دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)
دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

دربان حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)

صفای دربانی حرم آقای مهربون 24

صفای دربانی حرم آقای مهربون

بازهم معجزه ای دیگر

 

شفای خانم همدانی

پس از هشت روز انتظار بالاخره روز یکشنبه 93/07/06 فرا رسید و برای خدمت به زائرین باصفای آقا راهی حرم مطهر شدم .

صبح که به حرم رفتم دیدم نسبت به هفته گذشته حرم مطهر خلوت تر شده .

طبق معمول پس از مراسم خطبه ، مراسم زیبای غبارروبی داشتیم . با توجه به ایام سالروز ازدواج مبارک آقا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، حاج آقای الهی در رابطه با این ازدواج مبارک مداحی کردند و زائرین عزیز هم بسیار زیبا همراهی و همدلی میکردند .

عصر حدود ساعت 17:30 به حرم مطهر رسیدم . چند دقیقه ای به اذان مغرب مونده بود و صفهای نماز در صحنهای مختلف تشکیل شده بود . با شروع فصل پاییز و فعالیت مدارس انتظار داشتم از تعداد زائرین آقا کاسته شده و حرم مطهر خلوت باشه ولی با کمال تعجب دیدم نتنها صحنهای آزادی و انقلاب مملو از جمعیت هست که حتی صحن کوثر هم که فقط در ایام شلوغی در اون نماز جماعت برگزار میشه ، کاملا از جمعیت نمازگزار پرشده .

دیدن اینهمه زائر باصفای آقا روحیه ای تازه بهم داد و با نشاطی مضاعف به آسایشگاهمون رفتم . از هر کدوم از خدام حرم آقا که بپرسید همین رو میگه که اصلا وجود ما بسته به وجود زائرای باصفای آقاست و هر چه حرم مطهر شلوغتر باشه صفای خدمت بیشتر میشه .

ساعت 21 به سر پست رفتم . این هفته هم همچون هفته گذشته توفیق خدمت در شبستان تبریزی رو داشتم .

مسجد گوهرشاد هفت شبستان داره که سه تای اون در قسمت شرقی مسجد و چهارتای دیگه در قسمت غربی مسجد هستند .

شبستان تبریزی در قسمت شرقی مسجد واقع شده و از جلو به صحن قدس و از عقب به شبستان سبزواری راه داره .

بخاطر عملیات ساختمانی که در مسجد گوهرشاد در حال انجام هست ، فضای قابل استفاده مسجد بسیار محدود شده و صحن مسجد به برادران و شبستانهای تبریزی و سبزواری به خواهران اختصاص یافته است .

همانطور که در شبستان قدم میزدم خانمهایی رو می دیدم که در مسیر عبورشان از شبستان وقتی به در خروجی شبستان به صحن مسجد گوهرشاد ( که در حال حاضر بسته است ) میرسند ، ایستاده و سلامی خدمت آقا عرض کرده و به راه خودشون ادامه میدهند . بعضی هم پشت همین در رو برای راز و نیاز با آقا انتخاب کرده بودند چون اونجا جایی بود که گنبد و ضریح مطهر آقا دیده میشد .

 

بعضی از خانما سراغ منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) رو میگرفتند و بعضی دیگه میگفتند : چظور میشه توی صحن مسجد رفت ؟

منم در پاسخ براشون توضیح میدادم که بعلت تعمیرات در مسجد این وضعیت وجود داره و نمیشه به ایوان مقصوره رفته و منبر رو مشاهده کرد .

همانطور که اینها رو توضیح میدادم یادم اومد از هفته گذشته که دیدم یه خانمی اومده و با ناراحتی میگه : شما بازم تبعیض قائل شدید و جای خوب رو به آقایون دادید .

گفتم : کجا رو میگید و چه تبعیضی دیدید ؟

گفت : صحن مسجد رو که باصفاتره به آقایون دادید

گفتم : اصلا بحث تبعیض و اینجور چیزا نیست . بلکه بنابر مصالح کلی زائرین ، این تقسیم بندی صورت گرفته

گفت : حتما مصلحت این بوده که جای خوب رو به آقایون بدید

گفتم : نه اینطور نیست . بلکه به دو دلیل اینکار انجام شده . اول اینکه ورودیهای صحن مسجد به حرم مطهر مختص به آقایون هست و نمیشه که صحن مخصوص خانمها باشه و ورودیها مخصوص آقایون

دوم اینکه ظهرها که نماز جماعت برگزار میشه اگر خانمها در صحن مسجد و در آفتاب باشند بیشتر اذیت میشوند ولی با اینکار نماز خانمها در شبستان و در محل خنک برگزار میشود .

