دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)
دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

صفای دربانی حرم آقای مهربون ونوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )

صفای دربانی حرم آقای مهربون و
نوکری زائرین ائمه معصومین ( علیهم السلام )





الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ
            
( از آنجا که تعداد عکسهای این پست زیاده ، ممکنه بعضی از عکسها دیده نشه . برای رفع اشکال ، موس رو روی عکس مربوطه برده و راست کلیک کرده و عبارت " show picture " رو انتخاب کنید )
خدا رو شکر میکنم که توفیق داد به مدت 9 روز در بهشتهای زمینی سیر کنم . 9 روزی که با دربانی حرم آقای مهربون شروع شد و با نوکری زائرین عتبات عالیات ادامه یافت و با دربانی حرم آقای مهربون پایان یافت .
روز سه شنبه 1392/12/13 توفیق نوکری در حرم آقا رو داشتم . از آنجا که قرار بود ساعت 3 بامداد روز بعد به فرودگاه برم لذا خدمت دربانی حرم مطهر رو در شیفت روز انجام دادم .
اینبار توفیق خدمت در جلوی کفشداری 2 در صحن انقلاب رو داشتم . ساعت حدود 6:30 که مراسم زیبای غبارروبی توسط دربانان کشیک ششم
و بعد هم ساعت 7:30 که این مراسم توسط برادران هم کشیک خودمون برگزار شد توفیق داشتم از دور شاهد این مراسم زیبا باشم . دیدن این مراسم هم لطف خاصی داره ولی من ترجیح میدم توی مراسم باشم و جاروکشی کنم . میدونم که اکثر شما هم همین حس رو دارید .
ظهر قبل از اذان نوای دلنشینی از بلندگوهای حرم مطهر پخش شد . وقتی دقت کردم دیدم همون نوای دلنشین " زیارت احادیث سبعه " هست که در سفر قبلی عتبات عالیات از یه آقایی در کربلا گرفتمش و بعنوان سوغاتی اون سفر در وبلاگ براتون قرار دادم .
بعد از ظهر حدود ساعت 16 باز مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . اینبار برای غبارروبی به صحن جمهوری اسلامی و صحن قدس رفتیم . موقع غبارروبی یه حس دیگه ای داشتم . از یه طرف هنوز نرفته دلم برای حرم باصفای آقا تنگ شده بود و از یه طرف خوشحال بودم که به زیارت عتبات عالیات میرم .
سخت ترین لحظات ، موقع خداحافظی بود .اونوقت بود که میفهمیدم زائرین آقا چه حسی دارند وقتی که با اشک و آه از حرم آقا بیرون میرن . تازه بازم نمیتونستم حس اونا رو درک کنم چون من قرار بود به پابوسی ائمه معصومین ( علیهم السلام ) در عتبات برم .
صبح چهارشنبه 1392/12/14 حدود ساعت 3 به فرودگاه رفتیم . طبق معمول همراهان زائرین مسن سفارش زائرشون رو میکردند و منم طبق تجربه ای که داشتم و میدونستم که این سفر با همه سفرها فرق میکنه و قوت و قدرت و سلامتی لازم رو خود معصومین ( علیهم السلام ) به زائرینشون میدن ، بهشون اطمینان میدادم که انشاالله با سلامتی زائرشون میره و برمیگرده . بین همراهان زائرین یه جوونی بود که خیلی نگران پدر و مادرش بود و هی سفارش میکرد و میگفت اینا حتی بلد نیستن گوشی موبایل رو جواب بدن و بعد از رفتن به سالن انتظار و تا آخرین لحظه ای که هواپیما میخواست پرواز کنه هم چند بار تماس گرفت و سفارش کرد و منم سعی میکردم بهش آرامش بدم . حدود ساعت 6 هواپیما پرواز کرد و پس از حدود 2 ساعت در فرودگاه بغداد به زمین نشست .
     



        
از فرودگاه بغداد مستقیم به هتلمون در کاظمین رفتیم . هتل محل اقامتمون در قسمت باب قبله حرم مطهر قرار داشت و فاصله اش با حرم مطهر حدود 60 متر بود . گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) از پنجره اتاقمون کاملا مشخص بود .
               

این عکس رو از پنجره اتاقمون گرفتم و از آنجا که از سمت قبله ، قبر مطهر امام جواد ( علیه السلام ) پشت قبر مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) هست لذا فقط گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) دیده میشه

پس از اسقرار در هتل به زیارت رفتیم . جاتون واقعا خالی بود . چه صفایی داشت . وقتی فکرشو میکردم که روز قبلش توی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) و اونروز توی حرم باصفای پدر بزرگوار و پسر عزیزشون زیارت میکردم میموندم که چطور از اینهمه لطف و عنایتشون تشکر کنم .
            

           
صبح پنجشنبه باز موقع دلتنگی بود . بعد از نماز صبح توی صحن حرم مطهر ، زیارت وداع رو خونده و برای آخرین بار در این سفر به زیارت ضریح مطهر امام کاظم و امام جواد ( علیهما السلام ) رفتیم .
باز سختترین لحظه رسیده بود و باران اشک چشمهای همه رو پر کرده بود ولی دلمون خوش بود که داریم میریم کربلا ....
حدود ساعت 10 بود که رسیدیم کربلا . بازم الطاف الهی شامل حالمون شده بود و هتلمون میشه گفت چسبیده به حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) بود . بطوری که فقط به اندازه عرض خیابون با حرم مطهر آقا فاصله داشتیم . پس از استقرار در هتل برای نماز و زیارت به حرم مطهر رفتیم .
از آنجا که هم شب جمعه بود و هم شب میلاد عقیله بنی هاشم ، حضرت زینب ( سلام الله علیها ) لذا حرم مطهر شلوغ شده بود .
            

این عکس رو هم از پنجره اتاقمون در هتل کربلا گرفتم

شب بعد از نماز عشاء برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خیمه گاه رفتیم . صبح جمعه هم برای شرکت در دعای ندبه به همونجا رفتیم . جاتون واقعا خالی بود . هم سخنرانان و هم مداحان واقعا سنگ تمام گذاشتند . کاش میشد لااقل صدای اون مراسم زیبا رو براتون ضبط کنم .
عصر جمعه به تل زینبیه و خیمه گاه رفتیم و در خیمه گاه در مراسم معنوی روایتگری تاریخ عاشورا شرکت کردیم .
صبح شنبه با رفتن عراقیها کربلا خلوتتر شده بود و تونستم دستم رو به ضریح مطهر آقا امام حسین ( علیه السلام ) و آقا حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) رسونده و اونا رو ببوسم و مخصوصا زیر قبه پاک آقا امام حسین ( علیه السلام ) اول برای ظهور آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و بعد برای همه شماها دعا کردم .
یکی از برنامه های بسیار زیبایی که بعثه مقام معظم رهبری در کربلای معلی برگزار میکنه و با استقبال بسیار زیاد زائرین ایرانی روبرو میشه ، مراسم سخنرانی و مداحی هست که هر روز ( بجز ایام خاص که شلوغه و جمعه ها ) بعد از نماز صبح در حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) و بعد از نماز عشا در حرم مطهر حضرت عباس ( سلام الله علیه ) برگزار میشه .
روز شنبه توفیق شرکت در این مراسم باشکوه رو هم در هر دو حرم مطهر داشتیم .
مراسم صبحها در حرم مطهر حضرت امام حسین ( علیه السلام ) بوسیله بخش تبلیغات حرم مطهر فیلمبرداری میشه و DVD اونرو میشه از بخش تبلیغات تهیه کرد . منم DVD مراسم اونروز رو تهیه کردم و از آنجا که حجمش خیلی زیاده لذا قسمتی از مداحی اونرو برش زده و بصورت یه فایل صوتی در اینجا تقدیمتون میکنم و توصیه میکنم حتما گوش کنید . ضمنا مثل همیشه تأکید میکنم که اگه سیمتون وصل شد برای تعجیل در فرج آقا و رفع گرفتاری همه شیعیان و آخرم برای من دعا کنید .
       
جهت دانلود صدای مداحی در حرم امام حسین ( علیه السلام ) روی عکس کلیک کنید

روز شنبه یه عیدی دیگه هم از آقا امام حسین ( علیه السلام ) گرفتیم و اون این بود که تونستم چند فیش غذای متبرک مهمانسرای حضرت برای کاروان بگیرم .
صبح یکشنبه 1392/12/18 یکی از سختترین لحظات سفرمون فرا رسید . باور کنید دل کندن از کربلا خیلی سخته . نمیدونم تا حالا کربلا رفتین یا نه . اگه رفته باشین حرف من رو میفهمین .
        

این عکس رو وقتی برای آخرین بار در این سفر از زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه ) ( قبل از نماز صبح روز یکشنبه ) برمیگشتیم گرفتم

قبل از نماز صبح برای آخرین بار در این سفر ، به زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل رفتم و بعد برای زیارت و شرکت در نماز جماعت صبح به حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) رفتم .
وقتی میخواستیم از هتل حرکت کنیم ، نم نم بارون شروع شد . انگار آسمون هم داشت به حال ما گریه میکرد .
وقتی رسیدیم به نجف اشرف ( از آنجا که زود بود و هنوز هتل آماده نشده بود ) به حرم کمیل ابن زیاد و مسجد حنانه و سپس به مسجد سهله رفتیم .
        
              
بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد سهله ، به هتل رفتیم . هتلمون اینبار یه مقداری با حرم فاصله داشت .
عصر حدود ساعت 4 به حرم آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) رفتیم . آدم وقتی چشمش به ایوان نجف می افته یاد این شعر زیبا می افته :
ایوان نجف عجب صفایی دارد            حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
      

باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که متأسفانه چند سالی است باب ساعت نامیده میشود
         

اینم یه عکس دیگه از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که پشتش ایوان نجف هست و بعلت وجود نرده ها نمیشد از اون عکس بگیرم
               
شب بعد از نماز مراسم مداحی در صحن حرم مولا برگزار شد . با فرارسیدن ایام فاطمیه ( سلام الله علیها ) حال و هوای مداحی ها هم فاطمی شده . در نظر بگیرید که مرثیه حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) رو آدم توی حرم همسر مظلومشون بشنوه ...... . خلاصه غوغایی بود این چند روز توی نجف اشرف و حرم مولا که فقط باید خودتون اونجا میبودید و میدیدین . حتی آسمون هم تاب تحمل این مصیبت رو نداشت و توی اون چند روز یکسره میبارید .
عصر روز دوشنبه 1392/12/19 به زیارت حرم مطهر میثم تمار و مسلم ابن عقیل و مختار ثقفی و هانی ابن عروه و خونه منتسب به حضرت علی ( علیه السلام ) و مسجد کوفه رفتیم . شب بین نماز مغرب و عشا یکدفعه بارون بسیار شدیدی بارید و موجب شد همه کسانی که در صحن مسجد بودند به قسمتهای سرپوشیده پناه ببرند و اگر چند ثانیه زودتر ( موقع نماز مغرب ) این بارون باریده بود همه خیس شده بودیم .
صبح سه شنبه 1392/12/20 به قبرستان وادی السلام و حرم مطهر دو تن از انبیاء الهی " حضرت هود و حضرت صالح ( علیهم السلام ) " رفتیم .
          

اینجا تنها جایی هست که میشه گوشی و دوربین با خودمون داخل ببریم
                   
موقع بازگشت از وادی السلام به سمت حرم مطهر اتفاق جالبی افتاد که در ادامه براتون تعریف میکنم .
ما در کاروان دو زوج مسن داشتیم : یکی همون زن و شوهری که پسرشون خیلی نگرانشون بود و اتفاقا عجیب به هم علاقه داشتند بطوری که حتی در رستوران هتل هم میخواستند کنار هم بنشینند و ما بهشون میگفتیم لیلی و مجنون و با اجازه شون این عکس رو برای گذاشتن در وب در جلوی حرم مطهر میثم تمار ازشون گرفتیم
              

               
و دیگری زن و شوهری بودند که خانم دچار اختلال حواس بود و مرتب با خودش حرف میزد .
در بازگشت از وادی السلام به یه پست بازرسی رسیدیم که شلوغ بود . خانمه گفت : من میترسم و داخل نمیرم . هر چه بهش گفتم خانمم همراهت هست و مشکلی نیست راضی نمیشد . به قسمت خروجی بردمش و با سرباز عراقی صحبت کردم که شاید بذاره اون از قسمت خروجی رد بشه ولی اون سربازه هم قبول نکرد و گفت فقط باید از قسمت خانما بگذره . بالاخره پس از کلی صحبت راضی شد با خانمم از قسمت خانما داخل بشه . من و شوهرش هم از قسمت آقایون گذشتیم . بعد از چند دقیقه انتظار شوهرش شروع کرد به ابراز نگرانی که چی شد و چرا نیومدن ؟ باز کلی با اون صحبت کردم تا قبول کرد که بعلت شلوغی قسمت خانما طول میکشه تا همسرش بیاد .
بعد از گذشتن از اونجا رسیدیم به اون زن و شوهر مسن دیگه ( لیلی و مجنون ) که خانمه بعلت نخوردن قرص فشارش حالش خوب نبود . خلاصه بعد از چند دقیقه ای اونا رو با تاکسی راهی هتل کردم و خودمون به حرم مطهر رفتیم .
شب بعد از نماز عشا دعای توسل در حرم مولا توسط عراقیها برگزار شد . خیلی جاتون خالی بود . شنیدن دعای توسل توی حرم مولا مخصوصا وقتی بارون رحمت الهی میباره یه صفای دیگه داره . خیلی همه تون رو یاد کردم و برای همه تون دعا کردم .
صبح چهارشنبه 1392/12/21 برای نماز صبح به حرم مولا رفتیم . بعد از نماز مثل روزای قبل در مراسم سخنرانی و مداحی بعثه مقام معظم رهبری شرکت کردیم و بعد زیارت وداع رو خوندیم . اونجا بود که دلتنگیهامون به اوج خودش رسید . جاتون واقعا خالی بود . همه ضجه میزدند
موقع بازگشت از حرم مطهر این عکس 180 درجه رو از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم مولا گرفتم
                

برای رؤیت بهتر تصویر ، اون رو روی کامپیوتر خودتون کپی کرده و ببینیدش
             
وقتی داشتیم از حرم مطهر بسمت ایستگاه سرویسهامون میرفتیم یه صحنه کاملا بهداشتی ! نظرمون رو بخودش جلب کرد . چند کبوتر روی سینیهای شیرینی و آجیل نشسته بودند و حسابی مشغول خوردن بودند . بلافاصله دست به کار شدم و از اون صحنه چند تا عکس گرفتم که میبینید
               

                 

                 
                
این عکس رو هم در آخرین لحظات از گنبد زیبای مولا ( از سمت باب قبله حرم مطهر ) گرفتم
            

                   
حدود ساعت 10 به فرودگاه رفتیم و حدود ساعت 17 هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست .
با توجه به اینکه اون روز ( چهارشنبه ) روز کشیکمون بود و فرصت داشتم خودم رو به حرم مطهر برسونم لذا با عنایات کریمانه آقای مهربون ، فوری به منزل رفته و لباس نوکری آقا رو با افتخار پوشیده و به حرم مطهر مشرف شدم .
              

               
صبح پنجشنبه 1392/12/22 بعد از نماز صبح برای عرض ادب و زیارت چند دقیقه ای به قسمت ضریح مطهر آقا رفتم . وقتی از جلوی رواق مبارکه دارالسلام رد میشدم دیدم مراسم حفاظ با حضور حضرت آیةالله مکارم شیرازی در حال برگزاری است . با توجه به اینکه ایشان جزو خدام حرم مطهر هستند با خودم گفتم موقع مراسم خطبه ایشون رو میبینم و موفق به دستبوسی ایشون میشم . ولی موقع مراسم خطبه دیدم ایشون نیستند .
بعد از مراسم خطبه به سمت پارکینگ خدام رفتم تا به منزل برم . وقتی به آسانسور رسیدم دیدم ایشون اونجا هستند و موفق به دستبوسی ایشون شدم .
        
نکته ها :
* یکی از الطاف بزرگی که در این سفر شامل حالمون شده بود این بود که روز چهارشنبه که روز زیارتی آقا امام کاظم و امام جواد ( علیهما السلام ) بود توفیق زیارت حرم ایشان و شب و روز جمعه که مخصوص زیارت آقا امام حسین ( علیه السلام ) بود در کربلا زائر ایشان و روز یکشنبه که روز زیارتی خاص آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) هست توفیق زیارت حرم باصفای ایشان رو داشتیم .
*
متأسفانه در تمام اماکن زیارتی عراق ( بجز وادی السلام ) بردن موبایل ممنوعه وگرنه حتما از اون اماکن مقدسه و مراسم معنوی برگزار شده در اونجاها عکس و فیلم و صوت براتون می آوردم .
* از همون روز اول تا آخر سفر بسیاری از دوستان با ارسال پیامک علاوه بر نوشتن حرف دلشون ، ابراز لطف کردند که لازم میدونم از همه اونها تشکر کنم و به عرض برسونم که نایب الزیاره همه اونها در همه حرمهای باصفا بودم و براشون مخصوص دعا کردم .
* هتل ما در کاظمین و کربلا در هیچ یک از سفرها به اندازه این سفر به حرم مطهر نزدیک نبوده و من این رو و همچنین عنایات دیگه خداوند در این سفر رو ناشی از وجود افراد مسن و همچنین وجود دو نوزاد ( 8 ماهه و 1/5 ساله ) در کاروان و نیز ناشی از دعاهای خیر شماها میدونم و لذا از همه شما که برام دعا کردید ممنونم . انشاالله روزی خودتون هم بشه و به همین زودی به اون بهشتهای زمینی مشرف بشید .
در پایان در برابر اینهمه لطف و عنایات کریمانه خداوند کریم فقط میتونم بگم :
            
الحمدلله رب العالمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد