دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)
دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

مهمانان ویژه آقا

دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی

من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی

قربون صفات برم از راه دوری اومدم

جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی

دل من زندونیه تویی که تنها می تونی

قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی

می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه

می شه قلب من و مثل گنبدت طلا کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه

این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی

دوست دارم تو ایوون مقصوره ات از صبح تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

دلمو گره زدم به پنجره ات دارم می رم

دوست دارم تا من میام زود گره هامو وا کنی

دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه

من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی

انسان تو زندگیش زیاد پیش میاد که مهمان دعوت کنه . وقتی کسی میخواد یکی دیگه رو دعوت کنه حالات مختلف داره . بعضی وقتها آدم به طرف فقط تعارف میکنه . بعضی وقتها شفاهی دعوتش میکنه . بعضی وقتها اهمیت مهمان برای آدم بیشتره و کارت هم به طرف میده . بعضی وقتها علاوه بر کارت با طرف تماس هم میگیره که حتما بیاین . و وقتی مهمان برای آدم خیلی عزیز باشه علاوه بر همه اینا خودش میره دنبال مهمانهاش یا کسی رو میفرسته تا اونا رو بیاره و تمام وسایل راحتی مهمانهاش رو هم فراهم میکنه .

چقدر خوبه آدم کاری کنه که آقا اینطوری دعوتش کنند . چند روز پیش چند نفر از زائرای خوب آقا اینطوری دعوت شده بودند که در ادامه ماجرای دعوت اونها رو براتون توضیح میدم .

روز شنبه 1393/03/02 وقتی پیامهای وبلاگ رو چک کردم دیدم یکی از عاشقان آقا پیامی رو با عنوان " گناهکار اما عاشق " گذاشتن . این پیام بقدری خالصانه نوشته شده بود که بی اختیار اون رو بعنوان یه پست توی وب قرار دادم .

گرچه شما متن پیام رو در اون پست دیدید ولی برای حضور ذهن بیشتر در اینجا هم اون رو قرار میدم .

سلام
ازتون میخوام این کامنت منو بذارید همه بخونن و برام دعا کنید
بچه که بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی میتونی بری مشهد سالهای سال با این تفکر زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن میرن مشهد اما دم نزدم تا اینکه بعدا فهمیدم به خاطر وضع مالی پدرم نمیتونیم بیایم پابوس

الان من نوزده سالمه اما هنوزم نتونستم بیام مشهد درسته که اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه که صدا کردم یا رضااااا اقا دستمو گرفته

اما من یه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....

الن که دارم این مطلبو مینویسم دلم داره از غصه میترکه و اشک از چشام جاریه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا

از همه شما عزیزان میخوام که برام دعا کنید به پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم که خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید به خدا خیلی پشیمونم

اقای خادم شما ارزش زیادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین به اقای که من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون میخوام که از امام رضا بخواین که منو ببخشه بهش بگین که خیلی روسیاه و شرمسارم

بهش بگین که دوستم چندروز دیگه قراره بیاد مشهد درسته که سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم که اقای من واقعا اقاست یه مشکلی داشت بهش گفتم که دلتو روونه کن به مشهد حاجتتو میگیری

چند روز بعد زنگ زد و گفت که اسمش تو قرعه کشی مشهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره میاد مشهد دست خالی برش نگردون تورو قسم به امام جواد که دست خالی برش نگردون من ناممو میدم برات بیاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....

اقای خادم ازتون خواهش میکنم حرفامو به اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همیشه داد میزنم یا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایا بازم دستمو میگیری؟؟؟

همون شب که شب میلاد آقا امام حسین ( علیه السلام ) بود ، من توفیق خدمت در حرم مطهر رو داشتم . موقع زیارت نیابتی بعد از اینکه پیامکهای مربوط به زیارت نیابتی رو ارسال کردم ، گوشیم زنگ خورد . وقتی گوشی رو برداشتم دیدم دختر خانمی از بینندگان وب هستند که میگن تا حالا مشهد نیومده و خیلی آرزوی زیارت آقا رو دارن . چند دقیقه ای ایشون و پدرشون از طریق گوشی با آقا درد دل کردند ....

روز بعد ( 1393/03/11 ) وقتی پیامهای وب رو چک کردم دیدم اون عاشق آقا دوتا پیام جدید گذاشتن که در ادامه میبینید :

سلام
من همونی هستم که این مطلبو گذاشتم الان اومدم اینجا حال و هوام عوض بشه چونکه من جز وبلاگ شما جایی رو ندارم من که نمیتونم بیام مشهد با وبلاگ شما میتونم خودمو اروم کنم و از این طریق بتونم زیارتی کرده باشم به اقا قسم هر موقع میام وبلاگتون انگار که تو حرمم تنها وبلاگ شما رفیق روزای تنهاییمه الان خیلی ذوق زده هستم چون دیدم پیام منو به عنوان یه پست گذاشتین نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم فقط میتونم بگم که ایشالاه بیش از این پیش امام و خدا رو سفید بشین و فردوس خدا نصیبتون بشه خیلی زیاد محتاج دعاتونم امید دارم که شما عزیزان هم به من روسیاه دعا کنید که دارم از شرمساری اب میشم ازتون تشکر میکنم اقای خادم دعاتون میکنم التماس دعا

*****************************

راستش امام رضا نسبت به من خیلی ارادت داشتن اما من روسیاه....
یکی از بیمارای سرطانیمون که دکترا جوابش کرده بودن همین چند روز پیش خبر دادن که به طور معجزه اوری وضعیتش رو به بهبودیه که قربون اقام برم که براش از اقا امام رضا طلب شفاعت کردم بازم دستمو رد نکرد اما نمیدونم چرا تو این یه مورد جوابمو نمیده و دعوتم نمیکنه به پابوسیش خیلی سخته به خدا خیلی سخته بدونی که امام کوچیکترارو هم قبول میکنه و تو فقط به خاطر وضع مالی پدرت نمیتونی بری اقاتو ببینی برام دعا کنید دلم بدجوری شکسته از خدا و امام بخواید که منو ببخشن و حلالم کنن از طرف منم از اقا بپرسین که کی منو از این انتظار در میارن؟؟؟؟یا امام رضاااااااااااااااااااااااااا قربون صفات من خاک پای همه زائرای اقا هستم
اجازه میدید که من داستان زندگیمو اینجا بذارم تا همه بخونن؟؟؟؟

و من در پاسخ نوشتم :

سلام
عنایات و الطاف آقا سراسر زندگی همه ما رو در برگرفته . اگر یه مقدار با دقت نگاه کنیم میبینیم غرق در عنایات ایشون هستیم .
کاش بتونیم قدردان این نعمت الهی باشیم .
انشاالله به همین زودی و با عنایات خاصه آقا به پابوسیشون مشرف بشید .
اگه دوست داشتید داستان زندگیتون رو بنویسید و در صورتی که مناسب محیط وبلاگ باشه در معرض دید همه عاشقان آقا قرار میدم
انشاالله موفق و مؤید باشید
التماس دعا
فردای اون روز ( 1393/03/12 ) پیامک زیر از یکی از عاشقان آقا از قم به دستم رسید :
سلام بزرگوار
الان دارم پستتون رو میخونم . همونی که عنوانش هست " درد دل با آقای مهربونیها " .
همون پستی که یه بنده خدای 19 ساله نوشته به خاطر وضع مالیش نمیتونه بره پابوس آقا . من میخوام اگر شما کمک کنید هزینه سفر ایشون به همراه پدر و مادرشون رو بدم ولی نمیدونم چطور اقدام کنم . شما میتونید کمک کنید ؟
من سعی کردم تلفن یا آدرس ایمیلی از ایشون پیدا کنم .
روز شنبه ( 1393/03/17 ) در ذیل پست " آذین بندی حرم مطهر امام رضا ( علیه السلام ) در ایام عید " باز دوتا پیام از اون عاشق آقا دریافت کردم که میبینید :
سلام.... السلام علیک یا غریب الغربا............ پیشاپیش عیدتون مبارک. تو این شبای عزیز مارو هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارین. این تصاویر ریبا بازم منو هوایی کردن دعا کنید که ما هم بتونیم حتی اگه شده برای یه بار بیایم پابوس اقا. کاش منم...........
کاش اقا مارو هم بطلبه و به ما هم لیاقت اومدن به پابوسیشو بده لطفا برا همه اونایی که تا به حال نیومدن حرم امام رضا و دلشون برا اقا میتپه از ته دلتون دعا کنید با تشکر
*****************************
اللهم صل علی محمد و ال محمد...
لطف کنید هر کی این تصاویرو دید یه صلوات بفرسته در حق امام رضا تا به حرمت این صلوات ها گره از مشگلات همه باز بشه و اونایی که نیومدن حرم به حرمت این صلوات ها اقا به اونا هم نظری بکنه تا اونا هم بتونن بیان حرم التماس دعا
تا اینکه بالاخره یکشنبه شب ( 1393/03/18 ) فهمیدم ایشون همون خانمی هستند که شب میلاد آقا امام حسین ( علیه السلام ) تماس گرفتند .
بلافاصله با اون خانم قمی تماس گرفتم و ایشون فرداش مبلغی رو به حساب واریز کردند و میگفتند اگه بشه من خیلی دوست دارم ایشون شب نیمه شعبان در حرم آقا باشند .
من به ایشون گفتم : انشاالله . ولی با خودم میگفتم با این شلوغی این ایام مگه میشه برای اونا بلیط تهیه کرد و ضمنا باید اونا هم آمادگی سفر رو داشته باشند .
دوشنبه شب ( 1393/03/19 ) با اون خانم و خانواده شون تماس گرفتم و قضیه رو گفتم . بعدا اون خانواده برام تعریف کردند که اون خانم وقتی خبر رو شنیدن آنقدر شوکه شدند که دست و پا و زبانشون قفل شده بوده .
اونشب چند پیام از اون خانم دریافت کردم که در ذیل اومده :
قلبم داره از جاش درمیاد، از ذوق دست و پام داره میلرزه،از شوق اشکام داره سرازیر میشه بغضی راه گلومو بسته دلم میخواد از ته دلم داد بزنم و بگم امام رضا عاشقتم بگم با این هدیه ات دیگه من عوض شدم
 *****************************
نمیدونم چی بگم فقط میخوام اشک بریزم و برا سلامتیتون دعا کنم من امشب تا صبح شب زنده داری میکنم و برا همه دعا میکنم و مخصوصأ برا شما، میخوام امشب رو با آقا جونم امام رضا خلوت کنم و فقط باهاش حرف بزنم آقای دربان با این خبرتون قلبمو بیشتر از قبل به تپش درآوردین خدا شمارو برا خونوادتون حفظ کنه 
 *****************************
دیگه به هیچی فکر نمیکنم فقط به اومدن فکر میکنم به اینکه زودتر برسم به حرم دعا میکنم زودتر جور شه بیام چون دلم خیلی پره و بدجوری دلم شکسته فقط میخوام بیام میخوام تو حرم آقام گریه کنم دلم واشه میخوام حرفای دلمو دردامو بهش بزنم فقط و فقط میخوام داد بزنم یا امام رضاااااا
 *****************************
19 ساله شب و روز دارم انتظارشو میکشم فک میکردم آقا منو نمیبخشه خیلی گریه کردم و بهش گفتم منو ببخش اما فکر نمیکردم به این زودی ها منو ببخشه و صدام کنه یا امام رضا نوکرتم
*****************************
 سلام من الان تو وبتونم اومدم دلمو اروم کنم اومدم تا از شما و اقاجونم امام رضا تشکر کنم الان فهمیدم که اقا هنوزم دوستم داره با این خبر خوش منم قول دادم همونی باشم که اقا دوس داره حالا فهمیدم اگه هنوزم صداش کنم یا امام رضا جوابمو میده دستمو میگیره و بلندم میکنه من نامه نوشته بودم برا امام و قرار بود 28 این ماه دوستم بیاد و نامه رو بیاره اما قربون امام رضا بشم که قبل از این که نامه هام برسه جوابمو داد و دعوتم کرد عاشقتم اقا جونم یا ضامن اهو .از شما هم کمال تشکر رو دارم عزیز امام رضا انشالله که همیشه رو سفید بشین
 
 
 خلاصه اونشب قرار شد اگه بشه اونا برای روز چهارشنبه ( 1393/03/21 ) بلیط تهیه کرده و تشریف بیارن . ضمنا اونا دوتا بچه دیگه هم داشتند که اون خانم قمی هزینه سفر اونا رو هم متقبل شدند .
و درست شب نیمه شعبان بود که مهمانان ویژه آقا رسیدند . من وقتی برای پاس دوم از آسایشگاه بیرون اومدم دیدم یکی از همکارانم من رو به آقایی نشون داد و گفت : ایناهاش خودشه
و در اون لحظه بود که اون خانواده باصفا و عاشق آقا رو دیدم . جاتون واقعا خالی بود . منکه از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم . اونشب اون خانم از خوشحالی زبونش قفل شده بود و نمیتونست حرفی بزنه و فقط اشک میریخت . ایشون میگفت : من خیلی حرفها داشتم که میخواستم به آقا بگم ولی الان که اومدم اینجا هیچی از اون حرفها یادم نمیاد و زبونم کاملا بسته شده .
گفتم : شما که جای خود دارید و بعد از مدتها انتظار ، برای اولین بار به پابوس آقا اومدید . ولی حتی خدام آقا هم همین رو میگن که وقتی میایم توی حرم آقا همه غم و غصه هامون یادمون میره و انگار هیچ مشکلی نداریم . و این از برکت وجود آقاست که امام رئوف هستند .
و چه زیبا شاعر سروده در وصف این حرم مطهر و آقای مهربون و عنایتشون به مهمانان عزیزشون
محبوب رضاست هرکه دل ریشتر است

از کعبه صفــــای این حـرم بیشتر است

اینجاست طبیبـــــــی کــه نــدارد نوبـت

هر دل که شکسته تر بود پیشتـر است

همونشب برادر ایشون تعریف میکرد و میگفت :
روز دوشنبه ( 1393/03/19 ) در محل کارم با یکی از همکارام صحبت میکردم . ایشون که قرار بود بیاد مشهد بهم گفت : تا حالا مشهد نرفتی ؟ من گفتم : نه نرفتم و خیلی آرزو دارم برم ولی اگه بشه قبل از خودم خواهرم رو که خیلی عاشق آقاست باید بفرستم .
و حدود سه ساعت بعدش شما تماس گرفتی و خبر زیارت رو دادی
 
 
دو روز بعد ایمیل زیر رو از اون خانم قمی دریافت کردم :
سلام
مدت ها پیش غروب یکی از جمعه های غریب دلم بد جور گرفته بود بابت نگرفتن حاجتم که مدت ها بود میخواستمش ولی هیچ وقت جور نمیشد
همون موقع به دلم افتاد که نذری کنم و از همون شب هم نذرم رو شروع کردم
شب شد و با همون دل گرفته و پر از غم خوابیدم
نیمه های شب  خواب دیدم که تو حرم اقا امام رضا ( علیه السلام ) هستم دقیقا همون جایی که همیشه میریم برای زیارت و خوندن دعا و نماز
خواهرهام و مادرم نشسته بودن و در حال خوندن قران بودن و من ایستاده بودم
ناگهان صدایی به گوشم رسید که بهم گفت "چرا برای گرفتن حاجتت به امام رضا ( علیه السلام ) متوسل نمیشی ؟ متوسل شو تا حاجتت رو بگیری "
در همون حین وقتی بر گشتم چشمم به ضریح مطهر افتاد و توی خواب یاد حاجتی افتادم که  براش نذر کردم
از خواب بیدار شدم دیدم دم دمای نماز صبح هست
نماز رو خوندم و خدا رو شکر کردم بابت این راهی که توی خواب بهم نشون داد برای گرفتن حاجتم
بعد از اون روز من متوسل شدم به آقا تا ماه رجب تموم شد و شعبان آمد
مثل هر سال غم من دوبرابر شد همیشه دوست داشتم شب نیمه شعبان تو حرم آقا باشم ولی آنقدر رو سیاه بودم که فقط حسرت این بودن رو میکشیدم
و به خاطر همین هم سال ها دوست داشتم اگر بشه کسی رو که تا به حال نرفته مشهد پابوس آقا ، راهی کنم اگر چه چند بار هم اقدام کردم ولی خوب نمیشد
تو این شب و روزهایی که متوسل شدم به آقا امام رضا ( علیه السلام ) و آقا امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ازشون عیدی خواستم
گفتم آقا امام رضای مهربونم باشه اگر دوست نداری بیام پابوست اگر نمیخای ضمانتم رو بکنی و حالا که من از اون آهو کمترم
میشه ازتون بخوام خواسته منو برآورده کنید . آرزوی این که کسی رو که بیشتر از من که نه صد برابر بیشتر ازمن لایق آمدن به پابوستونه سر راه من قرار بدین تا من به این آرزو برسم
و گفتم آقا جون به خدا اگر این طور بشه شما به من عیدی بزرگی دادین  و من تا نیمه شعبان ازتون عیدی میخام ....
حدودا یک سال پیش هم خواستگاری داشتم که مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود . پسری که با تلاش و کوشش خودش داشت روزی در می آورد ولی یه جای کار گیر داشت  پدری که هیچ جوره راضی به خواستگاری کردن برای پسرش از یه خانواده مذهبی و مقید به حجاب نمیشد و همیشه دختر هایی رو به پسرش نشون میداد برای خواستگاری که برهنگی رو تمدن میدونستن
تو این یک سال ناراحتی های زیادی کشیدیم غصه های زیادی خوردیم  اشک های زیادی ریختیم   زیاد متوسل شدیم تا این که همون خواب راه رو بهمون نشون داد
و این شد که من از امام رضا ( علیه السلام ) و امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) عیدی خواستم
عیدی بدست آوردن اون توفیق و وصلتی که انتظار 1 ساله براش کشیده بودم
شکر خدا آرزوی اولم و همون توفیق 1 هفته قبل از نیمه شعبان برآورده شد  و مهمان های برگزیده آقا امام رضا ( علیه السلام ) برای شب نیمه شعبان برای پابوسی و عرض ادب در کنار ضریح مطهر آرام گرفتند و آرزوی من هم برآورده شد
صبح جمعه روز نیمه شعبان اون پسر به خواستگاری آمد و همه چیز در کمال ارامش انجام شد
اقای خادم شما نمیدونین این روز ها به من چی گذشت نمیدونم چطور تعریف کنم .
این روز ها لحظه ای نبود که یاد چراغونی حرم با صفای آقا نباشم و حسرت نکشم
این روز ها لحظه ای نبود که یاد اون دختری که آرزوی من رو برآورده کرد نباشم
وقتی شب نیمه شعبان مادر خواستگارم زنگ زد و گفت که ما فردا میایم بی اختیار بغضم ترکید یاد اون عیدی یاد اون خواب یاد دختری که الان کنار ضریح آقا داره نجوا میکنه دیوونم کرد
تمام این اتفاق ها و آشنایی ها از قبل تعیین شده بود و ما حکمت دیرو زود شدن هیچ چیز رو نمیدونیم  آمدن من به وب شما از طریق وب یکی از دوستان وبلاگم که فقط نظر میذاشتن و دیدن پست مربوط به اون خانم و ....
من حدود 1 سال هر هفته حرم بی بی میرفتم برای عرض ادب و توسل به ایشون . قسمشون میدادم به برادرشون تا گمشده زندگی من رو بهم برسونه چون واقعا این تنهایی و فشار ها دیوونم میکرد  حرفو حدیث مردم عوام هم که ....
من با ایشون تو خود حرم به نحوی آشنا شدم . ایشون همونی بود که همیشه به خانم میگفتم
میگفتم بی بی جان همسری کنارم قرار بده که با ایمان باشه ایمان واقعی داشته باشه ، با خدا باشه ، با اخلاق باشه ، دوستدار اهل بیت باشه و ...
وواقعا این آقا تو این 1 سال بهم نشون داد که همونه بازم میرفتم برای تشکر از خانم
ولی 1 سال طول کشید 1 سال عذاب آور
تا این که در عرض 1 هفته تمام آمال و آرزوهام برآورده شد .
فقط آرزوی دیدن حرم تو این ماه های عزیز به دلم بود که انشالله اگر آقا بطلبن قرار شده یا قبل یا بعد از ماه مبارک پابوسشون میرم اگر بعد از ماه مبارک باشه که با همسرم به پابوس و عرض ادب و ارادت خدمتشون میرسیم
اقا میدونی و میدونم گناهکارم . روسیاهم کمترینم ولی من این رو میدونم شما خیلی آقایین ، خیلی بزرگوارین ، خیلی مهربونید . خودتون همه چیز رو جفت و جور کردین
به خداوندی خدا آقای من آقاس
اگر تمام لحظه های عمرم رو سر به سجده بذارم برای شکر گذاری  باز هم کم هست باز هم بندگی نکردم
خدارو صد هزار مرتبه شکر ما و بخصوص من تمام این توفیقات و برآورده شدن آرزو و خواسته ام رو مدیون وجود با کرامت و مهربان آقا هستم
باشد که همیشه شکر گذار باشم
با تشکر
بعد از سه روز راز و نیاز این خانواده باصفا با امام مهربون ، وقت خداحافظی فرا رسید .
سوزناکترین لحظه این سفر معنوی که من شاهدش بودم لحظه خداحافظی این خانواده و مخصوصا این برادر و خواهر از آقا بود .سیل اشک و آه این دو تمامی نداشت .
من الان چندین دقیقه است که میخوام حال اونها رو توصیف کنم ولی کلمات یاریم نمیکنند و نمیدونم چی بنویسم . فقط میگم باید خودتون بودید و از نزدیک شاهد بودید .
عکسهایی که در ادامه میبینید رو اون خانواده گرفتند و لطف کردند و به من دادند تا در وبلاگ قرار بدم .
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
و امروز خبردار شدم که اون خانم قمی امشب به سمت مشهد حرکت کردند و ان شاالله فردا زائر آقا خواهند بود .
خوش به حال همه شون که آقا اینقدر دوستشون دارند .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد