(
از آنجا که تعداد عکسهای این پست زیاده ، ممکنه بعضی از عکسها دیده نشه .
برای رفع اشکال ، موس رو روی عکس مربوطه برده و راست کلیک کرده و عبارت "
show picture " رو انتخاب کنید )
خدا
رو شکر میکنم که توفیق داد به مدت 9 روز در بهشتهای زمینی سیر کنم . 9
روزی که با دربانی حرم آقای مهربون شروع شد و با نوکری زائرین عتبات عالیات
ادامه یافت و با دربانی حرم آقای مهربون پایان یافت . روز سه شنبه
1392/12/13 توفیق نوکری در حرم آقا رو داشتم . از آنجا که قرار بود ساعت 3
بامداد روز بعد به فرودگاه برم لذا خدمت دربانی حرم مطهر رو در شیفت روز
انجام دادم . اینبار توفیق خدمت در جلوی کفشداری 2 در صحن انقلاب رو داشتم . ساعت حدود 6:30 که مراسم زیبای غبارروبی توسط دربانان کشیک ششم و
بعد هم ساعت 7:30 که این مراسم توسط برادران هم کشیک خودمون برگزار شد
توفیق داشتم از دور شاهد این مراسم زیبا باشم . دیدن این مراسم هم لطف خاصی
داره ولی من ترجیح میدم توی مراسم باشم و جاروکشی کنم . میدونم که اکثر
شما هم همین حس رو دارید . ظهر قبل از اذان نوای دلنشینی از بلندگوهای
حرم مطهر پخش شد . وقتی دقت کردم دیدم همون نوای دلنشین " زیارت احادیث
سبعه " هست که در سفر قبلی عتبات عالیات از یه آقایی در کربلا گرفتمش و
بعنوان سوغاتی اون سفر در وبلاگ براتون قرار دادم . بعد از ظهر حدود
ساعت 16 باز مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . اینبار برای غبارروبی به صحن
جمهوری اسلامی و صحن قدس رفتیم . موقع غبارروبی یه حس دیگه ای داشتم . از
یه طرف هنوز نرفته دلم برای حرم باصفای آقا تنگ شده بود و از یه طرف خوشحال
بودم که به زیارت عتبات عالیات میرم . سخت ترین لحظات ، موقع خداحافظی
بود .اونوقت بود که میفهمیدم زائرین آقا چه حسی دارند وقتی که با اشک و آه
از حرم آقا بیرون میرن . تازه بازم نمیتونستم حس اونا رو درک کنم چون من
قرار بود به پابوسی ائمه معصومین ( علیهم السلام ) در عتبات برم . صبح
چهارشنبه 1392/12/14 حدود ساعت 3 به فرودگاه رفتیم . طبق معمول همراهان
زائرین مسن سفارش زائرشون رو میکردند و منم طبق تجربه ای که داشتم و
میدونستم که این سفر با همه سفرها فرق میکنه و قوت و قدرت و سلامتی لازم رو
خود معصومین ( علیهم السلام ) به زائرینشون میدن ، بهشون اطمینان میدادم
که انشاالله با سلامتی زائرشون میره و برمیگرده . بین همراهان زائرین یه
جوونی بود که خیلی نگران پدر و مادرش بود و هی سفارش میکرد و میگفت اینا
حتی بلد نیستن گوشی موبایل رو جواب بدن و بعد از رفتن به سالن انتظار و تا
آخرین لحظه ای که هواپیما میخواست پرواز کنه هم چند بار تماس گرفت و سفارش
کرد و منم سعی میکردم بهش آرامش بدم . حدود ساعت 6 هواپیما پرواز کرد و پس
از حدود 2 ساعت در فرودگاه بغداد به زمین نشست .
از
فرودگاه بغداد مستقیم به هتلمون در کاظمین رفتیم . هتل محل اقامتمون در
قسمت باب قبله حرم مطهر قرار داشت و فاصله اش با حرم مطهر حدود 60 متر بود .
گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) از پنجره اتاقمون کاملا مشخص بود .
این
عکس رو از پنجره اتاقمون گرفتم و از آنجا که از سمت قبله ، قبر مطهر امام
جواد ( علیه السلام ) پشت قبر مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) هست لذا فقط
گنبد مطهر امام کاظم ( علیه السلام ) دیده میشه
پس
از اسقرار در هتل به زیارت رفتیم . جاتون واقعا خالی بود . چه صفایی داشت .
وقتی فکرشو میکردم که روز قبلش توی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) و
اونروز توی حرم باصفای پدر بزرگوار و پسر عزیزشون زیارت میکردم میموندم که
چطور از اینهمه لطف و عنایتشون تشکر کنم .
