و مطمئن بودم که آقا مهربونتر از اونی هستند که خواهش این نوکر روسیاهشون رو رد کنند .
مداحی که تموم شد همکارامون حرکت کردند که صحن مطهر رو غبارروبی کنند . من مونده بودم چکار کنم که یکدفعه دیدم همکار کناریم داره بسمت آسایشگاه برمیگرده ( ظاهرا عجله داشت و میخواست بره )
منم فوری جاروش رو ازش گرفتم و شروع کردم به غبارروبی صحن مطهر . مونده بودم چطور از آقای مهربون تشکر کنم که اجازه دادند صحن و سرای باصفاشون رو غبارروبی کنم . در همونحال دیدم حاج آقای خواص فر میخونه :
من راز دلم را به کسی باز نگفتم
من سفره ی دل پیش کسی باز نکردم
یاضامن آهو یاضامن آهو
شب ساعت 18 رفتم سرپست . آقا شب جمعه ایه منت رو بر من تمام کرده بودند و اجازه داده بودند پایین پای مبارک به زائراشون خدمت کنم . نوکری توی ایوان طلای صحن آزادی روزی شب جمعه من بود . جایی که هرچند ثانیه یه بار چشم آدم به جمال دلارای ضریح نورانی آقا روشن میشه . هیچ پستی اینجوری نیست . حتی پنجره فولاد هم باید بری جلو و دقت کنی تا ضریح مطهر آقا رو ببینی و اگر شلوغ باشه که هیچی .
اتفاقا هوا هم سرد نبود و فرشهای آویزون دم درها رو بالا زده بودند . خلاصه جاتون خالی تا جایی که تونستم سعی کردم با نگاه به ضریح مطهر آقا ، چشمهام رو روشن کنم .
وقتی خدمتم رو شروع کردم ، صدای سخنرانی قبل از دعای کمیل از رواق امام خمینی ( ره ) پخش میشد . بعد از سخنرانی مداحی بود و در ساعت 19 دعای کمیل شروع شد . با خودم گفتم با این شلوغی اینکه هر چند ثانیه باید به وظیفه ام عمل کرده و جواب سؤالای زائرای آقای مهربون رو بدم ، نمیشه صدای دعا رو خوب ضبط کنم ولی یادم اومد که همه چی دست خود آقاست و اگر آقا بخوان خوب ضبظ میشه و اگه نخوان نمیشه . پس با اجازه آقا و با توکل بر خدا
mp3 player رو روشن کردم و صدا رو ضبط کردم . الان که صدا رو چک کردم دیدم آقا بیشتر از حد انتظارم بنده نوازی کردند و نتنها صدا خوب ضبط شده که صدای زائرین باعث میشه آدم با شنیدنش با تمام وجود بره توی حرم و خودش رو اونجا ببینه . فقط تنها مشکلش صدای من هست که در همینجا از همه تون عذرخواهی میکنم .
جاتون واقعا خالی بود . مداح محترم ( حاج ابراهیم قانع ) هم واقعا سنگ تموم گذاشت و دلها رو به حرم همه ائمه معصومین ( علیهم السلام ) برد . خلاصه هر چی بگم کم گفتم . باید خودتون بودید و با تمام وجود حس میکردید . انشاالله با عنایات خاصه آقا به همین زودی به پابوسی آقای مهربون مشرف بشید و یه شب جمعه دعای کمیل رو توی حرم آقا بخونید .
                

جهت دانلود صدای دعای کمیل روی عکس کلیک کنید
                     
وسط دعا بود که دیدم جنازه یه خانمی رو آوردن که برای طواف به داخل حرم ببرند . یه رسم زیبا تو مشهد هست و اون اینه که جنازه ها رو میارن توی حرم و تا نزدیک ضریح مطهر میبرند ( بعلت شلوغی نمیشه جای ضریح مطهر طواف بدن ) و بعد که میخوان از حرم مطهر خارج کنند ، دم در جنازه رو روی زمین گذاشته و پارچه روی تابوت رو کنار زده و فرش رو برمیگردونن روی تابوت و اون رو تکون میدن تا خاک پای زائرین آقا روی کفن میت بریزه و متبرک بشه .
بعد از دعا دیدم همکار کناریم ( ورودی راهرو دارالسرور ) که تازه مشرف شده یه پسربچه ناز حدودا یک ساله رو بغلش گرفته و میگه پیدا شده . گفتم بده به من ببرمش دفتر گمشدگان  ولی ظاهرا اون بچه جاخوش کرده بود و آروم تو بغل همکارم نشسته بود و نمیومد . پس خودش اون رو برد و بعد که برگشت گفت پدرش دم در دفتر گمشدگان منتظرش بوده .
حدود ساعت 21:30 وظیفه زیارت نیابتی رو انجام دادم . بعد از زیارت میخواستم چند تا عکس براتون بگیرم ولی دیدم عکسام همه تکراری شده و باید عکسای جدید بگیرم . بازم عنایات آقا شاملم شد و یه زاویه جدید توی آسایشگاه برای عکس گرفتن پیدا کردم .
ساعت 24 وقتی داشتم دوباره میرفتم سرپست یه عده از جوونا رو دیدم که داشتن سینه زنی میکردند و یه نوای زیبایی رو هم خطاب به آقای مهربون زمزمه میکردن . ز اونجا که عجله داشتم متأسفانه نشد صداشون رو ضبط کنم .
حدود ساعت 1 همونطور که داشتم توی ایوان طلا قدم میزدم دیدم یه دختر کوچولو با حجاب زیبایی نشسته  رفتم جلو و یه شکلات بهش دادم و گفتم آفرین ، همیشه چادر سرت کن . یکدفعه دیدم یه حاج خانمی ( فکر کنم مادربزرگ اون بچه بود ) با خنده میگه منم چادر سرم کردم . گفتم : از شما گذشته که شکلات بگیرید .
حدود ساعت 2:30 یه آقاپسر حدودا 11 ساله اومد و پرسید : ساعت چند نقاره میزنند ؟
گفتمش : 20 دقیقه قبل از طلوع آفتاب شروع میشه و تا طلوع آفتاب ادامه داره که میشه حدود ساعت 6:20 تا 6:40
پرسید : وقت دیگه ای نقاره نمیزنند ؟
گفتم : چرا . بعداز ظهر هم 20 دقیقه قبل از غروب آفتاب تا غروب آفتاب نقاره میزنند .
پرسید : امشب نقاره نمیزنند ؟
گفتم نه . چرا ؟
دیدم با غم میگه : من دوست دارم تا صبح باشم تا صدای نقاره خونه رو بشنوم ولی

بابام میگه بریم هتل .
گفتم : خب فردا بعد از ظهر بیاین حرم تا بشنوید .
گفت : فردا صبح میخوایم بریم .
گفتم : از خود آقا بخواه .....
صبح حدود ساعت 6:20 نقاره ها به صدا دراومدند . دوتا فیلم از نقاره زنی با گوشیم گرفتم که میتونید دانلودشون کنید .
            

جهت دانلود فیلم ابتدای نقاره زنی روی عکس کلیک کنید
                

جهت دانلود فیلم آخر نقاره زنی روی عکس کلیک کنید
               
بعد از طلوع آفتاب دعای ندبه توی رواق امام خمینی ( ره ) شروع شد . منکه تا زمان شروع مراسم خطبه وقت داشتم به تراس آسایشگاه رفتم تا هم خودم از دعا مستفیض بشم و هم برای دلهای پاک شما صدای اون رو ضبط کنم . دعا رو مداح بااخلاص اهل بیت ( علیهم السلام ) حاج آقای میرداماد قرائتش میکرد . البته با نزدیک شدن به زمان مراسم خطبه الاجبار ضبط رو متوقف کردم و با عرض معذرت ناقص هست . ولی بازم خدا رو شکر که توفیق داد همین مقدار هم توی حرم آقای مهربون ، آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رو صدا بزنم .
                 

جهت دانلود صدای دعای ندبه روی عکس کلیک کنید
                    

                       


دربان حرم آقا