چهارشنبه شب یه mp3 player آماده کردم و با خودم گفتم از این به بعد با این mp3 player صدای مداحی مراسم غبارروبی رو ضبط میکنم که کیفیت بهتری داره و از این بابت خوشحال بودم . صبح
پنجشنبه 1392/11/03 تا اومدم کارهام رو روبراه کنم و برم حرم مطهر ، یه
مقداری دیر شد . وقتی رسیدم دیدم مراسم خطبه تموم شده و مراسم زیبای
غبارروبی شروع شده و حاج آقای باقریان در حال مداحی هستند . پس سریع رفتم
تا جارو بردارم و به بقیه همکاران ملحق بشم ولی دیدم جاروها تموم شده . پس
دست خالی رفتم و کنار اونا ایستادم و با خودم فکر میکردم که چکار کردم که
نتنها توفیق جارو کردن حرم آقا ازم سلب شده که بعلت دیر شدن نمیتونم mp3
player رو روشن کنم و صدای مداحی رو ضبط کنم . وقتی فکر کردم دیدم من راه
رو اشتباه رفتم و نفهمیدم که آقا هستند که باید اجازه بدن که بتونم صدا رو
ضبط کنم و بتونم حرم باصفاشون رو جارو کنم و .... نه داشتن عنوان خادمی و
داشتن mp3 player و ... پس همونجا به خود آقا متوسل شدم و ازشون بابت همه چی عذرخواهی
کردم و خواهش کردم که توفیقات رو ازم سلب نکنن و مطمئن بودم که آقا
مهربونتر از اونی هستند که خواهش این نوکر روسیاهشون رو رد کنند . مداحی
که تموم شد همکارامون حرکت کردند که صحن مطهر رو غبارروبی کنند . من مونده
بودم چکار کنم که یکدفعه دیدم همکار کناریم داره بسمت آسایشگاه برمیگرده (
ظاهرا عجله داشت و میخواست بره ) منم فوری جاروش رو ازش گرفتم و شروع
کردم به غبارروبی صحن مطهر . مونده بودم چطور از آقای مهربون تشکر کنم که
اجازه دادند صحن و سرای باصفاشون رو غبارروبی کنم . در همونحال دیدم حاج
آقای خواص فر میخونه :
من راز دلم را به کسی باز نگفتم
من سفره ی دل پیش کسی باز نکردم
یاضامن آهو یاضامن آهو
شب
ساعت 18 رفتم سرپست . آقا شب جمعه ایه منت رو بر من تمام کرده بودند و
اجازه داده بودند پایین پای مبارک به زائراشون خدمت کنم . نوکری توی ایوان
طلای صحن آزادی روزی شب جمعه من بود . جایی که هرچند ثانیه یه بار چشم آدم
به جمال دلارای ضریح نورانی آقا روشن میشه . هیچ پستی اینجوری نیست . حتی
پنجره فولاد هم باید بری جلو و دقت کنی تا ضریح مطهر آقا رو ببینی و اگر
شلوغ باشه که هیچی . اتفاقا هوا هم سرد نبود و فرشهای آویزون دم درها رو
بالا زده بودند . خلاصه جاتون خالی تا جایی که تونستم سعی کردم با نگاه به
ضریح مطهر آقا ، چشمهام رو روشن کنم . وقتی خدمتم رو شروع کردم ، صدای
سخنرانی قبل از دعای کمیل از رواق امام خمینی ( ره ) پخش میشد . بعد از
سخنرانی مداحی بود و در ساعت 19 دعای کمیل شروع شد . با خودم گفتم با این
شلوغی اینکه هر چند ثانیه باید به وظیفه ام عمل کرده و جواب سؤالای زائرای
آقای مهربون رو بدم ، نمیشه صدای دعا رو خوب ضبط کنم ولی یادم اومد که همه
چی دست خود آقاست و اگر آقا بخوان خوب ضبظ میشه و اگه نخوان نمیشه . پس با
اجازه آقا و با توکل بر خدا mp3 player رو روشن کردم
و صدا رو ضبط کردم . الان که صدا رو چک کردم دیدم آقا بیشتر از حد انتظارم
بنده نوازی کردند و نتنها صدا خوب ضبط شده که صدای زائرین باعث میشه آدم
با شنیدنش با تمام وجود بره توی حرم و خودش رو اونجا ببینه . فقط تنها
مشکلش صدای من هست که در همینجا از همه تون عذرخواهی میکنم . جاتون
واقعا خالی بود . مداح محترم ( حاج ابراهیم قانع ) هم واقعا سنگ تموم گذاشت
و دلها رو به حرم همه ائمه معصومین ( علیهم السلام ) برد . خلاصه هر چی
بگم کم گفتم . باید خودتون بودید و با تمام وجود حس میکردید . انشاالله با
عنایات خاصه آقا به همین زودی به پابوسی آقای مهربون مشرف بشید و یه شب
جمعه دعای کمیل رو توی حرم آقا بخونید .
جهت دانلود صدای دعای کمیل روی عکس کلیک کنید
وسط
دعا بود که دیدم جنازه یه خانمی رو آوردن که برای طواف به داخل حرم ببرند .
یه رسم زیبا تو مشهد هست و اون اینه که جنازه ها رو میارن توی حرم و تا
نزدیک ضریح مطهر میبرند ( بعلت شلوغی نمیشه جای ضریح مطهر طواف بدن ) و بعد
که میخوان از حرم مطهر خارج کنند ، دم در جنازه رو روی زمین گذاشته و
پارچه روی تابوت رو کنار زده و فرش رو برمیگردونن روی تابوت و اون رو تکون
میدن تا خاک پای زائرین آقا روی کفن میت بریزه و متبرک بشه . بعد از دعا
دیدم همکار کناریم ( ورودی راهرو دارالسرور ) که تازه مشرف شده یه پسربچه
ناز حدودا یک ساله رو بغلش گرفته و میگه پیدا شده . گفتم بده به من ببرمش
دفتر گمشدگان ولی ظاهرا اون بچه جاخوش کرده بود و آروم تو بغل همکارم
نشسته بود و نمیومد . پس خودش اون رو برد و بعد که برگشت گفت پدرش دم در
دفتر گمشدگان منتظرش بوده . حدود ساعت 21:30 وظیفه زیارت نیابتی رو
انجام دادم . بعد از زیارت میخواستم چند تا عکس براتون بگیرم ولی دیدم
عکسام همه تکراری شده و باید عکسای جدید بگیرم . بازم عنایات آقا شاملم شد و
یه زاویه جدید توی آسایشگاه برای عکس گرفتن پیدا کردم . ساعت 24 وقتی
داشتم دوباره میرفتم سرپست یه عده از جوونا رو دیدم که داشتن سینه زنی
میکردند و یه نوای زیبایی رو هم خطاب به آقای مهربون زمزمه میکردن . ز
اونجا که عجله داشتم متأسفانه نشد صداشون رو ضبط کنم . حدود ساعت 1
همونطور که داشتم توی ایوان طلا قدم میزدم دیدم یه دختر کوچولو با حجاب
زیبایی نشسته رفتم جلو و یه شکلات بهش دادم و گفتم آفرین ، همیشه چادر سرت
کن . یکدفعه دیدم یه حاج خانمی ( فکر کنم مادربزرگ اون بچه بود ) با خنده
میگه منم چادر سرم کردم . گفتم : از شما گذشته که شکلات بگیرید . حدود ساعت 2:30 یه آقاپسر حدودا 11 ساله اومد و پرسید : ساعت چند نقاره میزنند ؟ گفتمش : 20 دقیقه قبل از طلوع آفتاب شروع میشه و تا طلوع آفتاب ادامه داره که میشه حدود ساعت 6:20 تا 6:40 پرسید : وقت دیگه ای نقاره نمیزنند ؟ گفتم : چرا . بعداز ظهر هم 20 دقیقه قبل از غروب آفتاب تا غروب آفتاب نقاره میزنند . پرسید : امشب نقاره نمیزنند ؟ گفتم نه . چرا ؟ دیدم با غم میگه : من دوست دارم تا صبح باشم تا صدای نقاره خونه رو بشنوم ولی بابام میگه بریم هتل . گفتم : خب فردا بعد از ظهر بیاین حرم تا بشنوید . گفت : فردا صبح میخوایم بریم . گفتم : از خود آقا بخواه ..... صبح حدود ساعت 6:20 نقاره ها به صدا دراومدند . دوتا فیلم از نقاره زنی با گوشیم گرفتم که میتونید دانلودشون کنید .
جهت دانلود فیلم ابتدای نقاره زنی روی عکس کلیک کنید
جهت دانلود فیلم آخر نقاره زنی روی عکس کلیک کنید
بعد
از طلوع آفتاب دعای ندبه توی رواق امام خمینی ( ره ) شروع شد . منکه تا
زمان شروع مراسم خطبه وقت داشتم به تراس آسایشگاه رفتم تا هم خودم از دعا
مستفیض بشم و هم برای دلهای پاک شما صدای اون رو ضبط کنم . دعا رو مداح
بااخلاص اهل بیت ( علیهم السلام ) حاج آقای میرداماد قرائتش میکرد . البته
با نزدیک شدن به زمان مراسم خطبه الاجبار ضبط رو متوقف کردم و با عرض معذرت
ناقص هست . ولی بازم خدا رو شکر که توفیق داد همین مقدار هم توی حرم آقای
مهربون ، آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رو صدا بزنم .