صبح
پنجشنبه باز موقع دلتنگی بود . بعد از نماز صبح توی صحن حرم مطهر ، زیارت
وداع رو خونده و برای آخرین بار در این سفر به زیارت ضریح مطهر امام کاظم و
امام جواد ( علیهما السلام ) رفتیم . باز سختترین لحظه رسیده بود و باران اشک چشمهای همه رو پر کرده بود ولی دلمون خوش بود که داریم میریم کربلا .... حدود
ساعت 10 بود که رسیدیم کربلا . بازم الطاف الهی شامل حالمون شده بود و
هتلمون میشه گفت چسبیده به حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) بود . بطوری
که فقط به اندازه عرض خیابون با حرم مطهر آقا فاصله داشتیم . پس از
استقرار در هتل برای نماز و زیارت به حرم مطهر رفتیم . از آنجا که هم شب جمعه بود و هم شب میلاد عقیله بنی هاشم ، حضرت زینب ( سلام الله علیها ) لذا حرم مطهر شلوغ شده بود .
این عکس رو هم از پنجره اتاقمون در هتل کربلا گرفتم
شب
بعد از نماز عشاء برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خیمه گاه رفتیم . صبح
جمعه هم برای شرکت در دعای ندبه به همونجا رفتیم . جاتون واقعا خالی بود .
هم سخنرانان و هم مداحان واقعا سنگ تمام گذاشتند . کاش میشد لااقل صدای اون
مراسم زیبا رو براتون ضبط کنم . عصر جمعه به تل زینبیه و خیمه گاه رفتیم و در خیمه گاه در مراسم معنوی روایتگری تاریخ عاشورا شرکت کردیم . صبح
شنبه با رفتن عراقیها کربلا خلوتتر شده بود و تونستم دستم رو به ضریح مطهر
آقا امام حسین ( علیه السلام ) و آقا حضرت ابوالفضل ( سلام الله علیه )
رسونده و اونا رو ببوسم و مخصوصا زیر قبه پاک آقا امام حسین ( علیه السلام )
اول برای ظهور آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و بعد برای
همه شماها دعا کردم . یکی از برنامه های بسیار زیبایی که بعثه مقام معظم
رهبری در کربلای معلی برگزار میکنه و با استقبال بسیار زیاد زائرین ایرانی
روبرو میشه ، مراسم سخنرانی و مداحی هست که هر روز ( بجز ایام خاص که
شلوغه و جمعه ها ) بعد از نماز صبح در حرم مطهر امام حسین ( علیه السلام ) و
بعد از نماز عشا در حرم مطهر حضرت عباس ( سلام الله علیه ) برگزار میشه .
روز شنبه توفیق شرکت در این مراسم باشکوه رو هم در هر دو حرم مطهر داشتیم .
مراسم
صبحها در حرم مطهر حضرت امام حسین ( علیه السلام ) بوسیله بخش تبلیغات حرم
مطهر فیلمبرداری میشه و DVD اونرو میشه از بخش تبلیغات تهیه کرد . منم DVD
مراسم اونروز رو تهیه کردم و از آنجا که حجمش خیلی زیاده لذا قسمتی از
مداحی اونرو برش زده و بصورت یه فایل صوتی در اینجا تقدیمتون میکنم و توصیه
میکنم حتما گوش کنید . ضمنا مثل همیشه تأکید میکنم که اگه سیمتون وصل شد
برای تعجیل در فرج آقا و رفع گرفتاری همه شیعیان و آخرم برای من دعا کنید .
جهت دانلود صدای مداحی در حرم امام حسین ( علیه السلام ) روی عکس کلیک کنید
روز
شنبه یه عیدی دیگه هم از آقا امام حسین ( علیه السلام ) گرفتیم و اون این
بود که تونستم چند فیش غذای متبرک مهمانسرای حضرت برای کاروان بگیرم . صبح
یکشنبه 1392/12/18 یکی از سختترین لحظات سفرمون فرا رسید . باور کنید دل
کندن از کربلا خیلی سخته . نمیدونم تا حالا کربلا رفتین یا نه . اگه رفته
باشین حرف من رو میفهمین .
این
عکس رو وقتی برای آخرین بار در این سفر از زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل (
سلام الله علیه ) ( قبل از نماز صبح روز یکشنبه ) برمیگشتیم گرفتم
قبل
از نماز صبح برای آخرین بار در این سفر ، به زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل
رفتم و بعد برای زیارت و شرکت در نماز جماعت صبح به حرم مطهر امام حسین (
علیه السلام ) رفتم . وقتی میخواستیم از هتل حرکت کنیم ، نم نم بارون شروع شد . انگار آسمون هم داشت به حال ما گریه میکرد . وقتی
رسیدیم به نجف اشرف ( از آنجا که زود بود و هنوز هتل آماده نشده بود ) به
حرم کمیل ابن زیاد و مسجد حنانه و سپس به مسجد سهله رفتیم .
بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد سهله ، به هتل رفتیم . هتلمون اینبار یه مقداری با حرم فاصله داشت . عصر حدود ساعت 4 به حرم آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) رفتیم . آدم وقتی چشمش به ایوان نجف می افته یاد این شعر زیبا می افته :
ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که متأسفانه چند سالی است باب ساعت نامیده میشود
اینم
یه عکس دیگه از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم آقا امیر المؤمنین که پشتش
ایوان نجف هست و بعلت وجود نرده ها نمیشد از اون عکس بگیرم
شب
بعد از نماز مراسم مداحی در صحن حرم مولا برگزار شد . با فرارسیدن ایام
فاطمیه ( سلام الله علیها ) حال و هوای مداحی ها هم فاطمی شده . در نظر
بگیرید که مرثیه حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) رو آدم توی حرم همسر
مظلومشون بشنوه ...... . خلاصه غوغایی بود این چند روز توی نجف اشرف و حرم
مولا که فقط باید خودتون اونجا میبودید و میدیدین . حتی آسمون هم تاب تحمل
این مصیبت رو نداشت و توی اون چند روز یکسره میبارید . عصر روز دوشنبه
1392/12/19 به زیارت حرم مطهر میثم تمار و مسلم ابن عقیل و مختار ثقفی و
هانی ابن عروه و خونه منتسب به حضرت علی ( علیه السلام ) و مسجد کوفه رفتیم
. شب بین نماز مغرب و عشا یکدفعه بارون بسیار شدیدی بارید و موجب شد همه
کسانی که در صحن مسجد بودند به قسمتهای سرپوشیده پناه ببرند و اگر چند
ثانیه زودتر ( موقع نماز مغرب ) این بارون باریده بود همه خیس شده بودیم . صبح سه شنبه 1392/12/20 به قبرستان وادی السلام و حرم مطهر دو تن از انبیاء الهی " حضرت هود و حضرت صالح ( علیهم السلام ) " رفتیم .
اینجا تنها جایی هست که میشه گوشی و دوربین با خودمون داخل ببریم
موقع بازگشت از وادی السلام به سمت حرم مطهر اتفاق جالبی افتاد که در ادامه براتون تعریف میکنم . ما
در کاروان دو زوج مسن داشتیم : یکی همون زن و شوهری که پسرشون خیلی
نگرانشون بود و اتفاقا عجیب به هم علاقه داشتند بطوری که حتی در رستوران
هتل هم میخواستند کنار هم بنشینند و ما بهشون میگفتیم لیلی و مجنون و با
اجازه شون این عکس رو برای گذاشتن در وب در جلوی حرم مطهر میثم تمار ازشون
گرفتیم
و دیگری زن و شوهری بودند که خانم دچار اختلال حواس بود و مرتب با خودش حرف میزد . در
بازگشت از وادی السلام به یه پست بازرسی رسیدیم که شلوغ بود . خانمه گفت :
من میترسم و داخل نمیرم . هر چه بهش گفتم خانمم همراهت هست و مشکلی نیست
راضی نمیشد . به قسمت خروجی بردمش و با سرباز عراقی صحبت کردم که شاید
بذاره اون از قسمت خروجی رد بشه ولی اون سربازه هم قبول نکرد و گفت فقط
باید از قسمت خانما بگذره . بالاخره پس از کلی صحبت راضی شد با خانمم از
قسمت خانما داخل بشه . من و شوهرش هم از قسمت آقایون گذشتیم . بعد از چند
دقیقه انتظار شوهرش شروع کرد به ابراز نگرانی که چی شد و چرا نیومدن ؟ باز
کلی با اون صحبت کردم تا قبول کرد که بعلت شلوغی قسمت خانما طول میکشه تا
همسرش بیاد . بعد از گذشتن از اونجا رسیدیم به اون زن و شوهر مسن دیگه (
لیلی و مجنون ) که خانمه بعلت نخوردن قرص فشارش حالش خوب نبود . خلاصه بعد
از چند دقیقه ای اونا رو با تاکسی راهی هتل کردم و خودمون به حرم مطهر
رفتیم . شب بعد از نماز عشا دعای توسل در حرم مولا توسط عراقیها برگزار
شد . خیلی جاتون خالی بود . شنیدن دعای توسل توی حرم مولا مخصوصا وقتی
بارون رحمت الهی میباره یه صفای دیگه داره . خیلی همه تون رو یاد کردم و
برای همه تون دعا کردم . صبح چهارشنبه 1392/12/21 برای نماز صبح به حرم
مولا رفتیم . بعد از نماز مثل روزای قبل در مراسم سخنرانی و مداحی بعثه
مقام معظم رهبری شرکت کردیم و بعد زیارت وداع رو خوندیم . اونجا بود که
دلتنگیهامون به اوج خودش رسید . جاتون واقعا خالی بود . همه ضجه میزدند موقع بازگشت از حرم مطهر این عکس 180 درجه رو از باب الرضا ( علیه السلام ) حرم مولا گرفتم
برای رؤیت بهتر تصویر ، اون رو روی کامپیوتر خودتون کپی کرده و ببینیدش
وقتی
داشتیم از حرم مطهر بسمت ایستگاه سرویسهامون میرفتیم یه صحنه کاملا
بهداشتی ! نظرمون رو بخودش جلب کرد . چند کبوتر روی سینیهای شیرینی و آجیل
نشسته بودند و حسابی مشغول خوردن بودند . بلافاصله دست به کار شدم و از اون
صحنه چند تا عکس گرفتم که میبینید
این عکس رو هم در آخرین لحظات از گنبد زیبای مولا ( از سمت باب قبله حرم مطهر ) گرفتم
حدود ساعت 10 به فرودگاه رفتیم و حدود ساعت 17 هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست . با
توجه به اینکه اون روز ( چهارشنبه ) روز کشیکمون بود و فرصت داشتم خودم رو
به حرم مطهر برسونم لذا با عنایات کریمانه آقای مهربون ، فوری به منزل
رفته و لباس نوکری آقا رو با افتخار پوشیده و به حرم مطهر مشرف شدم .
صبح
پنجشنبه 1392/12/22 بعد از نماز صبح برای عرض ادب و زیارت چند دقیقه ای به
قسمت ضریح مطهر آقا رفتم . وقتی از جلوی رواق مبارکه دارالسلام رد میشدم
دیدم مراسم حفاظ با حضور حضرت آیةالله مکارم شیرازی در حال برگزاری است .
با توجه به اینکه ایشان جزو خدام حرم مطهر هستند با خودم گفتم موقع مراسم
خطبه ایشون رو میبینم و موفق به دستبوسی ایشون میشم . ولی موقع مراسم خطبه
دیدم ایشون نیستند . بعد از مراسم خطبه به سمت پارکینگ خدام رفتم تا به
منزل برم . وقتی به آسانسور رسیدم دیدم ایشون اونجا هستند و موفق به
دستبوسی ایشون شدم .
نکته ها : *
یکی از الطاف بزرگی که در این سفر شامل حالمون شده بود این بود که روز
چهارشنبه که روز زیارتی آقا امام کاظم و امام جواد ( علیهما السلام ) بود
توفیق زیارت حرم ایشان و شب و روز جمعه که مخصوص زیارت آقا امام حسین (
علیه السلام ) بود در کربلا زائر ایشان و روز یکشنبه که روز زیارتی خاص آقا
امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) هست توفیق زیارت حرم باصفای ایشان رو داشتیم
. * متأسفانه در تمام اماکن
زیارتی عراق ( بجز وادی السلام ) بردن موبایل ممنوعه وگرنه حتما از اون
اماکن مقدسه و مراسم معنوی برگزار شده در اونجاها عکس و فیلم و صوت براتون
می آوردم . * از همون روز اول تا آخر سفر بسیاری از دوستان با
ارسال پیامک علاوه بر نوشتن حرف دلشون ، ابراز لطف کردند که لازم میدونم از
همه اونها تشکر کنم و به عرض برسونم که نایب الزیاره همه اونها در همه
حرمهای باصفا بودم و براشون مخصوص دعا کردم . * هتل ما در کاظمین و
کربلا در هیچ یک از سفرها به اندازه این سفر به حرم مطهر نزدیک نبوده و من
این رو و همچنین عنایات دیگه خداوند در این سفر رو ناشی از وجود افراد مسن و
همچنین وجود دو نوزاد ( 8 ماهه و 1/5 ساله ) در کاروان و نیز ناشی از
دعاهای خیر شماها میدونم و لذا از همه شما که برام دعا کردید ممنونم .
انشاالله روزی خودتون هم بشه و به همین زودی به اون بهشتهای زمینی مشرف
بشید .
در پایان در برابر اینهمه لطف و عنایات کریمانه خداوند کریم فقط میتونم بگم :