پس با این حساب اینکار به نفع خانما هست

اون خانم این استدلال رو که شنید دیگه حرفی برای گفتن نداشت ولی میگفت : با همه اینا من دوست داشتم صحن مسجد مال خانما باشه چون باصفاتره

ساعت 24 در مسیر رفتن به آسایشگاه ، به دارالاجابه رفتم تا تعدادی از دلنوشته های شما دوستان آقا رو توی پنجره اونجا بیاندازم .

جاتون واقعا خالی بود . اونجا نسبتا خلوت بود و تونستم از طرف همه شما زیارت کنم و اون پنجره مطهر رو ببوسم .

بعد هم به سمت آسایشگاهمون رفتم . وقتی به صحن انقلاب رسیدم ، همکارمون که در ایوان ساعت خدمت میکرد گفت : فهمیدی یه نفر شفا گرفت ؟

گفتم : نه . کی شفا گرفت ؟

گفت : همین چند دقیقه پیش . سریع همکارا بردنش که خدای نکرده آسیبی نبینه

من که اینا رو شنیدم سریع خودم رو به بقیه همکارا رسوندم و در این مورد سؤال کردم . ولی اطلاعات هیچ کدومشون کامل نبود . چون همه در اون لحظات فقط تونسته بودن اون شفا یافته رو از ازدحام جمعیت بیرون ببرند .

متأسفانه بعضی از مردم در اینجور موارد سعی میکنند هرطور شده یه تکه از لباس شفا یافته رو بکنند و بعنوان تبرک با خودشون ببرند که یقینا این تفکر اشنباهه

چون اولا بدون اجازه اون فرد ، بریدن لباسش به نوعی دزدی محسوب میشه و ثانیا ممکنه اینکار باعث ایجاد جراحت در فرد شفایافته بشه

باید این تفکر اصلاح بشه و همه این رو در نظر بگیریم که باید کاری کنیم تا ما هم مورد عنایات آقا قرار بگیریم . وگرنه تکه لباس شفایافته وقتی بدون اجازه او باشه نتنها متبرک نیست بلکه حق الناس محسوب شده و باید در قیامت جوابگو باشیم .

بالاخره پس از پرس و جو از همکاران ، یکی از همکاران رو که کاملا در جریان این معجزه حضرت قرار گرفته بود پیدا کردم و شرح ماجرا رو جویا شدم .

همکارمون گفت : من مشغول خدمت در صحن انقلاب بودم که دیدم جلوی پنجره فولاد شلوغ شد و همکاران اشاره کردند که یکنفر شفا گرفته .

سریع خودم رو به اونجا رسوندم و با همکاری دوستان همکار ایشون رو به دفتر فوریتهای اجتماعی بردیم .

اونجا من با ایشون صحبت کردم و در مورد بیماریش سؤال کردم .

ایشون که یه خانم همدانی بود اینطور گفت : من از چندی پیش دچار سردرد شدم و پس از مراجعه به دکتر مشخص شد که دچار تومور مغزی شده ام . به تدریج تعداد تومورها در سرم زیاد شد تا جایی که دیگه در راه رفتن تعادل نداشتم و باید با کمک دیگران راه میرفتم .

امشب اینجا ( کنار پنجره فولاد ) خوابیده بودم که دیدم آقایی بسیار نورانی آمدند و دستی به سرم کشیدند و فرمودند : تو رو به خاطر دعای مادرت شفا میدیم .

من بیدار شدم و دیدم سرم درد نمیکنه و میتونم راحت راه برم .

همکارمون ادامه داد : من و همکاران وقتی ایشون رو به سمت دفتر فوریتهای اجتماعی می بردیم با سرعت حرکت میکردیم و ایشون هم پا به پای ما حرکت میکرد و میدیدم که مادرش نگرانش هست و اشاره میکنه که نمیتونه راه بره ولی اون خیلی راحت و با سرعت حرکت میکرد .

اینها رو که شنیدم یادم اومد از چند شب قبل از میلاد آقا ( 93/6/13 ) که محل خدمتم پنجره فولاد صحن جمهوری بود .

اونشب خیلی مریض آورده بودند اونجا . از جمله مردی رو دیدم که حدود یکساعت پای پنجره فولاد در حالیکه بچه اش توی بغلش خواب بود ، نشسته بود .

بعدش برام گفت که این پسرم که اسمش امیرمهدی است و یکسال و نیم سنش هست سرطان خون داره و چند وقت قبل خیلی حالش خراب شد . بلافاصله از بیمارستان اومدم حرم آقا و به آقا متوسل شدم و با عنایات آقا حالش خیلی بهتر شد و الان آوردمش تا ان شاالله شفای کاملش رو از آقا بگیرم .

یه پسر بچه یازده ساله بنام محمد حسن هم بود که فلج بود .

یه دخترخانم فلج هم بود که مادرش میگفت : این دخترم و خواهرش ( که همونجا بود ) دوقلو هستند . در سه سالگی با تجویز اشتباه یک دکتر فلج شده و ده ساله که همینطوریه

بعد هم عکسش رو داد تا اینجا بذارم تا همه با هم براش دعا کنیم .

جا داره در همینجا هممون دست به دعا برداریم و برای شفای همه مریضها و مخصوصا اینها سوره مبارکه حمد رو قرائت کرده و دعا کنیم .

ساعت 3 وقتی داشتم به سمت صحن آزادی میرفتم تا از اونجا به شبستان تبریزی برم ، صدای مداحی دسته جمعی عده ای توجه من رو به خودش جلب کرد .

وقتی نگاه کردم دیدم عده ای از زائرین در حالی که یه بچه حدودا 4 ساله که روی تخت دراز کشیده بود رو با خودشون می آوردند از سمت ایوان نقاره خونه وارد صحن انقلاب شده و نجوا کنان به سمت پنجره فولاد رفتند .

وقتی به شبستان تبریزی رسیدم دیدم با نزدیک شدن وقت اذان صبح ، خانمهای شب زنده دار حرم آقا کم کم در حال ورود به شبستان هستند .

بعضی از مردم مشهد ( اعم از زن و مرد ) هستند که هر شب برای تهجد و شب زنده داری به حرم آقا مشرف میشوند . معمولا این افراد از حدود یکساعت به نماز صبح به حرم مطهر مشرف شده و تا ساعتی پس از نماز صبح در حرم مطهر به راز و نیاز با خالق یکتا مشغول میشوند .

با توجه به فضیلت مسجد جامع گوهرشاد معمولا پاتوق این افراد این مسجد هست

زائرین کوچولوی آقا صفای خاص خودشون رو دارند . خدام حرم مطهر معمولا سعی میکنند همراه خودشون شکلات داشته باشند تا با اهدای اونها به بچه ها باعث تشویق اونها به کارهای خوب ( از جمله حجاب و نماز و ... ) بشوند .

حتی کسانی هستند که نذر شکلات برای اهدا توسط خدام میکنند و بسیار اتفاق می افته که وقتی میخواهیم بریم سرپست ، پاسبخشمون تعدادی شکلات به ما میدن .

صبح حدود ساعت 5:30 یه پسر بچه حدودا 1/5 ساله با مادرش اومده بود . من بهش یه شکلات دادم و اونم خوردش . بعد از چند دقیقه دیدم اومده و میگه : تلات

گفتم : چی ؟ گفت : تلات

من فهمیدم منظورش چیه ولی دوست داشتم به همین بهانه باهاش صحبت کنم . برای همین هی باهاش صحبت کردم تا بالاخره گفت : شتلات

منم یه شکلات دیگه بهش دادم و اونم با خوشحالی نشست و مشغول خوردنش شد . بعد باز دوباره اومد و گفت : شتلات باز یه شکلات دادمش و مشغول شد

کم کم ساعت نزدیک شش شد و با اومدن همکار کشیک هشتم چوب پر رو تحویل دادم و رفتم تا باز هشت روز به انتظار بشینم تا اگر اجل مهلتی داد و آقا عنایت فرمودند برای نوکری به حرم باصفاشون مشرف بشم .

التماس دعا .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد